مکاسب ۸۶-۱۳۸۵ (۱۰۵)
مکاسب ۸۷-۱۳۸۶ (۱۱۹)
مکاسب ۸۹-۱۳۸۸ (۱۲۴)
مکاسب ۹۰-۱۳۸۹ (۶۳)
مکاسب ۹۱-۱۳۹۰ (۹۸)
مکاسب ۹۲-۱۳۹۱ (۱۱۲)
مکاسب ۹۳-۱۳۹۲ (۱۰۳)
مکاسب ۹۴-۱۳۹۳ (۱۰۶)
مکاسب ۹۵-۱۳۹۴ (۱۱۰)
مکاسب ۹۶-۱۳۹۵ (۱۱۸)
مکاسب ۹۷-۱۳۹۶ (۱۱۷)
مکاسب ۹۸-۱۳۹۷ (۱۲۸)
مکاسب ۹۹-۱۳۹۸ (۸۳)
مکاسب ۱۴۰۰-۱۴۰۱ (۳۶)
مکاسب ۱۴۰۱-۱۴۰۲ (۵)
مکاسب ۱۴۰۲-۱۴۰۳ (۶۳)
مکاسب ۱۴۰۳-۱۴۰۴
اصول ۹۰-۱۳۸۹ (۹۵)
اصول ۹۱-۱۳۹۰ (۹۸)
اصول ۹۲-۱۳۹۱ (۱۱۳)
اصول ۹۳-۱۳۹۲ (۱۰۴)
اصول ۹۴-۱۳۹۳ (۱۰۸)
اصول ۹۵-۱۳۹۴ (۱۰۹)
اصول ۹۶-۱۳۹۵ (۱۲۰)
اصول ۹۷-۱۳۹۶ (۱۱۸)
اصول ۹۸-۱۳۹۷ (۱۳۵)
اصول ۹۹-۱۳۹۸ (۸۴)
اصول ۱۴۰۰-۱۴۰۱ (۳۷)
اصول ۱۴۰۱-۱۴۰۲ (۳)
اصول ۱۴۰۲-۱۴۰۳
اصول ۱۴۰۳-۱۴۰۴
■ تاریخ شفاهی (۳)
■ تقریرات
تقریرات بحث خارج -اصول (۳)
تقریرات بحث خارج - فقه ولائی (۳)
تقریرات بحث خارج - رجال (۵)
■ خلق عظیم (۱)
■ اصول ۱۴۰۲-۱۴۰۳ (۶۷)
آخرین دروس
- مکاسب 1402-1403 » فقه یک شنبه 1403/3/13
- اصول 94-1393 » شنبه - 25 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » سهشنبه - 21 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » دوشنبه - 20 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » یکشنبه - 19 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » شنبه - 18 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » چهارشنبه- 15 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- مکاسب 94-1393 » شنبه - 9 – 12 - 1393 مکاسب محرمه ـ نوح بالباطل [روایات نیاح]
- مکاسب 94-1393 » چهارشنبه - 6 – 12 - 1393 مکاسب محرمه ـ نوح بالباطل [روایات نیاح]
- مکاسب 94-1393 » سهشنبه - 5 – 12 - 1393 مکاسب محرمه ـ نوح بالباطل [روایات نیاح]
دروس تصادفی
- اصول 96-1395 » اصول دوشنبه 1395/10/6
- اصول 94-1393 » خارج اصول 94-1393
- مکاسب 89-1388 » خارج فقه 89-1388
- مکاسب 92-1391 » خارج فقه 92-1391
- اصول 89-1388 » خارج اصول 89-1388
- مکاسب 89-1388 » خارج فقه 89-1388
- مکاسب 94-1393 » خارج فقه 94-1393
- خارج فقه - حج » فقه کتاب الحج شنبه 1400/1/21
- خارج فقه - حج » فقه کتاب الحج سه شنبه 1400/2/28
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه - بحث بیع کلب و ضمان و دیة کلب
دروس پربازدید
- تقریرات بحث خارج - فقه ولائی » تقریرات بحث خارج فقه ولائی - بقیه ادله ولایت فقیه و شروط حاکم و والی
- مکاسب 96-1395 » فقه یک شنبه 1396/1/27 مکاسب محرمه
- تقریرات بحث خارج - فقه ولائی » تقریرات بحث خارج فقه ولائی - بیت المال و سجن
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه - غیبت
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه - قمار و قیادة
- تقریرات بحث خارج - فقه ولائی » تقریرات بحث خارج فقه ولائی - بحث ولایت معصومین علیهم السلام و ادله روایی ولایت فقیه
- خارج فقه - مکاسب » خارج فقه - مکاسب - راه فنی بررسی حکم بیع بول شتر
- اصول 96-1395 » اصول یک شنبه 1396/2/17
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه -بحث دهن متنجس و قاعدة حرمت بیع نجس و حرمت بیع متنجس و حیازت و اختصاص و حق سبق
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه - غنا
خارج فقه-1390-71
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
و الحمد لله رب العالمين و صلی الله علی محمد و آله الطيبين الطاهرين المعصومين و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعين اللهم وفقنا و جميع المشتغلين و ارحمنا برحمتک يا ارحم الراحمين.
عرض شد به اين که يک نکتهی که بهتان امروز هم فرمودند که اين روايت حسن زيات من گفتم که خودش و رفيقش مذهبش معلوم نيست يک صدری داره در کتاب مکارم الاخلاق آورده که در کتاب کافی هم نيست، که اين صاحب من من شيعه کردم اگر حالا روايت قابل قبول باشه معلوم میشه شيعه بود چون الآن در تشيعش هم گيره اين هم استدراک ماسبق.
رواياتی بود که در باب 65 از ابواب آداب الحمام مرحوم صاحب وسائل آوردند در استحباب قصد مازاد عن قبضة من اللحيه، روايات قبضه که حالا هم خيلی مشهور هم هست ما يک عرضی کرديم که مجموعه روايات يکش اولش مرسله که در کتاب ابن ابی عمير بوده که ديروز شرح داده شد البته خيلی هم حالا مولا نقطی گفت شايد خيلی هم مطلوب نباشه بعض جاها، در اين روايت مازاد علی القبضه داره حالا اين همه بحث لغوی و فرق علی چيه؟ تو روايت بعدی که مسنده از معلی ابن خنيس مازاد عن القبضه البته عن با علی فرق میکنه يعنی اين طور نيست که معنای لغوی يکی باشه، حالا ديگه اينجا خيلی تأثيری آن جور نداره، وارد بحثهای ظرافتهای بحث معنای حرفش نمیشيم جای ديگه انشاء الله حديث سومی که بود که ما احتمال داديم اين دوتا حديث يکی باشه فقط حديث ابن ابی عمر هم در سندش به خاطر آن زير خاک قرار دادن خللی پيدا شده هم در متنش و لذا بعد خود ايشان کلمهی يعنی اللحيه را اضافه کرده اصولاً من نمیدانم ظاهراً بعد از درس عرض کردم شواهد نشان میده که مرحوم ابراهيم ابن هاشم آن نسخه ی ابن ابی عمير که بعد از زندان چون تهديد کردند نقل کرده، چون آن نسخه توش سقط داشته بعض سقطها داشته ظاهراً ايشان آن نسخه را قم آوردند و قطعاً آن کتاب که اسمش نوادر بوده مخصوصاً نوادر ايشان اصلاً اوصافش معينه شش جلد بوده، صدوق هم جای جای بعض جاها میگه میگه و فی النوادر ابن ابی عمير که قطعاً يکی از کتابهای مشهور در آن زمان در قم و بعد در حوزههای ما کلاً بوده و مرحوم ابوغالب زراری هم در فهرست خودش شش جلد،
44: 2
از کتابهای بسيار معروفه.
حديث شماره 3 عن عدة من اصحابنا مرحوم کلينی رضوان الله تعالی عليه به هر حال اين روشنه که اين حديث در قم معروف بوده مازد من اللحيه عن القبضه يا علی القبضه فهو فی النار حديث شماره 3 را مرحوم کلينی عن عدة من اصحابنا عن احمد ابن ابی عبدالله که اين برقی پسره احمدبرقی عن علی ابن اسحاق ابن سعد، اين را الآن ما دقيقاً نمیشناسيم چند مورد روايت داريم از اين آقا که برقی ازش نقل کرده بعض جاها هم اسمش کامل آمده علی ابن اسحاق ابن عبدالله ابن سعد، نه ببخشين ظاهراً نجاشی اسمش را برده من حواسم پرته، ثقه هم هست ايشان از اشاعره قمه، عرض کرديم اشاعره قم بالاخره نقش خوبی داشتند چون عرب زبان بودند برای نقل انتقال ميراثهای اهل بيت خيلی عنصر مؤثری بودند عن يونس يونس عند الاطلاق به يونس ابن عبدالرحمن بر میگرده اما خب يونس ابن يعقوب هم احتمالش هست، مثلاً ظاهراً همان يونس ابن عبدالرحمن باشه و شواهد حاکی است که اين نسخهی است از کتاب يونس ليکن اين نسخه را ما الآن خيلی نمیشناسيم اين هم در قم بوده مرحوم برقی از طريق يکی اشاعره از يونس و چون يونس در بغداد بوده و به قم نيامده شايد اين آقای علی ابن اسحاق مثلاً به بغداد سفری کردند به عراق و کتب يونس را قم آوردند عن بعض اصحابه عن ابی عبدالله(ع) فی قدر اللحيه قال تقبض بيدک علی اللحيه اينجا علی آمده و تجز ما فضل روی ريش حالا انشاء الله بعد هم روشن میشه آيا از زير لب ريشه انسان زير لب دستش را بگذاره زائد بر قبضه را ببره يا نه؟ از زير چانه ريشه که در آن روايت داشته بود سبال، سبال شايد از زير چانه، يعنی چانهاش را بگذاره زائد بر قبضه را به اصطلاح ببره انشاء الله بعد هم عرض میکنم، محمد ابن علی ابن الحسين مرحوم شيخ صدوق رضوان الله تعالی عليه البته روايت کمی مشکل داره اما به خاطر ارسالی که يونس ليکن احتمال داره که مرحوم يونس مثلاً اين طوری بوده مثل ماها گاهی میگيم میگم از امام اين طور نقل شده بعض از اصحاب به خاطر وضوح امر پيش ايشان به هر حال اين حديث به اين نحو جايي ما نداريم منحصر به همين يونس، مرحوم صدوق میگه قال قال الصادق(ع) و ذکر الحديث ايشان از همينجا آورده قال فاقبض بيدک اللحيه و تجز ما فضل، اين البته عرض کردم من گاهی اوقات بعضی از روايات در محيط قم معروف بوده کتابهاش موجود الآن زمان ما هم همين طوره يک کتابهای هست معروفه مشهوره ديگه صدوق وقتی نقل میکرده میشناختند اهل فضل میدانستند در اين سهتا روايتی که اينجا آمده صدوق سه و دو را نقل کرده مرحوم صدوق سه و دو را نقل کرده خب اين نشان میده که اين در قم معروف هم بوده يکش تا آنجای که قدر متيقن ماست کتاب برقيه، عدة من اصحابنا عن برقی يکش هم کتاب ابن ابی عميره که اين هم در قم معروف بوده يکش هم از آثار وشائه چون وشاء خودش تأليف داره راوی کتب هم هست، آثار وشاء هم به قم آمده هم به طريق صحيح آمده هم به طريق ضعيف، اين طريقی که اينجاست دوتاست هردو اشکال داره اما به طريق صحيح هم به قم آمده آثار وشاء اين مجموعه اين سه روايت.
بعد يک روايت ديگری ايشان نقل کرده و فی الخصال عن محمد ابن علی ماجلويه استاد ايشان عرض کردم اين محمد پسر آن علی ابن محمده، همين دو سه روزه يکی را گفتيم که مرحوم کلينی عن علی ابن محمد، اين محمد ابن علی پسر آن علی ابن محمدی است که استاد کلينيه، عن محمد ابن يحيي که از مشايخ معروفه عن محمد ابن احمد که صاحب نوادر الحکمه است اين طريق است به کتاب نوادر الحکمه که در قم هم مشهور بوده عن سهل ابن زياد، سهل ابن زياد هم از شخصيتهای معروف بوده البته خب تضعيف شده خصوصاً رواياتی که در سندش ضعفه، سهله، مرحوم ابن الوليد استثناء کرده، عن جعفر ابن محمد ابن بشار اين را الآن ما نمیشناسيم وقتی میگيم نمیشناسيم گاهی اوقات اين جوريه اصلاً دقيقاً حتی ممکنه خصوصيات اسمش را هم ندانيم الآن ما در کتب اربعه، اين که در کتب اربعه نيست اين روايت، اما در کتب اربعه که سهل يک طرف قصه باشه روايت کرده باشه ايشان هم از دهقان نقل کرده باشه در کتب چهار، پنجتا روايت داريم، نمیدانم سهتا، چهار، پنجتا و در اين مقدار رواياتی که در کتب اربعه است با همين سند يعنی به اصطلاح سهل و جعفر و بعد هم دهقان با همين سند داريم توی کافی هم داره تهذيب هم داره توی بعضياش هم جعفر ابن محمد ابن بشار که اينجا هم است، تو بعضياش هست جعفر ابن محمد ابن بشير، تو بعضياش هم هست جعفر ابن محمد ابن يسار اين نکته را عرض کردم که آقايون اگه کتاب رجال آقايون خويي خدمتشان باشه در جلد 4 آقای خويي هر چهارتا عنوانه آوردند مرحوم استاد هر سه عنوان را آوردند اينه آقايون میخواهند يادداشت بکنند که ظاهراً اين سه نفر يکی اند، جعفر ابن محمد ابن بشار و بشير و يسار و احتمالاً ايشان از جعفر ابن محمد ديگه هم نقل میکنه شخصی ديگری باشه اصلاً اين بشار اسم جدش واضح نيست مثلاً ممکنه به اسم ابی عبدالله جعفر مثلاً باشه يک اسم ديگری باشه، به هر حال فعلاً آشنايي نداريم ليکن چون دهقان کتاب داشته و از آقايون کوفه هم هست همچو به ذهن ما مياد که عبيدالله دهقان واسطی ايشان واسطی اما به نظرم ميراثش
30: 9
باشه اين جعفر ابن محمد ابن بشار واسطه است بين سهل و ميراث دهقان، احتمال اصلش آن باشه چون سهل خودش عرض کردم کراراً سهل خودش تأليفی تأليف داره اما خودش از امام روايت نداره ناقل ميراثهاست يعنی عن درست، درست ابن ابی منصور هم واسطی است عن عبدالاعلی مولی آل سام چون سند خرابی داره، ديگه خيلی رو عبدالاعلی مولی آل سام توضيحات فراوانی عرض نمیکنيم عن ابی عبدالله(ع) قال يعتبر عقل الرجل فی ثلاث فی طول لحيته، و فی نقش خاتمه وفی کنيته، طبعاً چيزهای ديگه هم الرسول دليل عقل المرسل، آدم میبينه کيه فرستاد؟ مثلاً يک کسی میفرسته خانه يک کسی که واسطه هست شخصيت آن واسطه تأثير داره در مرسل که آن مرسلش کيه، اين روايت که ربطی نداره به قبضه البته ايشان گفته اقول الظاهر ان المراد يستدل علی العقل بکون اللحيه معتذرة فی الطول خيلی بلند نباشه اما توش قبضه نداره، چرا که حالا بعدش هم خيلی بلند بلند مثلاً که خيلی ديگه حالت چون بعضيا واقعاً مثلاً يک بلندیها غير طبيعی میگذارند به هر حال اين روايت چهارم ايشان با عنوان باب ايشان نمیخوره نهايتش دلالت کنه طول بلند خوب نيست اما قبضه را توش در نمياد، به هيچ وجه توش مطلب قبضه نيست خيلی ما ديگه روی اين روايت چون هم ضعف هم داره خيلی هم ديگه روش به اصطلاح چون خود محمد ابن علی ماجلويه توثيق درستی نداره، سهل ابن زياد مشکل داره، جعفر ابن محمد ابن بشار يک نکتهی را من عرض بکنم خدمتتان خود من علاقم اينه عقيدهام اينه که به اصطلاح حالا اين روات حتی آنهای که تعبير تند درش به کار برده شده ما با ملايمت غالباً يعنی با تعابير احترام و با ادب صحبت میکنيم عرض کردم در ميان اهل سنت عدهی هستند خيلی تند اند خيلی حتی حرفهای رکيک هم میزنند اما در مقابل مثلاً بخاری خيلی مؤدبه، معروف در کتاب رجالش تاريخ طويلش به اصطلاح تندترين تعبيری که داره تندتر ديگه از اين نداره ترکوه، يعنی علماء ازش حديث نقل نکرده اين ديگه تندترين تعبير بخاريه کار کار خوبيه حالا نمیخواهم بگم بخاری جزو بیادبانه، حالا انسان ادب را از بیادبان هم ياد میگيره چه برسه از امثال بخاری تند شدن حالا سهل ابن زياد مثلاً احمداشعری گفته شهد عليه بالکذب و الغلو يا کذب حالا ما ديگه سختمان بياد بگيم سهل مثلاً کذابه يا فلان، علی ای حال به همين مقدار تعبير میکنه مشکله يا روشن نيست ممکنه کسانی ديگه تندتر نوشته باشه عن جعفر ابن محمد ابن بشار دهقان هم نجاشی تضعيفش کرده و عبدالاعلی آل سام هم، محل کلام هست، احتمالاً همين عبدالاعلی پسر برادر زراره باشه به هر حال حالا آن بحث طولانیتری داره که جاش اينجا نيست اين روايت هم خيلی نقشی نداره اين پس ما کلاً در اين باب اين در کتب اربعه سهتا روايت داريم که اگر آن روايت اول و دوم يکی باشه در حقيقت دوتا روايت میشه يک روايت هم در جعفريات آمده اين کل رواياتی که ما در قبضه داريم آن وقت به لحاظ سندی هم روشن شد يعنی بحثهای رجالش حديث اول ارسال داره ارسال هم از ابن ابی عمير نيست حديث دوم فرض کنيد صالح ابن ابی حماد داره که مشکله، معلی ابن محمد داره که مشکله، معلی ابن خنيس داره که مشکله آن حديث دوم مشکلات سندی داره، حديث شماره سه هم بعض اصحابه داره عن يونس عن بعض اصحابه که آن مشکل سندی درست میکنه، پس به لحاظ، صدوق هم آورده که هردو را مرسل آورده آن هم که ديگه ظاهرش به همانه، که آن به اشتهار در قم اکتفاء کرده اين راجع به اين دو، سه روايتی که در، ما سابقاً شايد چند ماه پيش عرض کرديم حالا اينجا چون طائفه واحده است من صحبت میکنم ما يک راههای مثلاً غير از حالا راههای رجالی، راههای که اصطلاحاً تحليل فهرستی گذاشتيم، میتونيم داشته باشيم راجع به روايات و اين تحليل فهرستی از زوايای مختلفيه نه اين که حالا فقط يک کتاب، مثلاً ما میتونيم بر روايات مخصوصاً جاهای که، حالا اينجا چون روايت کليدی نيست اما من اينجا بحثش را مطرح میکنم اما در خيلی جاها توی روايات فرض کنيد عقايد هست، تو روايات بداء هست تو روايات ديگه هست تو روايت در باب حجت و ائمه(ع) هست در روايت فقه در ابوابی که قابل اعتناست مثلاً اقل الحيض و اکثره هست فلان هست، تقسيم استحاضه و حيض و اينها هم، ما ابواب مختلف داريم که رواياتشه انصافاً بايد کاملاً حلاجی بشه آن وقت اين طريقه حلاجی يکش همين طريقه رجالی بود که الآن حلاجی کرديم گفتيم که روايات البته همهاش اين طور نيست که حالا همهاش هم ضعيف باشه بعضياش هم معتبر میدانند مثلاً میگن مرسل يونس قابل اعتماده، نمیدانم مرسلی که در کتاب ابن ابی عميره قابل اعتماده، غرض اين جور نيست که قطعاً درست نباشه، ما به اصطلاح خودمان که حالا فرض کنيم اسمش را هم بگذاريم ابداع خودمان يک نوع مثلی امروز هست به اصطلاح خودشان منحنی درست میکنند يک جدول درست کرديم برای آشنايي با مثلاً حديث بلکه مطلق معارف منقول ما اختصاص به حديث هم نداريم، فرض کنيم در جاهای ديگه هم مياد مثلاً حالا در اين موضوع که مسأله قبضه باشه دقت بکنيد در اين موضوع ما يک جدول، اين موضوع را اولاً نسبت به اهل سنت عرض کرديم قبضه در روايات اهل سنت روايات ما هم همين طور عن رسول الله نسبت داده نشده میتونيم يک به اصطلاح حالت جدول مانندی که اسمش را بگذاريم تحقيقی تاريخی يک نوع جدول يا نموداری تحقيقی تاريخی برای اين روايات درست بکنيم اين نحوه تحليل که يک نحو تحليل فهرستی است میتونه کارگشا باشه يعنی دقيقاً میتونه نقطه اشکال را روشن بکنه که اشکال در کجاست و بعد هم میتونه سر اين که قبول بکنيم يا نکنيم را واضح بکنه، ببينيد ما رواياتی که داريم در اينجا يکش همان جعفرياته که از اميرالمؤمنينه به اسناد عن رسول الله هم نيست از اميرالمؤمنينه عرض کرديم ما بهترين فرض قصه اين است که اين کتاب قضايا و سنن و احکام باشه اين بهترين فرضه به اصطلاح اگر اين کتاب باشه اين کتاب حالا دقيقاً ما نمیدانيم ظاهراً بعد از آمدن حضرت امير به کوفه مطرح شده میتونيم يک تاريخی اين جوری بگيم، فرض کنيد اين کتاب و بعد انتشار کتاب چون بعد مرحله اشتهار کتابه، مثلاً بگيم بين سالهای سی تا شصت و هفته، و در کوفه، حالا اگر اين جعفريات آن باشه در اين نمودار، نحو کار در نمودار اينه من الآن خدمتتان عرض می کنيم ما چه کار میکنيم يک خود کتاب، مؤلف کتاب، توثيق مؤلف توثيق خود کتاب، اشاره به نسخ، دو کيفيت وصول کتاب به ما يا کيفيت وصول روايت به ما، اينها را از اين زاويه مثلاً اگر فرض کرديم حالا حسن فروض اينه که اين کتاب قضايا و سنن و احکام باشه، فرض کنيد اين هم مجموعاً نوشتارش از سال سی تا شصت و هفتاد باشه، چون به بعضی اصحاب اميرالمؤمنين هم نسبت داده شده، خب اشکالات يا صحبتهای هم
34: 17
يک خود کتاب عرض کردم شواهد ما نشان میده که از زمان امام صادق تقريباً اين کتاب مهجور شده بين اصحاب ما حالا علتش چيه؟ وضعش چيه؟ نمیدانم يک احتمال البته خيلی دقت بکنيد من هی میگم احتمال ممکنه يک کسی بعد از من بگه يقين پيدا کرديم، آنها زود يقين پيدا میکنه ما خيلی زود يقين پيدا نمیکنيم يک احتمال اين که اين کتاب مصدر علمی زيدیها شد، چون در مدينه در زمان امام صادق عبدالله محض عبدالله محض به اصطلاح نوه امام مجتبی است عمراً هم نه فقط از امام صادق بزرگتره از امام باقر هم بزرگتره، نه فقط از امام صادق، از پدر امام صادق هم بزرگتره ايشان اولين نوه حضرت زهرا و حضرت اميره که از بقيه نوهها بزرگتره پدرش پسر امام مجتبی است و مادرش دختر سيدالشهداء عمراً هم برای اين جهت از امام باقر بزرگتر بود و لذا بهش محض میگفتند حضرت باقر به عکس پدرش چون پسر سيدالشهداست و مادرشان دختر امام حسن، و امام باقر متولد پنجا و هفته علی المعروف اين قبل از پنجا و هفته، خب زيدیها بعد از مخصوصاً شهادت زيد بيشترين توجه، يعنی به اصطلاح روز ما خط انقلابی، خط انقلابی که در شيعيان بود در اهل بيت بود در مقابل امویها اين در مدينه در عبدالله محض و بعد پسرش محمد نفس ذکيه و بعد از به اصطلاح شهادت که البته محمد خب خيلی چون سعی میکردند اثبات کنند اين محمد قائم است و چون خودش اسمش محمد بود، پسرش هم عبدالله بود، و در کتب کتابهای مثلی کتاب مقاتل الطالبيين که مال ابوالفرج اصفهانی است که اغانی کتاب اغانی اين ايشان زيدی مسلکه، و در کتابی هست مال ابوطالب اين کتابها همه مال قرن چهارم و پنجمه کتابهای معتمدش البته ايشان هم زيديه ابوطالب، ما ابوطالب هم از زيدیهاست در اين دو کتاب کتابی داره به نام الافاده فی تاريخ ائمه الساده، که ائمه زيديه است تا زمان خودش نوشته، خودش هم جزء ائمه زيديه است ابوطالب در اين دو کتاب زيدی میخواهم اهميت انقلاب محمد نفس زکيه حرکتی که ايشان کرد در اين دو کتاب نوشتند که موسی ابن جعفر هم در ارتش همين محمد قيام کرده بوده فکر نمیکنم ثابت باشه ما شاهدی نداريم که ائمه(ع) بعد از سيدالشهداء قيام به سيف کرده باشند علی ای حال در دو مصدر زيدی که هردو مصدر بسيار قديم هم هستند و مخصوصاً آن کتاب مقاتل که جزو کتاب مشهوريه، در آنجا داره که خود موسی ابن جعفر با محمد نفس زکيه قيام کرد البته خب قيام شکست خورد خب اينها کنار کشيدند به هر حال در روايات ما هم معلوم میشه که روی عنوان امام کاظم عنوان اين که قيام به سيف بشه به عنوان اين که مثلاً در مقابل مثلاً خليفه، آن وقت زمانی که اگر اين قيام درست باشه، زمان در مقابل منصوره، اما اشتهار ايشان در قيامشان زندانها چون زمان هارونه، بعد از منصور هم هاديه بعد از هادی مهديه بعد به اصطلاح، بعد از آن معذرت میخواهم بعد از منصور مهديه بعد هادی و بعد هم هارون شهادت امام کاظم در زمان هارونه اين اجمال هست که انسان احساس میکنه نسبتاً موسی ابن جعفر آن حالت مثلاً اجتماعی و قيام و انقلابشان نسبت به امام باقر و امام صادق مثلاً بيشتر بوده علی ای حال میخواهم بگم وضع زيديه اين جور بود، آن وقت زيديه در ميراث علمیشان به اين کتاب استناد میکردند اصلاً اسم اين را کتاب علی میگفتند، دقت میکنيد حالا آيا سرش اين بوده يحتمل، من چون فاصله زمانی زياده مصادری هم که موجود داريم خيلی کمه، خيلی بايد وصله و پينه کنيم خودمان از خودمان چندتا مطلب اضافه بکنيم تا اين نـتيجه را بگيريم گرفتن اين نتايج خيلی مشکله دقت کردين پس اين کتاب فی نفسه يک مقدار شبهاتش حولش هست مؤلف حقيقیاش مرحوم نجاشی دو سه نفره اسم برده مؤلف حقيقی او روشن نيست که مال کيه؟ و طريقی هم که به ما رسيده اين راجع به خود کتاب، طريقی هم که به ما رسيده از راه ميراثهای مصری به ما رسيده جعفريات جزو ميراثهای مصری ماست که در ابتدای قرن چهارم بوده بعد هم باز در خود کتاب با اين که به بغداد آمده باز از راه بغدادیها به ما نرسيده اولين بار توسط يکی از سنیها به مرحوم سيدفضل الله راوندی ايشان نقل میکنه که فکر هم میکنم اين قطعه تو اين کتاب نيست که بعدها در سال قرن سيزدهم هجری نسخهی از هند مياد که ما الآن راه مان اينه ببينيد اين روشن شد اين نمودار جدول يعنی اگر ما بخواهيم از زمان خودمان تا آن کتاب برسيم خيلی پيچ خم داره و خيلی ابهام داره، از قرن سيزدهم تا قرن چهارم تازه از قرن چهارم رفته مصر، دو سه طبقهاش در مصره تا رسيده به موسی ابن جعفر، لذا در اين نمودار هم وضع کتاب و هم کيفيت استناد واضح شد، ما يک اصطلاحی داريم که نديدم چون کسی ديگه هم اين اصطلاح به نظر ما برای احاديث ما نمیخواهم بگم اهل سنت چون اهل سنت اين کارها ندارند کارهای فهرستی به اين معنای ما ندارند اين تحليل فهرستی ما يک زاويهاش اين طوره چون زوايای متعدد داره طبق اين تحليل ما ما آمديم مصادر حديث را به سه بخش تقسيم کرديم اين خيلی نافعه چون جای هم گفته نشده ما هر سالی دو سه بار لا اقل میگيم هر پنج شش ماه يکبار و با اين که بحثش هم خيلی مهم نيست، زاد عن القبضه بحث مهمی نيست بحث من سر حديثه نه اين روايت بالخصوص ما آمديم يک مصادر اوليه اسم برديم يک مصادر ميانه يک مصادر متأخر اين در فرهنگ ما مؤثره در سنیها تأثيری نداره اما تو فرهنگ ما مؤثره صحبت چون سنیها رفتند بحث رجالی کردند رو راوی نگاه کردند ما چون تحليل فهرستی، اين کلمه تحليل را هم من توضيح بدم من عرض کردم اينها از سال صد و پنجا فرض کنيم يک دفعه گفتند که ما الآن سال صد و پنجاه هستيم اين آقا يک مطلبی را از رسول الله نقل کرده ما خودمان را چطور از الآن به زمان رسول الله برسانيم روشن شد اين صد و پنجا ساله چه کار بکنيم سؤال؟ خب مجموعه کارهای علمی، من اسم اين مجموعهی کارهای علمی که حالا بعدها تدوين رجال شد فرض کنيم ضميمه بحثهای اصولی شد مرسل باشه مرسل نباشه مجموعه اين کارها و اين حرکت علمی که میخواهد اين ربط را درست بکنه يا درست نکنه يا ترديد ايجاد بکنه مجموعهاش را اسمش گذاشتيم تحليل اسم اين تحليل به نظر ما اين اصطلاح بنده است اين تحليل را هم عرض کرديم دو جوره يک دفعه مياد تو اين مجموعه کارهای علمی رو روات حساب میکنه اسمش را گذاشتيم تحليل رجالی يک دفعه مياد رو کتابها و مصادر حساب میکنه اسمش را گذاشتيم تحليل فهرستی روشن شد مطلب اينها اصطلاح بنده است حالا جای نبود اشکال نداره اين اصطلاح را آن وقت رو اين حساب برای اين که اين تحليل فهرستی در شيعه اين تحليل فهرستی از سنیها نيست آنها هم دارند شبيه اين نمیخواهم بگم ندارند اما رجالی بحث کردند، مثلاً آمدند گفتند پنجتا راوی از زهری اين اين حديث را نقل کردند، اين ذيل را توش داره يکی نقل کرده نداره اينه هم شبيه ما دارند اما رو راوی رفتند دقت کرديد ما رو کتب و مصنفات رفتيم،
س:
40: 25
ج: کدام يکی؟
س: کتاب جامعهاش وسيع نيست؟
ج: طبيعتاً ديگه،
س: فرد بخواهد دچار مشکل نمیشه ببينه اين صد و پنجاه و سال چقدر کتاب بوده
ج: خب مشکل نه ما توضيحش را دادم چون شما تازه تشريف آورديد آن صد و پنجا ساله شيعه با کلام حلش کردند حجيت اقوال ائمه به عنوان عصمت و لذا من هميشه عرض کردم البته ما با اهل سنت دو منهج داريم اصحاب ما وقتی که حجيت، بحث رجالی را کردن دو فهرستی بيشتر از قرن سوم شد سال دويست اصحاب ما از زمان امام صادق تا رسول الله مشکل نداشتند، میگفتند چون امام صادق مثل رسول الله است آن و لذا اگه دقت بکنيد هی در روايات مان البته کلمات اصحاب اينه که ما يقينيه آنها ظنیه، اين کلمه اصول ما رو اصول عقايد اين حل کرديم آنها رو اصول فقه حل کردند روشن شد مطلب، ما اين فاصله را رو اصول عقايد حل کرديم و لذا هی من اصرار زياد دارم که ما مناهج بحث ما با اهل سنت فرق میکنه آقايون اشتباه نکنند ما با صد و پنجاه ساله با اصول عقايد حل کرديم آنها صد و پنجاه سال را با اصول فقه حل کردند، ما با بحث عصمت ائمه حل کرديم آنها با حجيت خبر واحد حل کردند و لذا شما همه اين سؤال را میفرماييد دو منهجه به ما اشکال وارد نمیشه اصحاب ما از قرن دوم شروع کردند که اين نسخه مال فريد هست فريد الذی عبدالله، میبينيد اين جوری بحث کردند، آنها از سال صد و پنجاه گفتند اين روايت مال رسول الله هست يا نه؟ و توضيح داديم چون صحابه ننوشتند خوب دقت بکنيد الا قليلی از صحابه، تازه آن نوشتهها هم خيلیهاش محل کلام و غلط و غلوط عرض کردم در ميان کتابهای موجودی که من تا حالا ديدم يک کتابی هست دراسات فی الحديث النبوی مال يکی از اين معاصرينه احتمال میدم هندی الاصل هم باشه، صدر اعظمی مصطفی محمد مصطفی الاعظمی، محمد حسن اعظمی همچون اسمی داره نمیدانم سه جلد نوشته به قول خودش جايزه هم گرفته، انصافاً خيلی زحمت کشيده انصافاً هم کتاب خوبيه اشتباهات هم داره البته اشتباهاتش بايد از راه لغت اهل سنت جواب داده بشه ايشان سعی کرده مثلاً خيلی زحمت کشيده نسبت به ديگران اهل سنت نديدم کسی به اندازه ايشان حدود صد و دهتا صد و بيستتا از صحابه را اثبات میکنه که نوشتار داشتند آنهم جزو کسانی است میخواهد بگه رو نوشتار، حالا ما اصحاب ما راحته چون اصحاب ما رو نوشتار اعتماد کردند آنها الآن به فکر افتادند که صحابه را اثبات بکنند نوشتار داشتند، و انصافاً هم کلامش درست نيست زحمت زياد کشيده اما تمام حالا برفرض هم آن عددی که ايشان گفت درست باشه قطعاً هم آن نوشتارها موجود نبودند، لذا ما توضيح فنی داديم که اهل سنت مجبور بودند تحليل رجالی بکنند چون نوشتار نداشتند اگر صحابه نوشته داشتند، فرض کنيم عمر نوشته داشت ابوبکر داشت عثمان داشت، علی داشت همه صحابه، قطعاً بحثهای آنها فهرستی میشد قطعاً فهرستی میشد، بيان بگن اين مطلبی که در کتابها و مبحث اين نسخه درسته درست نيست؟ کی نقل کرده؟ اين نسخه بدلش چيه؟ لذا آنها چندتا نسخهی که دارند نوشتاری روش بحث کردند خوب هم بحث کردند انصافاً زحمت هم کشيدند نوشتارشان کمه، چون نوشتارشان کمه رفتند رو تحليل رجالی و الآ آنها هم تحليل فهرستی دارند اما کمه، من نمیخواهم الآن ديگه واردی چون وقت هم تمام شد، میخواهم همين مبانی خودمان را شرح، روشن شد مبانی ما ما آمديم برای اين که يک روايت کاملاً تحليل بشه سه مرحله برای مصادر قرار داديم مصادر اوليه، مراد ما از مصادر کسانی که زمان امام از امام نوشتند که غالباً زمان امام باقر بوده، امام صادق بهترين زمان امام صادقه، حتی اگر امام کاظم نوشته باشه فرق نمیکنه مصادر متوسطه مصادری هستند که از ما مشهور اين مصادر مثلاً کتب حسين ابن سعيد چون آن از اوليه گرفته، مثل حسن ابن محبوب، مثل کتابهای احمد ابن محمد ابن عيسی، مثل کتابهای علی ابن مهزيار مثل کتابهای محمد ابن سنان همين معروف، که اين مال خط غلوه، آنها خط اعتدال اين خط غلو مصادر متأخر هم در، که مصادر متوسط غالباً بين سال دويست تا سه صد اند يعنی قرن سوم روشن شد مصادر اوليه قرن اول و دوم، اين اسمش مصادر اوليه مصادر ميانه، قرن سوم، ابن ابی عمير، از سال دويست تقريباً تا سال سه صد، مصادر متأخر هم در اصطلاح ما سه صد بعد که مصداق بارزش کافيه، تهذيبه، استبصاره، فقيهه، کتبی که در اين وسط، بين سه صد تا چهار صد، چهار صد و پنجا نوشته شده اينها را ما اسمش را گذاشتيم مصادر متأخر خوب دقت فرموديد ما حديث را در تحليل فهرستی خودمان تو اين سير تاريخش تو اين جدول تاريخش بررسی میکنيم حالا مثلاً ما میخواهيم تطبيق بکنيم، من باب مثال میخواهم بگم، حديث اولی که امروز خوانديم که از کتاب جعفريات بود اين مصدری اگر داشته باشه مصدر اوليهاش احتمالاً کتاب قضايا و سننه، مصادر ثانويهاش چيه؟ به دست ما نرسيده، متصدر متأخرش جعفرياته يعنی در قرن چهارم در مصر، باز ديگه در ميان ميراثهای ما نيست تا قرن سيزدهم همان نسخه را در قرن سيزدهم برای ما آوردند دقت کردين چطور شد پس مصدر اوليهاش اگر درست باشه بين سالهای سی تا شصت و هفتاده، مصدر ثانويهاش بين سال متأخرش سالهای سه صد و ده مثلاً تا سه صد و پنجاهه، بعد هم که ديگه مصادر ديگهی ما نداره فقط همين دو مصدر داره آن هم هردو يکش يقينيه که در جعفريات يکش احتماليه، آن هم واضح نيست،
س: کتاب سکونی چه؟
ج: چون نيامده تو کتاب سکونی الآن،
س: خب اين جعفريات
ج: خب اگر آن باشه الآن آن که داريم که نسبت میتونيم بديم، اين سهتا حديثی که امروز من خواندم، يکی اولش عمن اخبره عن ابی عبدالله، پس اين مصدر اوليهاش واضح نيست، حديث بعدی که خوانديم علی ابن خنيس عن ابی عبدالله اين اگر احتمالاً مصدر اولش باشه کتاب معلی ابن خنيسه، مشکلی اولاً غير از اين که خود، آن وقت حالا اين ارزيابی ما، خود معلی ابن خنيس تضعيف شده که نجاشی فرموده، خود اين کتابش هم خيلی پيش ما امرش واضح نيست آن يک شرح فهرستی مفصلی میخواهد که جاش اينجا نيست به هر حال غير از ضعفهای خود مؤلف خود کتاب هم يک نوع ابهامی داره که من الآن وقت نمیکنم توضيح بدم که روايت سوم هم يونس عن بعض اصحابه، عن ابی عبدالله اينجا هم مصدر اوليهاش واضح نيست بعد هم خوب دقت بکنيم ما توی مصدر شناسی طبيعتاً بحث ما اينه فعلاً چون اين روش بحث را الآن اروپاييها هم قبول دارند ما فرض میگذاريم بر صحت تا معلی ابن حنيس خوب دقت بکنيد نگيد اين روايت تا معلی ابن حنيس ضعيفه، يعنی به عبارت ديگر وقتی ما مصدر اوليه را میگيم ولو مصدر احتمالی خوب دقت بکنيد، چون اگه ضعيف السند که نمیتونيم بگيم آن، پس در اينجا سه تا روايت داريم دوتاش که مرسله که مصدرش معلوم نيست دوتاش که مرسله يکش هم معلی ابن، غير از اين که سند ايشان ضعيفه مشکلی که اين روايت داره حالا غير از اين که مصدر معتمده، خود کتاب معلی وضع روشنی نداره خود معلی هم وضع روشنی نداره پس در مصادر اوليه متأسفانه در کل اين چهارتا روايت مشکل داريم، روشن شد میخواهم بگم کجاها میشه انسان خدشه بکنه، مصادر ميانه آن روايتی که اول گفتم مرسله در کتاب ابن ابی عمير بوده نسخه ابراهيم ابن هاشم هم هست، انصافاً جزو مصادر بسيار معتبر هم هست اين مصدر ميانه، بعد از سالهای دويست وفات ابن ابی عمير بعد از سالهای دويست انصافاً جزو مصادر بسيار خوبی ماست ابن ابی عمير جزو اجلای اصحابه نه ثقات جزو ائمه شأنه به قول بعضی از اهل سنت در شعبه دارند اميرالمؤمنين فی الحديث ما هم بايد به ابن ابی عمير اميرالمؤمنين فی الحديث بگيم انصافاً، نسخهی هم که از اين مصدر هست نسخه ابراهيم ابن هاشم نسخهی خوبيه همين نسخه هم در قم مشهور شده پس مصدر ميانهاش خيلی خوبه روشن شد، اينی که مثلاً چطور عدهی از اصحاب اعتماد میکردند برايتان يواش يواش روشن شد مصدر اولش روشن نبود اما مصدر ميانهاش کاملاً واضحه، کاملاً واضحه، هم مؤلفش هم کتابش هم طريقش کاملاً واضحه، مصدر کتاب دوم ما حديث دوم ما چون دو نفر از وشاء نقل کردند به احتمال بسيار بسيار قوی از کتاب وشائه، کتب وشائه، ما وقتی میگيم از ميراث وشائه چه خود تأليف وشاء باشه چه وشاء نقل کرده باشه، عن علی ابن به اصطلاح علی ابن حسن وشاء بلی حسن ابن علی وشاء معذرت میخواهم حسن ابن علی وشاء جزو بزرگان ماست جزو ائمه شأنه، و جزو يکی از کسانی است که ميراثهای ما انتقال ميراثهای ما از کوفه مديون ايشانه، يعنی خود احمد اشعری که رفته کوفه يک مقدار از ميراثها را از همين وشاء گرفته و قم آورده بسيار مرد بزرگوار مرد جليل القدر قابل اعتماد اين مصدر ميانه ما هم خيلی خوبه، مشکل فقط کجاست؟ مرحوم کلينی به دو طريق ازش نقل کرده يکی صالح ابن ابی حماد اين هم تضعيف داره وضع روشنی نداره، يکی هم معلی ابن محمد که آن هم وضع روشنی نداره، خوب روش شد پس اين مصدر ميانه ما خود مصدر و مؤلف خوب طريق ما يک کمی ابهام داره، اين مصدر دوم ميانه ما مصدر سوم ميانه ما به احتمال بسيار بسيار قوی کتاب يونس اين هم بسيار کتاب خوبيه خود يونس فوق العاده جليل القدره، پس اين مشکل اين مصدر وجود علی ابن اسحاق ابن سعده که نسخهی مشهوری از کتاب يونس نيست چون يونس پنج شش طريق لا اقل در کتب ما شايد هم بيشتر در قمیها نسبت به کتاب يونس داشتند اين خيلی طريق معروفی به کتاب نيست بلی آقا؟
س:
53: 36
پس بنابراين انصافاً به لحاظ، و الآن مثلاً احمد ابن ابی عبدالله برقی احمد برقی خوبه يک کمی متساهل در حديث هست اما خوبه، طريق ما هم به ايشان خوبه پس انصاف قضيه اين حديث مبارکه در مصدر ميانه وضع خوبی داره که بهترينشان ابن ابی عميره، اين مصدر دومش هم مصادر ميانه ما شد، مصادر اوليه ما گير داشته مصادر ميانه ما خوبه، خيلی هم خوبه يعنی، مصادر متأخر ما اولاً کلينی آورده اصل حديث را، که خوب قطعاً جزو واقعاً نه اين که حالا تعبداً بگم واقعاً کتاب کلينی فوق العاده است خيلی زحمت کشيده و فوق العاده مرد بزرگواری است و خيلی منقح کرده، يعنی اين قدر چون بعض وقتها اين احاديث کلينی را جای ديگه هم میبينيم يک کمی تشويش داره آدم خدای نکرده خيال میکنه، نکنه کلينی خودش دخل و تصرف کرده نستجر بالله خيلی ميراث ها را نقی نقل کرده اصلاً اين خودش خيلی نکته مهميه، صافه حضرت فرمود اعربوا احاديثنا فانا قوم فصحاء واقعاً آن فصاحت و زيبايي کلمات لو
4: 38
الناس محاسن کلامنا لاتبعونا اين را تو کتاب کافی خيلی واضح میبينيم انصافاً يک نکتهی که کافی به نظر من داره يک کمی
15: 38
شده خيلی متون را و اسانيد واضح و روشن میگم جلالت شأن کلينی، میگم احتمالاً خدای نکرده خيال میکنيم مثلاً خود جعل کرده نستجر بالله از بس صاف و روشن و قشنگ يعنی سعی کرده واقعاً بهترين احاديث ما را نه اين که ضعيف نداره يا سند ضعيف نداره يا متن غير صحيح نداره داره چرا؟ اما انصافاً زحمت فراوانی کشيده شده و بسيار کتاب نقی و جامع و کتاب بسيار مفيد و صحيح و جای بحث نداره اين مصدر سوم ما هم بسيار مصدر خوبيه بعدش هم در کتاب صدوق آمده به نحو ارسال، اين ارسال به نظر من مضر نيست نه اين که چون مراسله به نظر من از بس اين حديث در قم معروف بوده ايشان نياز به ذکر سند نديده از بس مشهور، حق هم داره ايشان، چون هم چون اين حديث را ايشان قطعاً از ميراثهای که در قمه نقل کرده چون عرض کردم مصدر ميانه ما يکی کتاب ابن ابی عميره همان نسخه قميه، يکی وشائه همانه که قم آوردند يکی هم فرض کنيد به اين که يونسه آن هم که قم آوردند يا خود احمدبرقی آن هم که قمه، کاملاً واضحه، که اين حديث در قم مصادرش شناخته شده بوده، خوب دقت فرموديد، نه چون مراسل صدوق حجته، نياز به ذکر سند نمیديده احتياج نمیديده در کتابهای چون تمام سه مصدر ميانه ما تمام در قم بودند، اين خوب دقت بکنيد اين حاکی از شهرت اين روايت در قم بوده به حيثی که اگه صدوق میگفته قال الصادق همه میدانستند در کتاب ابن ابی عميره يا از کتاب وشائه، پس تا اينجا اين به نظر من سير تاريخی قشنگی برايتان روشن شد، مصادر اوليهاش روشن
س: همين کفايت نمیکنه که
ج: نه نه مصادر ميانهاش خيلی عاليه، مصادر متأخر هم فوق العاده عاليه، بعد زمان بعد يعنی از قرن پنجم ديگه فتاوای اصحابه، چون ديگه نقل کم داريم فتاوا هم با همينه، و اصلاً ديگه اين شهرت پيدا کرده که مازاد عن قبضه فی النار، دقت کرديد از قرن پنجم به بعد هم کاملاً جا افتاده است، اين زير بنای اين که من میگم که آقايون مثلاً میگن که شهرت جابره يا نه؟ ما اول میگيم تحليل بکنيم که شهرت کجا هست کجا خرابی داره کجا روشنی داره تا ما بتوانيم آنجا، پس مشکل اساسی ما در حقيقت آن اول کاره، الآن مشکل طبعاً روايات ما هم مانحن فيه هم خوب دقت کنيد هيچ کدامش غير از امام صادق نيست چون اين هم مؤثره در اين تحليل فهرستی مثلاً از امام باقر باشه از موسی ابن جعفر باشه کل روايات ما از امام کاظمه، غير از همان حديث جعفريات که آن وضعش خيلی ابهام داره غير از جعفريات کلاً از امام صادقه، پس بنابراين بايد اين سير تاريخی با وجود مصادر ميانه بسيار خوب ما و مصادر بسيار خوب متأخر ما و تلقی به قبول اصحاب ما، و در مصادر خوب اوليه ما ابهام داريم نه ضعف، گفته عمن اخبرنا، يا عن بعض اصحابه، ابهام غير ضعفه، اينها را اگر دست به دست هم بديد انصافاً وثوق به روايت با اين ترتيبی که گفتم پيدا میشه و صلی الله علی محمد و آله الطاهرين.
اين شرح تاريخی حديث را خوب حفظ کنيد که خيلی نافعه،
س:
42
ج: خب ديگه آقای خويي نظرش همينه،
س: اين که شما میفرماييد يک کمی بيشتر توضيح بديد که اين مصدر اوليه اين آبشخوارهای مثل
ج: اين ديگه با ابهام آمده با ضعف نيامده،
س: همين، همين که کافی آمده
ج: دقت کردين
س: وقتی میگه عمن اخبره،
ج: چون ديگه شهرتهای بعدی کارساز نيست،
س: حاج آقا
29: 42
اوليها خوب بود بعد متأخر واقع میشد
ج: خراب میشه حالا آن هم مثال میزنم گاهی اولیها خوبه بعدیهاش خراب میشه.
روایت حسن زیات یک نکته دیگر اینکه با توجه به روایتی از او در کتاب مکارم الاخلاق که صدر روایت موجود هست معلوم میشود شیعه بوده است.
1648- 3- «2» وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(به هر حا لروشن هست که در قم مشهور بوده است این حدیث. ایشان برقی پسر هست) عَنْ عَلِيِّ(از اشاعره قم هستند که نجاشی هم اسم برده اند به نظرم.) بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ سَعْدٍ عَنْ يُونُسَ(ظاهرا یوسن بن عبدالرحمن هست ولی یونس بن یعقوب هم احتمالش هست. شواهد نشام یدهد که این حدیث یک نسخه غیر مشهور کتاب یونس هست. شاید علی بن اسحاق رفته است عراق و کتاب را به قم آورده اند.) عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَدْرِ اللِّحْيَةِ قَالَ تَقْبِضُ بِيَدِكَ عَلَى اللِّحْيَةِ وَ تَجُزُّ مَا فَضَلَ.(حالا آیا زیر لب ریش هس یا زیر چانه. ظاهرا از سبال احتمال هست و مراد زیر جانه میشود.بعد بحث خواهیم کرد.)
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ(ظاهرا وجهش شهرت روایت در قم هست که ایشاننیاز ندیده اند که سند را بگویند.در این احادیث 32 و دو را مرحوم صدوق نقل کرده اند.) : قَالَ الصَّادِقُ ع وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ «3» وَ الَّذِي قَبْلَهُ أَقُولُ: وَ تَقَدَّمَ مَا يَدُلُّ عَلَى عَدَمِ جَوَازِ الْأَخْذِ مِنْ مُقَدَّمِ اللِّحْيَةِ وَ هُوَ مَحْمُولٌ عَلَى الْقَبْضَةِ وَ مَا دُونَهَا «4».
1649- 4- «5» وَ فِي الْخِصَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ(این پسر علی بن محمد استاد کلینی رحمه الله هست.) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ(بن یحیی صاحب نوادر الحکمة) عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بَشَّارٍ(جعفر را نمیشناسیم. اصلا دقیقا ممکن هست حتی خصویات اسمی اش را هم ندانیم. در کتب اربعهاینکه سهل از کسی از دهقان نقل شده باشد 5 تا شاید روایت باشد. سهل و جعفر و دهقان. در کافی و تهذیب هست..در بعضی جعفر بن محمد بن بشار ... و بعضی بشیر هست و بعضی یسار هست.مرحوم استاد هر 3 عنوان را آورده اند و ظاهرا هر سه نفر یکی هستند و احتمالا ایشان از جعفر بن محمد دیگری هم نقل میکند.. و ممکن هست اسمش اسم دیری باشد. فعلا آشنایی نداریم ولی چون دهقان کتاب داشته است و کوفی بوده است به ذهنمان میآید که عبید الله الدهقان الواسطی واسطه سهل به ایشان همین فرد باشد...) عَنِ الدِّهْقَانِ عَنْ دُرُسْتَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ(چون نسد خرابی دارد دیگر خیلی توضیحی عرض نمیکنیم.) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: يُعْتَبَرُ عَقْلُ الرَّجُلِ فِي ثَلَاثٍ فِي طُولِ لِحْيَتِهِ وَ فِي نَقْشِ خَاتَمِهِ وَ فِي كُنْيَتِهِ.
أَقُولُ: الظَّاهِرُ أَنَّ الْمُرَادَ يُسْتَدَلُّ عَلَى الْعَقْلِ بِكَوْنِ اللِّحْيَةِ مُعْتَدِلَةً فِي الطُّولِ.(درش قبضه ندارد.نهایتا دلالت بکند بر اینکه خیلی بلند خوب نیست. خلاصه چون سند گیرهای فراوان دارد خیلی مانور نمیدهیم)
______________________________
(1)- الكافي 6- 486- 2، و رواه الصدوق في الفقيه 1- 130- 332.
(2)- الكافي 6- 487- 3.
(3)- الفقيه 1- 130- 334.
(4)- تقدم في الحديث 5 من الباب 63 من هذه الأبواب.
(5)- الخصال- 103- 60.
پس حدیث اول ارسال از غیر ابن ابی عمی ردارد و حدیث دوم که گیرهای متعدد داشت از جمله معلی بن محمد و حدیث سوم هم بعض اصحابه داشت که باز مشکل ساز هست. صدوق هم هر دو را مرسل آورده اند.ما سابقا چند وقت پیش عرض کردیم که راههایی داریم که بهشتحلیل فهرستی میگوییم و تحلیل فهرستی از زوایای مختلفی هست. اینجا خیلی روایات کلیدی نیست ولی بعضی جاها خیلی نکات کلیدی دارد... اینجا طرح یمکنم...اقل الحیض و اکثره و تقسیمات استحاضه و حیض و ...و ابواب مختلفی داریم که روایاتش باید حلاجی شود.. (مقرر حقیر:طرح جدول تحلیل تاریخیی این روایت. بارها در جاهای مختلف این حدول را در بحث نوشته ام و اینجا صرفا تطبیق هست و نکته جدیدی اگر دارد مینویسم.) در دو مصدر قدیمی زیدی که قرن 4 و 5 هست یکی مال ابو طالب و دیگری مال...نوشته شده است که آقا امام موسی کاظم سلام الله علیه هم با محمد نفس زکیه قیام کرده است... ما که شواهد برش نداریم بلکه بر عکس...بله فی الجمله جنبش اجتماعی حضرت کاظم سلام الله علیه بیش از آقا امام صادق سلام الله علیه و آقا امام باقر سلام الله علیه بوده است. البته نه به صورت قیام....با توجه به جدولی که عرض شد انصافا شواهد کافی هست برای وثوق به این خبر ما زاد علی القبضة فهو فی النار.