دسته‌بندی مقالات جدیدترین مقالات مقالات تصادفی مقالات پربازدید

قاعده "علی الید"

در باب قاعدۀ «علی الید» پیش‌تر به‌تفصیل صحبت کردیم. یکی از قواعدی است که در فقه شیعه جا افتاده و بر آن ادعای اجماع شده. حدیثی از پیامبر (ص) نقل شده که «علی الید ما أخذت حتّی تردّه [الانتصار: 317؛ السرائر 2: 437؛ المجموع 14: 227] ـ یا: تؤدّیه [مسند أحمد 5: 8؛ سنن الترمذيّ 2: 368 ـ 369/ 1284؛ المستدرك 2: 47؛ عوالي اللآلي 1: 224/ 106]ـ»؛ یعنی: دست انسان به هرچه که خورد ضامن است تا وقتی که آن را به صاحبش برگرداند. خب، طبعاً این‌که به‌مجرد خوردن دست انسان به یک چیز ضامن باشد بر خلاف قاعده است. البته ید امانی و یا این‌که اگر جنبۀ احسان داشته باشد ـ مثل این‌که دید کتابی روی زمین افتاده، برداشت و به منزل برد تا صاحبش را پیدا کند و کتاب را به او برگرداند، ولی دزد آمد و آن را برد ـ  از این قاعده خارج شده (ما علی الأمین إلّا الیمین). جایی که می‌گویند: «ضامن است» طبیعت ید است. لذا ضمان معروف یکی ضمان اتلاف است (من أتلف مال الغیر فهو له ضامن) و یکی هم قاعدۀ ضمان ید که یا مثل ایشان «ضمان ید» می‌گویند و یا «قاعدۀ علی الید»، این نباید با «قاعدۀ ید» اشتباه شود. این‌که مجرد خوردن دست انسان به چیزی موجب ضمان شود خلاف قاعدۀ عقلایی است.
عرض کردیم: روایات «علی الید» در طرق اصحاب ما و از ائمه نیامده، مضافا بر این‌که شواهدی اقامه کردیم که ائمه ـ علیهم السلام ـ آن را نفی کرده‌اند که خود بحث دیگری است. در طرق اهل سنت هم منحصر به حسن بصری از سمرة بن جندب است. سمره از اخباث روزگار است که چند سالی در بصره ـ به‌نظرم از طرف زیاد بن ابیه ـ والی بود و عداوت شدیدی با خوارج داشت و کشتار زیادی از آنها می‌کرد. در تاریخ نوشته‌اند که در یک سفر 8000 نفر از آنها را سربرید و وقتی زیاد به او اعتراض کرد که شاید برخی از آنها افراد خوبی بوده باشند گفت: در این صورت زودتر به بهشت می‌روند. حسن بصری هم با تعبیر «حدثني» از او روایت نمی‌کند. چون در بصره در نماز جمعه و یا در صحبتی که داشته گاهی هم می‌گفته: «سمعت عن رسول الله یقول»، لذا نقل حسن بصری از سمره مربوط به ایام امارت و خطبه‌ها یا صحبت‌هایی است که می‌کرده. در هر حال ایشان از سمره از رسول خدا (ص) نقل کرده: «علی الید ما أخذت حتّی تؤدّیه». 
این را عامه نقل کردند و اولین بار توسط شیخ طوسی [الخلاف 3: 228] در میراث‌های ما آمد و در روایات ما هم نیامده و بعد از ایشان چون چنان‌که همیشه گفته‌ام شیخ طوسی نقطۀ عطفی در فرهنگ دینی و حوزوی ماست کم‌کم در حوزه‌های دینی ما مطرح شد و بر آن ادعای اجماع شد و شد اجماعی و حدیث نبوی که ضعف آن منجبر به عمل اصحاب است. در حالی که با مقدماتی که عرض کردیم تمام اینها ایراد دارد. 
لذا این‌که آقای خویی اشکال می‌کنند که: «قاعده ثابت نیست» نه، قاعده بد نیست، مصداق‌ها ثابت و روشن نیستند. با این مقدار نقل ـ که شیخ در کتاب «خلاف» بیاورد ولی در فتاوایش نیاورد ـ عمل اصحاب درست نمی‌شود. تصادفاً در «مستدرک» حاکم دارد که خود حسن هم از این برگشت (قال قتادة: ثمّ نسي الحسن فقال: هو أمينك لا ضمان عليه؛ يعني العارية [سنن الترمذيّ 2: 369/ ذیل 1284؛ المستدرك 2: 47]). خنده‌دار این است که علمای شیعه برنگشتند، ولی خود حسن برگشت. ابتدا معتقد بود اگر عاریه پیش کسی بگذارید ضامن است، ولی بعداً از این حرف برگشت. ظاهراً «نسي» به‌معنای «تَرَکَ» است و حتی می‌گویند: «فنسي آدم» ("وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آَدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ" [طه: 115]) هم به‌معنای «تَرَکَ» است [الكافي 2: 8/ ضمن 1]. ( حضرت ایت الله استاد حاج سید احمد مددی الموسوی ، خارج اصول فقه۱۳۹۶/۱۲/۷ )

ارسال سوال