فهرست سخنرانی‌ها آخرین دروس دروس تصادفی دروس پربازدید

■ خارج فقه - مکاسب (۴۷)
■ خارج اصول
■ مکاسب ۸۸-۱۳۸۷ (۱۰۹)
■ تاریخ شفاهی (۳)
■ تقریرات
■ خارج فقه - حج (۲۰۶)
■ خلق عظیم (۱)
■ اصول ۱۴۰۲-۱۴۰۳ (۶۷)

خارج فقه - مکاسب » خارج فقه - مکاسب - راه فنی بررسی حکم بیع بول شتر (36)

۷ اسفند ۸۸
خارج مکاسب ـ 36

راه فنی بررسی حکم بیع بول شتر (و به طور کلی هر شیء دیگری) این است که ابتدا در مورد جواز انتفاع به آن بحث کنیم، سپس در مورد مالیت آن و در مرحله سوم در مورد صحت بیع آن. ما فعلاً در مورد حکم انتفاع به آن (شرب و غیر شرب) بحث می‌کنیم. روایت اول در این زمینه را بررسی کردیم و عرض کردیم که طبق احتمالی که مرحوم شیخ در مورد روایت لحم بخاتی دادند، احتمالاً این روایت نیز از آراء همان گروه باشد و انتساب آن به امام معصوم بسیار مشکل است. البته دو قسمت دیگر از این روایت را نیز مرحوم کلینی در اطعمه و اشربه نقل کرده که یکی در مورد نمک است و دیگری در مورد سیب که مضمون این دو قسمت مشکلی ندارد، هر چند به لحاظ مضمون منفرد است.

خطابیه (اصحاب ابی‌الخطاب) گروه منحرفی در کوفه بودند، حدود هفتاد نفر که معتقد به قیام مسلحانه بودند و خود را شیعه جعفری می‌دانستند و شعار آنان هم «لبیک یا جعفر» بود، در حالی که امام صادق(ع) به شدت از آنان تبری می‌کردند. قیام خود را از مسجد کوفه آغاز کردند، اما هنوز از در مسجد خارج نشده بودند که همه توسط قوای حکومتی کشته شدند،‌ به جز یک نفر که گمان کردند کشته شده، اما مجروح شده بود که همان ابوخدیجه معروف (سالم بن مکرم جمال) می‌باشد.

حدیث دوم را مرحوم برقی در محاسن نقل کرده است: «عن نوح بن شعیب عن بعض أصحابه عن موسى بن عبد الله بن الحسن[۱] قال سمعت أشیاخنا یقولون إن ألبان اللقاح شفاء من کل داء و عاهة».

این حدیث را مرحوم کلینی نیز به نقل از برقی در کافی نقل کرده است: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَیْبٍ …». ما کراراً عرض کرده‌ایم که کتاب محاسن از مصادر کتاب کافی است، اما برخی از روایات در کافی وجود دارد، اما در محاسن موجود نیست، و بالعکس.

«نوح بن شعیب» مشکلی ندارد. «بعض اصحابنا» اجمال دارد. «موسی بن عبدالله بن الحسن» پسر عبدالله محض پسر حسن مثنی پسر امام حسن مجتبی(ع)، برادر محمد نفس زکیه و ابراهیم قتیل باخمراء است. البته توثیقی نزد ما ندارد.

متن روایت

«أَلْبَانُ اللِّقَاحِ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ عَاهَةٍ وَ لِصَاحِبِ الْبَطَنِ أَبْوَالُهَا»

«لقاح» جمع «لقوح» (به فتح لام) است، به معنای شتری که آماده حامله شدن و دارای شیر است.

ذیل روایت در محاسن نیامده است. کتاب محاسن مشکلی دارد؛ به تعبیر مرحوم نجاشی: «و قد زید فی المحاسن و نقص». نسخ آن کم و زیاد دارد. توضیح این مطلب بعداً خواهد آمد. به هر حال، نبودن این ذیل در محاسن موجود مشکلی ندارد؛ چون در نسخه‌ای که در اختیار مرحوم کلینی بوده، وجود داشته است.

«صاحب البطن» کسی است که دارای بیماری شکم‌روش است.

روایت از نظر سندی مشکل دارد، البته تعبیر روایت هم در مورد این متن درست نیست؛ چون بازگشت آن به سادات بنی الحسن است، نه به ائمه(ع)، اما مضمون آن از نظر علمی درست است؛ چون بول شتر یک حالت ضد سمی دارد و برای درمان بیماری‌هایی که ناشی از نوعی مسمومیت باشد، نافع است. و شکم‌روش نیز اسباب مختلفی دارد که مسمومیت یکی از اسباب‌ آن است.

و شاید مثل مرحوم کلینی نیز با نظر به صحت مضمون آن را نقل کرده‌اند.

روایت سوم از کتاب «طب الأئمه» نقل شده است. مرحوم نجاشی در فهرست خود از این کتاب نام برده و آن را تأیید نیز کرده است، اما معظم اسانید روایات این کتاب بسیار ضعیف است.

«أبو جعفر أحمد بن محمد قال حدثنا أبی محمد بن خالد عن محمد بن سنان السنانی عن المفضل بن عمر قال سألت أبا عبد الله(ع) قلت یا ابن رسول الله إنه یصیبنی ربو[۲] شدید إذا مشیت حتى لربما جلست فی مسافة ما بین داری و دارک فی موضعین قال یا مفضل اشرب له أبوال اللقاح قال فشربت ذلک فمسح الله دائی»

«ابوجعفر أحمد بن محمد» حتی در این طبقه مشترک است. از عبارت بعدی (أبی) معلوم می‌شود مراد برقی پسر صاحب کتاب محاسن است. «محمد بن سنان» هم ضعیف است. در مورد «مفضل بن عمر» نیز بحث زیاد است.

روایت بعدی نیز از طب الائمه نقل شده است. «أحمد بن الفضل الدامغانی قال حدثنا محمد قال حدثنا إسماعیل بن عبد الله عن‏ زرعة عن سماعة بن مهران قال سألت أبا عبد الله(ع) عن شرب الرجل أبوال الإبل و البقر و الغنم تنعت له من الوجع هل یجوز أن یشرب قال نعم لا بأس بها»

«أحمد بن فضل» را نمی‌شناسیم. تشخیص «محمد» و «اساعیل بن عبد الله» نیز در این طبقه مشکل است.

روایت بعدی از طریق عمار بن موسی ساباطی نقل شده است. «مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ … وَ سُئِلَ عَنْ بَوْلِ الْبَقَرِ یَشْرَبُهُ الرَّجُلُ قَالَ إِنْ کَانَ مُحْتَاجاً إِلَیْهِ یَتَدَاوَى بِهِ شَرِبَهُ وَ کَذَلِکَ بَوْلُ الْإِبِلِ وَ الْغَنَم»

عمار از منطقه ساباط بوده که تقریباً جنوب بغداد فعلی است. عمار از بزرگان فطحیه است. کتاب معروفی هم داشته و روایات آن در مصادر ما زیاد است. روایات عمار بسیار به شذوذ معروف است. شاید چیزی در حدود هفتاد یا هشتاد درصد روایات او شاذ است و اصحاب به آن عمل نکرده‌اند.

ما برای اولین بار به این نتیجه رسیدیم که کتاب عمار با فتوا ممزوج است، شبیه کتاب «من لایحضره الفقیه». حدود ده درصد از روایات موجود عمار را مرحوم کلینی نقل کرده، حدود پانزده تا بیست درصد را مرحوم صدوق نقل کرده و بقیه را شیخ طوسی منفرداً نقل کرده است.

کتاب نسخ مختلفی داشته است. معروف‌ترین نسخه ان که به ما رسیده، نسخه‌ای است که تمام روات آن هم مدائنی‌اند (به استثنای راوی اول) و هم فطحی، که از احمد بن الحسن پسر ابن فضال که کوفی است، شروع می‌شود تا به عمار می‌رسد. و همه این عده هم توثیق شده‌اند.

فرق اساسی این روایت با روایت قبلی در این است که در روایت قبل، قید در کلام سائل بود که به اعتقاد علماء موجب تقیید کلام امام نمی‌شود، اما در این روایت قید در کلام امام وجود دارد. چون قید اگر در کلام سائل باشد، در حقیقت موضوع حکم را می‌سازد و موضوع مفهوم ندارد؛ چون از باب لقب است.

به احتمال قوی، عبارت «و کذلک بول الإبل و الغنم» کلام عمار باشد.

[۱]. در کافی «موسی بن عبدالله بن الحسین» آمده که غلط است.

[۲]. «ربو» یا آسم مرضی است تنفسی.

ارسال سوال