مکاسب ۸۶-۱۳۸۵ (۱۰۵)
مکاسب ۸۷-۱۳۸۶ (۱۱۹)
مکاسب ۸۹-۱۳۸۸ (۱۲۴)
مکاسب ۹۰-۱۳۸۹ (۶۳)
مکاسب ۹۱-۱۳۹۰ (۹۸)
مکاسب ۹۲-۱۳۹۱ (۱۱۲)
مکاسب ۹۳-۱۳۹۲ (۱۰۳)
مکاسب ۹۴-۱۳۹۳ (۱۰۶)
مکاسب ۹۵-۱۳۹۴ (۱۱۰)
مکاسب ۹۶-۱۳۹۵ (۱۱۸)
مکاسب ۹۷-۱۳۹۶ (۱۱۷)
مکاسب ۹۸-۱۳۹۷ (۱۲۸)
مکاسب ۹۹-۱۳۹۸ (۸۳)
مکاسب ۱۴۰۰-۱۴۰۱ (۳۶)
مکاسب ۱۴۰۱-۱۴۰۲ (۵)
مکاسب ۱۴۰۲-۱۴۰۳ (۶۳)
مکاسب ۱۴۰۳-۱۴۰۴
اصول ۹۰-۱۳۸۹ (۹۵)
اصول ۹۱-۱۳۹۰ (۹۸)
اصول ۹۲-۱۳۹۱ (۱۱۳)
اصول ۹۳-۱۳۹۲ (۱۰۴)
اصول ۹۴-۱۳۹۳ (۱۰۸)
اصول ۹۵-۱۳۹۴ (۱۰۹)
اصول ۹۶-۱۳۹۵ (۱۲۰)
اصول ۹۷-۱۳۹۶ (۱۱۸)
اصول ۹۸-۱۳۹۷ (۱۳۵)
اصول ۹۹-۱۳۹۸ (۸۴)
اصول ۱۴۰۰-۱۴۰۱ (۳۷)
اصول ۱۴۰۱-۱۴۰۲ (۳)
اصول ۱۴۰۲-۱۴۰۳
اصول ۱۴۰۳-۱۴۰۴
■ تاریخ شفاهی (۳)
■ تقریرات
تقریرات بحث خارج -اصول (۳)
تقریرات بحث خارج - فقه ولائی (۳)
تقریرات بحث خارج - رجال (۵)
■ خلق عظیم (۱)
■ اصول ۱۴۰۲-۱۴۰۳ (۶۷)
آخرین دروس
- مکاسب 1402-1403 » فقه یک شنبه 1403/3/13
- اصول 94-1393 » شنبه - 25 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » سهشنبه - 21 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » دوشنبه - 20 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » یکشنبه - 19 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » شنبه - 18 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » چهارشنبه- 15 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- مکاسب 94-1393 » شنبه - 9 – 12 - 1393 مکاسب محرمه ـ نوح بالباطل [روایات نیاح]
- مکاسب 94-1393 » چهارشنبه - 6 – 12 - 1393 مکاسب محرمه ـ نوح بالباطل [روایات نیاح]
- مکاسب 94-1393 » سهشنبه - 5 – 12 - 1393 مکاسب محرمه ـ نوح بالباطل [روایات نیاح]
دروس تصادفی
- اصول 92-1391 » خارج اصول 92-1391
- مکاسب 95-1394 » فقه سه شنبه 1394/11/27 مکاسب محرمه
- مکاسب 94-1393 » سهشنبه – 4 – 9 - 1393 مکاسب محرمه ـ کذب ـ توریه ـ مسوغات کذب
- مکاسب 91-1390 » خارج فقه 91-1390
- خارج فقه - حج » فقه کتاب الحج یک شنبه 1399/6/16
- مکاسب 91-1390 » خارج فقه 91-1390
- مکاسب 94-1393 » شنبه - 27 – 10 - 1393 مکاسب محرمه ـ کذب ـ مسوغات کذب : ارادة الاصلاح (جمع بندی) ـ کهانت ـ لهو
- مکاسب 93-1392 » خارج فقه 93-1392
- مکاسب 87-1386 » خارج فقه 87-1386
- خارج فقه - حج » فقه کتاب الحج دوشنبه 1399/7/28
دروس پربازدید
- تقریرات بحث خارج - فقه ولائی » تقریرات بحث خارج فقه ولائی - بقیه ادله ولایت فقیه و شروط حاکم و والی
- تقریرات بحث خارج - فقه ولائی » تقریرات بحث خارج فقه ولائی - بیت المال و سجن
- مکاسب 96-1395 » فقه یک شنبه 1396/1/27 مکاسب محرمه
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه - غیبت
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه - قمار و قیادة
- تقریرات بحث خارج - فقه ولائی » تقریرات بحث خارج فقه ولائی - بحث ولایت معصومین علیهم السلام و ادله روایی ولایت فقیه
- خارج فقه - مکاسب » خارج فقه - مکاسب - راه فنی بررسی حکم بیع بول شتر
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه -بحث دهن متنجس و قاعدة حرمت بیع نجس و حرمت بیع متنجس و حیازت و اختصاص و حق سبق
- اصول 96-1395 » اصول یک شنبه 1396/2/17
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه - غنا
خارج فقه-1390-86
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
و الحمد لله رب العالمين و صلی الله علی محمد و آله الطيبين الطاهرين المعصومين و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعين اللهم وفقنا و جميع المشتغلين و ارحمنا برحمتک يا ارحم الراحمين.
عرض شد مسأله هشتم از نوع رابع که يحرم التکسب به عرض کرديم اين تقسيم بندی که محرمات در باب مکاسب را به پنج دستهاساسی تقسيم کردند و باز بعضی از آنها را يا همه آنها را تقريباً اغلب آنها را به فروعی تقسيم کردند اين ابداعش از مرحوم شيخ محقق حلی است در شرايع و مرحوم شيخ انصاری و بعد مثلاً صاحب جواهر و بعد هم شيخ انصاری اين را ديگه خيلی واضح کار شيخ بالاتر از صاحب جواهر خيلی اين را روشن و واضح دستهبندی کردند مرحوم شيخ انصاری تو مکاسب محرمه پنج نوع کرد وفاقاً لصاحب الشرايع نوع چهارم مايحرم التکسب به لحرمة العمل فی نفسه يک عملی که فی نفسه حرام باشه تکسب به آن هم حرام است اين يک ضابطه به اين مناسبت مرحوم شيخ متعرض عدهی از محرمات شد البته عرض کردم از نظر منهجی در کتاب مرحوم صاحب شرايع چهار، پنج معدودی از اعمال محرمه را آورده شيخ اين را دستهبندی کرده به صورت دستهبندی و شماره گذاری کرده به صورت مسائل يک، دو سه، رفته جلو و اين البته بحث کبرويش اشاره شد و بحث صغرويش يک مقدار کلمات شيخ يا حتی افرادی که بعد از شيخ آمدند خالی از مشکل نيست يعنی مثلاً فرض کنيم کذب را جزو اينها آوردند بحث کردند با اين که آدم غالباً کمتر میشه پول بگيره که بلا نسبت، حالا رشوه چرا؟ رشوه را آوردند، جمله از اين محرمات اين که جزو کسب قرار بگيره خيلی روشن نيست و بعد هم عدد محرمات بيش از اين مقداره اصولاً مقداری که ما محرمات داريم عدد او بيش از اين مقداری است که مرحوم شيخ و ديگران آوردند و بعضی از عناوين را هم ما اضافه کرديم يکش هم آقای خويي اضافه کردند حلق اللحيه را مثلاً يکی هم عنوان تغيير خلق الله را که اين حقير سراپا تقصير اضافه کرديم به عناوين ايشان به هر حال در نوع چهارم ايشان عدهی از مسائله گفتند البته نوع پنج هم که بعد از اين مياد اين من بحثم در نوع پنجم نيست ليکن در آخر بحث ايشان به يک مناسبتی متعرض اين میشند که اخذ اجرت بر قضاوت هم جايز نيست آن قضاوت از نوع پجمه، نه از نوع چهارم، نوع چهارم مايحرم التکسب به لانه حرامه، نوع پنجم مايحرم التکسب به لانه واجب، يعنی عکس اين، که اخذ اجرت بر واجبات اسمش را داديم، آن نوع پنجمه که اصولاً اخذ اجرت بر واجبات حرامه که انشاء الله توضيحاتش را در همان نوع پنجم عرض میکنيم، غرض اين که ايشان به يک مناسبتی مرحوم شيخ در اين قاضی اگر رشوه بگيره حرام آن وقت اگر اجرت بگيره حرام هست يا نه؟ اين تو نوع پنجم خواهد آمد جاش اينجا نيست مسأله هشتمی را که ايشان متعرض شدند در اقسام آنهای به اصطلاح حرام است بنفسه يکی رشوه است البته يک مسأله مثل رباء را ايشان متعرض نشده نمیدانم چرا؟ رباء با اين که هم خودش حرام است و شايد تو معامله حساب کرده نمیدانم و الا مخصوصاً الآن معاملات بانکی که خيلیهاش توش رباء هست خب فرد میره آنجا تو اين بانک کارمند میشه به خاطر اين که يک معاملات ربوی را انجام بده خب آن هم کسبش حرامه آنهم فرق نمیکنه بخواهد انجام بده معاملات ربوی را کسب او حرامه، به هر حال رباء که قاعدتاً بايد قبل از رشوه ذکر بشه ايشان متعرض نشدند و تصادفاً خود مرحوم شيخ هم چون مکاسب را مرحوم شيخ کامل ننوشتند خيارات را کامل نوشتند بعد از خيارات هم قبض و يک مقدار نقد و نسيئه نوشتند بعد هم فوت کردند کل مکاسب کامل نيست اصحاب ما هم غالباً به احترام شيخ همان مقدار که شيخ گفتند متعرض شدند خب مباحث صرف و سنم و خيلی مباحث هست مرابحه و توليت و تشريک الی ماشاء الله رباء و به اصطلاح بيع حيوان و بيع سلف و اينها را ديگه مرحوم شيخ قدس الله نفسه نياوردند چون عمرشان وفاء نکرده غالباً هم همين آقايون که ماسب نوشتند فرض کنم مثل مرحوم استاد مصباح الفقاهه و ديگران غالباً به همين مقدار که شيخ فرمودند اکتفاء کردند خب قطعاً خيلی ناقصه نسبت به کل کتاب مکاسب.
به هر حال رِشوه، رَشوه رُشوه ضبط شده به مثلث به قول آقايون به سه شکل حرام و فی جامع المقاصد خب ما در بحثی که سابق داشتيم چون دو ماه هم تقريباً فاصله شد با اين گرفتاریها بحث و منهج بحث را در آن وقت به اين ترتيب خوانديم که روايات خوانديم و بنا بود که بعد از روايات يک عرض اجمالی از کلمات بشه، و بعد هم بريم توی مسأله تحقيق مسأله بخش روايات را البته معظم روايات را خوانديم مقدار از روايات مانده در ضمن همين بحثی که فقهاء مطرح کردند ديگه متعرض میشيم مناسب هم بود اينها مستقلاً بحث بشه ديگه چون حالا يادمان رفته بود چقدرگفتيم چقدر نگفتيم؟ گفتيم بگذاريم همان مقداری که مرحوم شيخ مثل هدايا العمال غلول يا سحت اين را ظاهراً نخوانديم چون شيخ داره نقل میکنه ديگه اسانيدش آنجا متعرض بشيم يکی هم رشوه در کارهای اداری که کار انسان گير میکنه انسان میخواهد به حقش برسه نه در باب قضاوت اينه هم روايتش را نخوانديم اينه هم يادمه که نخوانديم چون شيخ داره روايتش را اينه میگذاريم در بحث فقهی متعرض اين قسمت میشيم عمده روايات مطلقه را خوانديم، عرض کرديم معروف ترين روايتی که ما در باب رشوه داريم لعن الله الراشی و المرتشی و الرائش تعبير رائش هم آمده تعبير ديگه هم آمده و اين روايات در مصادر اهل عامه آمده سندش هم بد نيست پيش آنها و از عجايب هم اينه که اين اصلاً در مصادر ما نيامده الراشی و المرتشی در مصادر ما وارد نشده بلی روايات بسيار معروفی در مصادر ما وارد شده در باب تفسير سحت يکی از اقسام سحت رشا يا رشاء فی الحکمه، در اينجا باز ما با اهل سنت به عکسيم، اهل سنت روايات سحت را دارند غالباً در روايات سحت سهتاست که رشوه توش نيست اينه هم خوانديم سابقاً توضيحاتش گذشت در ميان روايات اهل سنت که سحت نيست تو روايات ما هست البته عرض کردم سابقاً روايات ما يک نکتهی مشکل داره که ابتداءً ممکن است بگيم چون مثلاً چون مثبتين اند به قول آقايون تعارضی ندارند ليکن خالی از اشکال نيست تو عدهی از روايات ما الرشا فی الحکم جزو سحته، تو عدهی از روايات ما الرشا فی الحکم مراد کفر بالله العظيمه، اينه هم داريم و اين که رشا فی الحکم کفر بالله العظيم من توضيحاتش را عرض کردم اين سرش اين است که از همان زمان صحابه اين بوده يادم مياد ظاهراً اگر فراموش نکرده باشم مقداری هم از کلمات صحابه را مثل همين تفسير طبری در اينجا در ذيل اين آيه مبارکه در باب تدلوا بها الی الحکام متعرض شدند که رشا کفره و اين توضيحاتش را من عرض کردم سر مطلب را چون در روايات ما سرش نيامده اين آيه که لاتأکلوا اموالکم بينکم بالباطل و تدلوا بها الی الحکام اين تدلوا بها الی الحکام تفسير به رشوه شده البته عرض کرديم حکام گاه گاهی به معنای مطلق امراء است، گاهی به خصوص قاضيه، اينجا ظاهراً احتمالاً مراد مطلق امراء باشه که تو بحث فقهی میخواهيم ازش استفاده کنيم بعد بعد از اين آيه به دوتا آيه اين سهتا آيه معروف قرار گرفتند ومن لم يحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون باز حکمی است و من لم يحکم بما انزل الله فاولئک هم الفاسقون و من لم يحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون اين سهتا آيه آمده و تقريباً نزديک به آيه تدلوا بها الی الحکامه، عرض کرديم اين روايتی که میگه اما الرشا فی الحکم فهو الکفر اشاره به اينه، اين الرشا فی الحکم از تدلوا بها الی الحکام در نمياريم، تدلوا بها از رشاء فی حکم را از آيه مبارکه و من لم يحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون از آن آيه در مياريم اين دوتا، سهتا آيه پشت سرهم اين توضيحاتی بود که سابق بود در روايات ما قرار دادن رشوه جزو سحت جزو مسلماته چون من توضيحاتش را عرض کردم روايات ما در شمارش سحت هم مختلفه، چهارتا، پنجتا، ششتا و متونش هم احتياج به بحث داره که يک مقدار بحث متن را انشاء الله در خلال بحث فقهی انشاء الله انجام میديم به هر حال ما معظم روايات را خوانديم ما در باب رشای فی الحکم روايت معتبر داريم که سحته يا کفر بالله العظيم ليکن خب اين مشکل هست به نظرم من بايد يک نحو اين تعارض حل بشه اين تعارض حساب میشه شايد امام مثلاً میخواهد بفرمايد که هم، چون آن آيه سحت عرض کردم ظاهرش به اهل يهود میخوره کارهای بوده که يهودیها انجام میدادند شايد مراد امام اين بوده چون رشوه هم اينها انجام میدادند کارهای مالی اينها معروف بودند در اين جهات مالی شايد نظر ائمه(ع) اين باشه که به يک معنايي جزو اعمال يهودیها و جزو سحته، و به يک معنای از يهودیگری بالاتره، کفر بالله العظيم شايد و الا به حسب ظاهر يک مقداری مشکله،
س:
21: 10
ج: بلی ممکنه هم اين طور معنی بکنيم يک درجهاش سحت بودن باشه اينه هم داره چرا، عرض کنم که آن وقت در مباحث اجمالی چون به اين نحوهی که ما الآن داريم در ميان مصادر اوليه اصحاب نيامده اين هم يکی از نقاط مبهم کار ماست اين البته برای ماها مبهمه شايد به خاطر وضوح مطلقش در روايات نيامده در مجموعه روايات ما خيلی تعريف دقيق و روشنی از لفظ رشوه داده نشده فقط همين مقدار الرشا فی الحکم اما اين که آيا رشوه اعمه حتی پولی که انسان به داره میده برای اين که کارش بگذرد شامل میشه نمیشه، خيلی توضيح واضحی نيامده اما بعدها هم در کتب لغت و هم در کتب به اصطلاح فقه بين ما و اهل سنت آمده بعضی از روايات ما هم برای بعضی از فروع وارد شده اينها اجمال مطلب تفصيلش را در اثناء میخوانم البته اينه خوب دقت بفرماييد حالا تو بحث لغوی متعرض میشيم، ايشان فرمودند الرشوه حرام بعد فرمودند علی تحريمها اجماع المسلمين به نظرم يکجايي يا صاحب جواهر نوشته داره که میگه و يدل علیه ادلة الاربعه احتياج به اجماع مسلمين نداره اين که اجماعی است که خب قطعی است بلی اين که آيا در اين مطلب در اين مطلب معذرت میخواهم جای شک نيست که اجماع قائمه ليکن خب مشکل اساسی همان است که عرض کردم در روايات آمده روايات اهل سنت آمده مبدأ اجماع وجود رواياته، لذا معلوم نيست اجماع برای ما اينجا دليل باشه من کراراً عرض کردم اجماع بايد دارای خصائصی باشه که جنبهی دليليت پيدا بکنه اما اگر اجماع خودش محکومه يعنی خود اجماع مستند به چيزی ديگری است آنجا برای ما ارزش نداره و يدل عليه الکتاب کتاب هم برش دلالت میکنه و السنه عقل هم دلالت میکنه تعجب میکنم چرا مرحوم شيخ عقل را در اينجا نياوردند، عقل هم دلالت میکنه يعنی ما اگر در جامعه هر نوع نظامی را که قائل بشيم حتی نظام غير قضاوت نظام اداری هر نوع فسادی که در اين نظام ايجاد بشه آن محکومه ديگه به حکم عقل عملی در باب، چون عقل عملی خوب میدانيد که
45: 12
اخلاق است و به اصطلاح سياست مدن است و تدبير منزل به هر حال در سياست مدن قطعاً چنين حکمی محکومه يعنی مذمومه اگر قائل به استقلال عقل بشيم چنين حکمی جزو محکومينه، يعنی نظام اداری، الآن خب میدانيد در تمام دنيا مبارزه با مفاسد مالی مثل مبارزه با مفاسد اجتماعی، مفاسد اداری، خود مفاسد مالی هميشه يک مشکل است ديگه که رشوه که يکی از مفاسد مالی اين يعنی چيزی
س:
12: 13
ج: بلی آقا؟
س: اول الکلام نيست که مال ادارات مفاسد باشه
ج: چرا اداری غير از ماليه، نه مفاسد اداری نظام اداری يک نظام پيچيدهی باشه واضح نباشه ابهام داشته باشه نقاط کور داشته باشه بتواند افراد از آن نقاط کور استفاده بکنند، که اصطلاحاً رانت بهش میگن، مثلاً استفاده بکنند و کارهای خلاف انجام بدهند، نه آن نظام اداری بايد شفاف باشه روشن باشه الی آخره آن بحث اداريه يک مفاسد اجتماعی داريم که باز حساب جدا، اخلاق و مثلاً وضع اقتصادی يک مفاسد مالی داريم، مخصوصاً مفاسد مالی خودش جزو مفاسده که در دنيا من در يک کشوری ديدم نوشته بود يک استانداری نود هزار دلار نود هزار دلار هم خيلی نمیشه حالا فرض کنيم دويست مليون تومن خيلی بالا بگيريم
5: 14
اعزامش کرد مثلاً فرض کنيم رشوه خواری کرد يعنی تا اين حد مبارزه با مفاسد اقتصادی را و مفاسد مالی را جدی میگيرند پس در قضاوت که آن که ديگه خيلی هم تو روايات ما آن شبيه ترين نحوشه، بدون شک چون قضاوت اصلاً تأسيس شده برای ايجاد عدالت و رفع ظلم خودش معين ظلم بشه خب ديگه تماماً آن ديگه درجه اعلای از فساده و فی المستفيضه انها کفر بالله العظيم او شرک اين که اصطلاح مستفيض خب میدانيد خبری که از واحد بيشتر باشه از متواتر کمتر مستفيض میگن اين به نظر من خيلی تعبير شيخ دقيق نيست چون من روايات سحت را خواندم و عرض کردم بازهم عرض میکنم در وسائل توی ابواب مايکتسب به عدهی از موارد سحت را آورده متفرقات اما در جامع الاحاديث اين چاپی که شده جلد 29 است فکر میکنم اصلاً يک بابی وارد کرده باب ماورد فی تفسير السحت، وسائل نداره اين تو جامع الاحاديثه، روايات سحته جداگانه آورده، تو اين روايات سحت تو بعضياش داره الرشا فی الحکم سحت تو بعضياش داره کفر همهاش نيست اين که ايشان نوشته و فی المستفيضه نه همهاش نيست.
عرض کنم که روايت عن اصبغ ابن نباته عن اميرالمؤمنين ايما
27: 15
احتجب عن حوائج الناس احتجب الله عنه يوم القيامه و عن حوائجه خب اين روايت معروفی هم است به نظرم تو مصادر اهل سنت هم آمده و البته اين احتجاب در اينجا مراد اين نيست که حتماً در يک حالتی باشه ديم بعضی از سنیها هم نوشتند ظاهراً يا شيعه يا سنیها يادم رفته که نوشته اين در يک حالتی باشه که مردم بياين باش رو به رو بشند اين مراد از احتجاب مانعيت از او را مراد اين که گرفتاریهای مردم را حل بکنه حتماً لازم نيست بياد تو ميان مردم بنشينه به اصطلاح بياد رو به رو بشه، خب رو به رو بشه حل نکنه، چه فائدهی داره اما رو به رو نمیشه اما يک نظام اداری متقن يک نظام اداری صحيح قرار داده هر انسانی میتونه به حقش برسد يعنی رسيدن به حق واضح باشه، در اختيارت مثلی که شما الآن میرين تو افتاب، تو آفتاب آفتاب میخورين رسيدنتان به حق مثل نور خورشيد باشه اين بتونی راحت ازش استفاده بکنی، استفاده که میخواهی انجام بده مراد اينه يک نظام اداری قرار بده طبق اين نظام اداری کارها همه تنظيم شده يک جايي اينه خواندم میگفت در يک کشوری از اين کشورهای اروپای شمالی میگفت مثلاً رئيس جمهورش توی اتوبوس سوار بود کسی اصلاً باش صحبتی بکنه خب چرا؟ چون نظام اداری است رئيس جمهور کار خودش را معين میکنه شما کار بانکی دارين به بانک
53: 16
کار شهرداری هر فردی يک کار، کار خودش را ديگه
55: 16
از اين چيزی بخواهيم اين ممکنه حضور فيزيکی تو مردم به اصطلاح امروز ما داشته باشه اما اين مهم نيست آمدن در ميان مردم مهم نيست آن مهمش احتجب عن حوائج الناس مراد از احتجاب يعنی اين يک وظيفه نيست که هرکسی که میخواهد حاکم بشه،
13: 17
مردم يکی يکی بيايند به ايشان دست بده، اين چه فائدهی داره راهی قرار بده، راههای قانونی را قرار بده هرکسی بتونه به حقش برسه، يک راه معين قانونی است راهها مشخصه کارها مشخصه برنامه ريزیها مشخصه توی ادارهی به کسی ظلم میشه مشخصه، نيروی آنجا گذاشته رسيدگی میکنه چه میگن؟ ديوان ادارات اداری يک ديوانی را قرار دادند، تو خود اداره ممکنه اصلاً يک واحدی را قرار بده برای نظارته و رسيدگی به کارها کارها مشخصه، هرکسی هم هرچه میخواهد مشخصه، وام میخواهد مشخصه، فرض کن جاده میخواهد مشخصه، هرچه دارند مشکلات اجتماعی دارند مشکلات مالی دارند راههای مشخصی دارند دولت هم برنامهاش مشخصه يعنی حاکم، حالا ما به اسم دولت نمیگيم حاکم هم برنامهها را مشخص کرده مراد اينه احتجب عن حوائج الناس اين معنا را من چون ديدم بعضی از اهل سنت در ذيل حديث نوشتند معنای خوبی هم هست به نظرم احتجب الله عنه يوم القيامه خب اين از آن رواياتی است که دلالت بر تجسم اعمال میکنه که احتجاب از حوائج الناس باطنش آنه، و ان اخذ هدية کان غلولاً غلول خودش به معنای خيانته، غل به معنای خيانته ليکن بعدها در لغت بيشتر مثل دابه که به معنای ما يمشی علی وجه الارض است ليکن اطلاق شده بر گاو، گوسفند و مثلاً بر الاغه، مثلاً اسب و اين جور چيزها لفظ غلول به معنای خيانته، ليکن انصراف عرفیاش الآن در روايات بيشتر به خيانت در غنيمته، وقتی میگن
50: 18
چيزی کسی به اندازه غنائم
53: 18
و الا اصلش مطلق خيانته دقت میفرماييد و ان اخذ هدية کان غلولاً و ان اخذ رشوة بلی فهو مشرک، ظاهراً ما بحث سندش را متعرض شديم که سندش ضعيفه اما الآن تو ذهنم نيست، کسی از آقايون وسائل نداره اين کامپيوتر اگه داشته باشند اين به اصطلاح روايت را ببينند، آيا
س:
19: 19
ج: مال اصبغ ابن نباته باب 5 از ابواب مايکتسب به حديث 1 يادم مياد که من گفتم ضعيفه اما الآن ضعف اسنادش منشأ نکتهاش تو ذهنم نيست راجع به اين اخذ هدية کان غلولا اين را انشاء الله بعد عرض کردم روايات هدايا را نخواندم انشاء الله مرحوم، بلی آقا؟
س:
40: 19
تو ثواب الاعماله که تعبير انه الله قال حدثنی اسعد ابن ادريس عن محمد ابن احمد عن محمد ابن موسی ابن عمر عن ابن سنان عن ابی الجارود عن
53: 19
ج: بلی، اصل روايت را مرحوم شيخ صدوق در فضائل از کتاب کسی ديگه نقل نکرده نه؟ منحصراً ايشان نقل کرده خب خودش اين خود انحصار در مصدر يک کمی ضعف مياره از کتابی است به نام نوادر الحکمه اين را يک توضيحاتی ما عرض کرديم اين يک کتابی معروفی بوده در قم مال محمد ابن احمد، اسم محمد ابن احمد کتاب نوادر الحکمه است مرحوم شيخ صدوق به طريق صحيح نقل کرده و معلوم میشه که مثل مرحوم کلينی هم نقل نکردند من عرض کردم کتاب نوادر الحکمه هم در اختيار شيخ کلينی بوده و هم صدوق و هم اختيار شيخ طوسی بسيار کتاب معروفيه و مشهور بوده در قم کتاب معروفی بوده توضيحاتش را سابقاً عرض کرديم فقط چيزی که هست به لحاظ ارزش علمی جزو مصادر درجه سه و چهار ماست، اگر دو و سه نباشه تقريباً سه و چهار، روايات ضعيف زياد داره اين هم جزو همان روايات ضعيفهاش است و اصل اصلش هم از مصادر خط غلوه که از مرحوم محمد ابن سنان رسيده آن ابن سنان مراد به اصطلاح محمد ابن سنانه نه عبدالله ابن سنان که ضعيفه، عرض کنم به اين که اين راجع به آن روايت من تو ذهنم بود ببينيد در اواخر بحث رشوه و ما ورد من ان هدايا العمال غلول چون مرحوم شيخ انصاری روايات هدايا العمال را آورده بگذاريم من روايات هدايا العمال را يکجا بگم چون سنیها زياد دارند روايات هدايا العمال و محل بحثشان هم هست، ما چون پيش ما به سند خيلی قوی وارد نشده خب مثلاً کتاب کتاب ثواب الاعماله کتاب درجه دو و سه صدوقه، خيلی روش بحث نکرديم اما سنیها چون در مصادر صحيح دارند روش بحث کردند خيلی دقت بکنيد اصلاً من خيلی مقيدم يک فرهنگی اهل سنت هست در روايت يک فرهنگ ما هست مثل لعن الله الراشی ما نداريم سنیها دارند ليکن الرشا فی الحکم سحت ما داريم سنیها ندارند اين فرهنگها را با همديگه خلط نفرماييد هدايا العمال آن مشکل هدايا العمال چيز ديگريه، يعنی مشکل هدايا العمال فقط نيست که توش نداره چون داره که خود پيغمبر کان يقبول الهديه بحث معروفی اهل سنت داره انشاء الله آنجا عرض کردم میخواهم متعرض بشم سری داره چون اهل سنت متحير اند از يک طرف پيغمبر فرمودند هديا العمال غلول از يک طرف خودشان هديه قبول فرمودند، آنجا را تعارض گرفتند اهل سنت ماها اصلاً آن بحث را نداريم خيالمان راحته، چرا؟ چون نداريم هدايا العمال غلول اگر آمد تو ثواب الاعمال آمده دقت فرموديد اين اين خيلی نکتهی مهميه چون ممکن است بگيم همين که در فقه اهل بيت نيامده معناش اينه که اصلاً قبول نداشتند اهل بيت، ديگه اصلاً آن بحث تعارض مطرح نيست قبول نبوده اين روايت قابل قبول نبوده که بگيم با فعل پيغمبر میسازه يا نمیسازه و عرض کرديم مرحوم آقای بروجردی معتقد بودند کراراً عرض کرديم اگر حديثی بين اهل سنت مشهور باشه و پيش ما نيايد يعنی ائمه قبول کردند دوتا ديدگاه مختلفی اگر حديثی بين اهل سنت مشهور بود و در روايات ما نفی نشد يعنی ائمه هم قبول کردند اين ديدگاه میگه نه حديث مشهور بود و نيامد يعنی ائمه قبول نکردند لذا اين بحث در ميان اهل سنت يک تعارض داره در ميان ما اين نکته فنی را داره که ما هدايا العمال غلول را قبول بکنيم يا قبول نکنيم؟ انشاء الله چون مرحوم شيخ خودشان من قاعدتاً بايد اول روايته بخوانم بعد وارد بحث فقهی بشم ليکن چون شيخ داره اينه گذاشتيم آنجا متعرض شديم در آن بحث،
س: آقای بروجردی فرموده آن نکته را فرمودين
ج: بلی آقا؟
س: آقای بروجردی آن نکته را فرمودند
ج: بلی کراراً از شاگردهاش شنيدم،
س: آقا الآن فرق کرد هديه با رشوه
ج: همين ديگه مشکل همينه انشاء الله عرض میکنم
س: روايات الآن داشت که
ج: بلی چرا میفهمم انشاءالله آنجا متعرض میشيم چون من الآن فقط میخواهم طرح مسأله را يک نکاتی داره میخواهم جنبه فقهی ديگه در طرح فقهی کلمات مثلاً فرض کنيم جامع المقاصد، ديگران نخوانديم به همين کلمات شيخ اکتفاء بکنيم بعد بريم رو تحقيق مسأله.
يک روايت هم روايت خصاله که اين روايت سندش صحيحه خود ايشان فی الصحيح عن عمار ابن مروان خدشهی سابقاً من کردم به هر حال روايت معروفی است و از همه روايات مقام به اصطلاح شايد به يک معنايي صحيحتر همينه بلی فقط چيزی که هست کل شئ غلّ من الامام هرچه که از امام خيانت بشه فهو سحت، در اين روايت عمار انشاءالله چون بعد خواهم گفت اين نکته را الآن اينجا عرض بکنم که حالا جاش را هم بگم که اگر آقايون میخواهند، عرض کنم که ببينيد در اين بعد از تقريباً دو سه صفحه و لعل در باب اخذ اجرت بر قضاوت و لاطلاق ما تقدم فی رواية عمار ابن مروان من جعل اجور القضات من السحت حالا چون ايشان در اينجا که آوردند و تعجب هم هست خود مرحوم شيخ متعرض اين دو احتمال نشدند من الآن در خود متن حديث که اول آورده اين دو احتمال را بگيم روايت اينه و السحت انواع کثيره منها ما اصيب من اعمال الولات الظلمه و منها اجور القضات، قضاء هم شايد تو بعضی از نسخ باشه، و اجور الفواجر و ثمن الخمر و النبيذ المسکر الی آخره، از اين عبارت مرحوم شيخ اين جور فهميده که خود اجر قاضی سحته منها ما اصيب من اعمال الولاة الظلمه و منها اجور القضات، آيا اين روايته اين جور معنی بکنيم که شيخ فهميدند چون بعد هم مياد يا اين منها را جمله معترضه بگيريم، چون عبارته يک دفعه ديگه میخوانم و السحت انواع کثيره منها ما اصيب من اعمال ولاة الظلمه در دستگاههای ظالمين و ستمگران و جنايتکارها انسان از اعمال آنها بخواهد پولی را بگيره و منها اجور القضات، و منها اجور القضات احتمال داره منها اجور القضات جملهی معترضه باشه، بگه ما اصيب من اعمال ولاة يکی هم اجر قاضی،
س: خلاف
ج: خلافه خيلی فکر نمیکنم يک مختصری اشکال نداره باهم کنار میآييم اگر خيلی خلاف ظاهر باشه مشکل داره و منها تازه آن ما اصيب من اعمال ولاة الظلمه يعنی ديگه هرکسی که در دستگاه ظلمه باشه میخواهد حالا حاکم باشه استاندار باشه و منها قاضی قاضی ظالم و منها يعنی ما اصيب من اعمال ولاة شيخ به تعبير شما خلاف ظاهر شيخ میگه نه و منها اين مستقلاً و السحت انواع کثيره منها ما اصيب و منها اجور القضات شيخ اين جور معنی کرده توی عبارتی که مياد دقت کردين لذا ايشان مياد لاطلاق ما تقدم فی رواية عمار ابن مروان من جعل اجور القضات من السحت، شيخ اين جور معنی کرده،
س:
21: 27
ج: بلی آقا؟
س: قاضی را والی نمیبينند
ج: اعمال ولات ظلمه نيست قاضی ظلمه خب هست ديگه،
س:
28: 27
ج: بلی
س: جزء اعمالی
ج: ظاهرش که
34: 27
س: فرق نمیکنه سحته
ج: لا سحت، نه سحت بودنش نه میخواهد اعمال ولات شامل قاضیشان هم میشه دقت میکنيد نه اين که اجر قاضی دائماً سحته دوتا معنی میشه
س: هديه واقعيه
ج: نه واقعيه اصلاً شيخ اين جور میگه شما فرض کن فقيهيد دو نفر ميان پيش شما آقا حکم بکن، میگيد اقا من پول میگيرم حکم میکنم نه به نفع يکیتان حکم واقعی را اجرت میگيرم يک ساعت در مقابل ساعتی که طول میکشه هر يک ساعتش صد هزار تومن درسته من پول میگيرم آيا اين روايت میگه اين پول گرفتن حرامه؟ شيخ میگه معنای روايت اينه، اين پولی را که شما میگيرين برای اين که بين دو نفر قضاوت بکنيد ليکن احتمال میگه نه اين پول حرام نيست پولی که قاضی جور میگيره حرامه، ما اصيب من اعمال الولات الظلمه ولات ظلمه فقط استاندار نيست ولات ظلمه قاضیشان هم هست آن هم جزو ولات ظلمه چون در اصطلاح وقتی میگن دولت، دولت گاهی مقابل قوه مجريه در مقابل قوه مقننه و قضائيه است گاهی دولت کل نظامه اصطلاحاً اين طوره امام میخواهد بفرمايد ولايت ظلمه والی دولت ظالم مرادمان خصوص قوه مجريه نيست قوه قضائيه را هم شامل میشه اين اصطلاح هست الآن هم در دنيای امروز هم همين طوره، وقتی میگن دولت وقتی میگن نظام مراد مجموع، شامل قوه مجريه و مقننه و قضائيه تمام تمام تشکيلاتی که به نظام بر گرده گاهی دولت مرادشان اينه گاهی دولت خصوص مجريه در مقابل مقننه و قضائيه است،
س: آن چون قرينه میخواهد
ج: بلی خب قرينه بايد اينجا شايد مراد امام اين باشه هرچه که در دولت ظلم باشه و من جمله پول دادگستری آنهم حرامه يعنی قضاوت اگر شما پول بگيريد فی نفسه حرام نيست اما اگر در دولت جور باشه حرامه، به نظر من خيلی تعين نداره
س:
31: 29
برای ظلمه
ج: آها! اين طور داره اين روايت اينه کل شئ غل من الامام فهو سحت، و السحت انواع کثيره منها ما اصيب من اعمال الولات الظلمه و منها اجور القضات و اجور الفواجر ديگه منها نداره، شيخ به قرينه اجور الفواجر منها را، اجور قضات را مطلق گرفته،
س:
2: 30
ج: بلی آقا؟
س: اين خودش قرينه میشه
ج: منها ما میگم به هر حال عبارت يک کمی خالی از ابهام نيست آن وقت اگر اين شد اين نتيجه فقهیاش روشن شد، من الآن رفتم در متن حديث چون شيخ اينجا نفرمودند در متن حديث اختلافه بخوانم چون در بحثهای فقهی شيخ که آمده که اصلاً بحثی مطرح کرده آيا اگر کسی پول بگيره برای قضاوت، میگه آقا من پول میگيرم به نفع هيچ کدامتان هم حاضر نيستم ليکن حکم الهی را بيان میکنم ازتان پول میگيرم که اين وارد در بحث اولاً اجر القاضی بعنوانه حرام باشه اين يک، دو اخذ اجرت بر واجبات حرام باشه، مرحوم شيخ البته اين مطلب که اجور القضات هم منحصراً تو اين روايته الآن من جامع الاحاديثه امروز نياوردم بخوانيم اگر آورده بودم روايات را میخوانديم البته منحصراً تو يک روايت معتبر توی روايت قرب الاسناد توی اجر القاضی هم داره، و اجور الفواجر و ثمن الخمر و الی آخره اين هم بحث روايت بعد هم روايت سماعه را آورده که ما توضيحش داديم و روايت ديگری آورده که توضيحش داده شد و رجلاً احتاج توی اين روايت اخيری داره اين هم ضعيف بود خوانديم متعرض شديم احتاج الناس لفقه فسئلهم الرشوه، من میخواهم منهج
23: 31
شيخ انصاری را شيخ انصاری در اينجا يواش يواش و ظاهر هذه الرواية سؤال الرشوه لبذل فقهه، اينجا از اينجا شيخ ديگه میخواهند وارد فقه الحديث بشند و درست هم هست يعنی انصافاً اصلاً رشوه يعنی چه؟ چون تو اين روايت داره که مردم به فقه او نياز دارند اين به فقه او نياز دارند حتی مقام انشاء را هم میگيره غير از مقام قضاوت، مردم میشينند آقا ما بيايين شما برای ما منبر برين روايات اهل بيت را بخوانيد احکام بيان کنيد میگه آقا من تا پول نگيرم نمیگم حالا پول اگر تو روايت داره مشکل نيست خوب دقت بکنيد پول نگيرم نمیگم اين مشکل نيست مشکل کجاست؟ روی اين پول اطلاق رشوه شده، از اينجا از اين نکته روشن شد چه میگه شيخ روايت بعد، که آيا رشوه چيه اساساً؟ حالا يک کسی پول میگيره حکم واقعی را بگه، حالا پول میگيره فرض کن قصه رستم و اسفنديار را میگه حالا اشکال نداره پول میگيره که احکام را بگه، طبعاً روايت ضعيفه قابل چيز هم نيست، اعتماد سندی نيست ليکن آيا میشه از اين روايت فهميد که رشوه در مفهوم دينش يک معنای واسعی را داره ماها خيال میکنيم رشوه پول میديم به خاطری به نفع ما حکم میکنه اين طور به ذهن ما ابتداءً اينه، معنای اوسع از اين پول بديم به قاضی يا به اداره کار ما راه بيفته، کار خود ما راه بيفته معنای بالاتر از اين اصلاً پول بديم به اداره بگيم آقا اداره را باز کن میگه نه ما پول نداريم، پول میديم به اداره که باز بکن نه اين که کار من راه بيفته چون کار راه بيندازی پول بدم به شخص که اصلاً بياد قضاوت بکنه، خوب دقت بفرماييد فقيهه ديگه من فقيهم قضاوت اسلامی هم میکنم ليکن تا پول نگيرم نمیکنم قضاوت نمیکنم آيا به اينها هم صدق رشوه میکنه پس روشن شد يواش يواش مرحوم شيخ از اينجا میخواهند وارد بحث بشند و انصاف قضيه انصاف قضيه تو روايات ما اين نيامده يک موردش آمده میگه من رد میشم از من میخواهن پول زور بگيرند يک رشوه بهش بدم نمیگيره پول زور هم نمیگيره میگه اشکال نداره اين اين را اسمش رشوه نه گفتند اشکال نداره اين نه جزو مفاسد اقتصادی است اشتباه نشه مثلاً اين مأمور مالياتی بايد مثلاً فرض کنيم ده درصدش بگيره، شيطنت میکنه طرف بیسواده بيست درصد میگيره سی درصد میگيره يعنی ظلمش میکنه اين برای اين که ظلم نکنه به همان ده درصد قانونش قانع بشه يک پنج تومن مثلاً بهش میده به قول يکی از رفقای ما حالا شوخی هم هست به من میگفت اذا دفعت الماده فتحت الجاده يک پولی میگيره میگه کار را بکنه از ظلم اين خودشه نجات بده تو روايت داره اين اشکال نداره دقت بفرماييد اين اما در من حيث المجموع حالا اين مشکله ديگه چون فقه قديم ما هم اين من هی تکرار میکنم تو خيلی از مسائل چون من میخواهم جو و آن فرهنگ فقهی ما روشن بشه چون تو روايات ما تحليل دقيق نشده تو کلمات فقهاء هم در زيادی از زمان تحليل دقيق نشده اين هم يک مشکل ديگهی کار چون روايات فقه ما تا سالها تابع مطلق روايات بود عيناً طبق روايات حکم میکرد چون تو روايات اين تشريح نيامده تقييد نيامده، بلی تو روايات ما الرشا فی الحکم آمده که از اين قيدی میشه فهميد که مثلاً رشوه در غير حکم نيست ليکن چون تو يک روايتش آمده فهو الکفر بالله العظيم مشکل روايت رشوه را حل نمیکنه ايشان ديگه شروع میکنه بی و ظاهر هذه الرواية سؤال الرشوه لبذل فقهه لذا ايشان میگه گرفتن قاضی اين به اصطلاح رشوه است اين تا اينجا.
بعد از اين مرحوم شيخ اين ديگه حالا ما چون بعد وارد بحث میشيم من کلمات مرحوم شيخ را میخوانم مرادم تنقيح به نکاته بعد نکات را جمع میکنيم و ظاهر هذا المعنی و ظاهر معنی هذا المعنی ظاهر تصوير رشوه فی القاموس بالجعل ببينيد گفته جعل جعل يعنی پولی که آدم میده معين نيست بهش میگن جعل اين يک و اليه نظر المحقق الثانی حيث فسر فی حاشية الاشاد الرشوه بما يبذله المتحاکمان من چه عرض کردم خدمتتان؟ شيخ آن نکات فنیاش را من دارم راز و رمز مطالبه خدمتتان من نکتهی فنیاش اين بود که قدماء ننوشتند قدمای اصحاب اين يواش يواش يعنی در حقيقت اين مطلب رفت تو فقه اهل سنت تحقيقاش را کردند بعد آمدند در فقه، اصلاً در قرن دهم محقق ثانی نوشته نوشته رشوه ما يبذله المتحاکمان حالا تو ذهن ما رشوه آن پولی است که به نفع ما حکم بکنه، اما ايشان میگه نه اگر پول بديم که بياد حکم بکنه اين هم رشوه است شيخ قدس الله نفسه نيامد اين را در فرهنگ فقه شيعه تفسير بکنه، روشن شد تفسير چون تو روايات نيامده بود تو فقه قديم ما نيامد، بعد در فقه متأخر ما در حقيقت آمدند از مصادر اهل سنت گرفتند، فقط يک نکته اين را بازهم مرحوم شيخ تفسير نفرمودند، يک نکته اينه که چطور اين تفسير به کتب لغت رسيد، و فسره فی القاموس بالجعل، مثلاً ببينيد حالا من فقط آدرس میدم بعد توضيحاتش را بعد عرض میکنم ايشان نوشته و عن المصباح مجمع البحرين حالا قاموس قاموس جوهری معروفه مجمع البحرين خب کتاب متأخر شيعه است، انصافاً هم کتاب دقيقی نيست اين کتاب، آقای مرحوم طريحی، قل ما تستعمل الرشوه الا فيما يتوصل به الی ابطال حق او تمشية باطل، يعنی پول دادن به قاضی رشوه نيست حق را به طرف خودتان گرفتن اشتباهه، حالا تقريباً مجمع البحرينه يک کتاب لغوی میخواهند حسابش چون تفسير آيات و رواياتی که هست، و عن المصباح مراد فيومی مصباح المنيره هی مايعطيه الشخص للحاکم او غيره میبينيد با اين که کتاب به حساب ظاهر کتاب لغويه کتاب مصباح المنير روشن شد مرحوم شيخ چطور يواش يواش وارد بحث شدند يک رشوه خصوص حاکم، او غيره ايشان غيره هم اضافه کرد ليحکم له ايشان قيدش داده به ليحکم له، او يحمله علی مايريد همان طور که میخواست، گفته رشتهی برگردنم، اين قدر نمیدانم کيه، غرضم که خاطر خواه اوست، يحمله يعنی يحمل الحاکم علی مايريد روشن شد پس بنابراين در مصباح المنير اين طور آمده و عن النهايه مراد نهايه ابن اثيره که اين هم کتاب لغويه يعنی شرح حديثه انها الوصلة الی الحاجب بالمصانعه بازساختن، وصله يعنی آنی که انسان را میرسانه لذا ما برای همان يادم مياد سابق که
44: 38
بعيد نيست ما بتوانيم چون رشوه را میگن از رشا به معنای ريسمانه اصلش بعيد نيست مثلاً رشوه را بخواهيم به فارسی يک چيزی مشابهش در زمان ما مثلاً اسمش را بگذاريم رسانا، آنی که انسان را به مطلوب خودش میرسانه رسانا چيزی را که انسان را میرسانه اين در حقيقت ايشان نوشته الوصله الی الحاجب يعنی چه کار میکرده ايشان؟ حاکم و غير حاکم، چون وصله الی القاضی، ما يبذل الی القاضی هم رشوه نيست دقت کردين پس معلوم شد قبل از جامع المقاصد اين اصلاً به کتب لغت هم سرايت کرده،
20: 39
بعد نوشته الراشی الذی يؤتی يعطی منه الباطل و المرتشی الآخذ چون اينجا يکی از متونی که اهل سنت دارند اينه و لعن الله الراشی و المرتشی و الرائش يسعی بينهما يزيد لهذا و ينقص لهذا اين در متون اهل سنت ما نداريم اصلاً کلاً اين روايته نداريم ايشان نوشته الرائش يک بحث لغوی است که رائش چون بايد رائش عادتاً مثل بايع باشه يعنی به اصطلاح آقايون اجوف باشه، و اين رَوَش است،
53: 39
حالا يک بحث لغوی داره که من نمیخواهم وارد بشم هو الذی يسعی بينهما يستزيد لهذا و يستنقص لهذا و اين کم و زياد میکنه اين عبارات را مرحوم شيخ قدس الله نفسه آوردند ما هميشه عرض کرديم يک کاری مهم اولاً آن نکات عبارات را استخراج کردند بعد يک جمع و جور و يک سير تاريخی را
16: 40
بحث دادن ديگه تقريباً برای شما روشن شد، در روايات تفسير دقيقی نيامده به همان مفهوم عرفش اکتفاء شده در عبارات فقهای ما نيامده يواش يواش تو کتب اهل سنت آمده در کتب لغوی اهل سنت، از اين کتب که مثلاً قرن ششم و هفتم و هشتم يواش يواش تو جامع المقاصد آمده که قرن دهمه، تو کتاب حاشيه ارشاد آمده يعنی يواش يواش تو کتب فقهی ما هم راه پيدا کرد اين سير تاريخی روشن شد اين سير تاريخی است، فقط يک نکته میمانه که آقايان ديگه چون وقت تمام شده انشاءالله شنبه و صلی الله علی محمد و آله الطاهرين.
33645- 6- «3» الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطُّوسِيُّ فِي الْأَمَالِي عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَهْدِيٍّ عَنِ ابْنِ عِدَّةٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ لَيْثٍ عَنْ عَطَاءٍ عَنْ جَابِرٍ عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ: هَدِيَّةُ الْأُمَرَاءِ غُلُولٌ.
33646- 7- «4» الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ جَرَّاحٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مِنْ أَكْلِ السُّحْتِ الرِّشْوَةُ فِي الْحُكْمِ.
33647- 8- «5» عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ أَمَّا الرِّشَا فِي الْحُكْمِ فَهُوَ الْكُفْرُ بِاللَّهِ.
33648- 9- «6» مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الرَّضِيُّ فِي نَهْجِ الْبَلَاغَةِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي عَهْدٍ طَوِيلٍ كَتَبَهُ إِلَى مَالِكٍ الْأَشْتَرِ حِينَ وَلَّاهُ عَلَى مِصْرَ وَ أَعْمَالِهَا يَقُولُ فِيهِ وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّعِيَّةَ طَبَقَاتٌ «7»- مِنْهَا جُنُودُ
______________________________
(1)- التهذيب 6- 222- 525.
(2)- التهذيب 6- 224- 534.
(3)- أمالي الطوسي 1- 268.
(4)- تفسير العياشي 1- 321- 113.
(5)- تفسير العياشي 1- 321- 112.
(6)- نهج البلاغة 3- 99- 53.
(7)- في المصدر زيادة- لا يصلح بعضها إلا ببعض و لا غنى ببعضها عن بعض.
وسائل الشيعة، ج27، ص: 224
اللَّهِ وَ مِنْهَا كُتَّابُ الْعَامَّةِ وَ الْخَاصَّةِ- وَ مِنْهَا قُضَاةُ الْعَدْلِ إِلَى أَنْ قَالَ- وَ كُلٌّ قَدْ سَمَّى اللَّهُ لَهُ سَهْمَهُ- وَ وَضَعَهُ عَلَى حَدِّهِ وَ فَرِيضَتِهِ ثُمَّ قَالَ- وَ لِكُلٍّ عَلَى الْوَالِي حَقٌّ بِقَدْرِ مَا يُصْلِحُهُ ثُمَّ قَالَ- وَ اخْتَرْ لِلْحُكْمِ بَيْنَ النَّاسِ أَفْضَلَ رَعِيَّتِكَ فِي نَفْسِكَ- مِمَّنْ لَا تَضِيقُ بِهِ الْأُمُورُ- ثُمَّ ذَكَرَ صِفَاتِ الْقَاضِي- ثُمَّ قَالَ وَ أَكْثِرْ تَعَاهُدَ قَضَائِهِ- وَ افْسَحْ لَهُ فِي الْبَذْلِ مَا يُزِيحُ عِلَّتَهُ- وَ تَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُ إِلَى النَّاسِ- وَ أَعْطِهِ مِنَ الْمَنْزِلَةِ لَدَيْكَ مَا لَا يَطْمَعُ فِيهِ غَيْرُهُ.
أَقُولُ: وَ تَقَدَّمَ مَا يَدُلُّ عَلَى ذَلِكَ فِي التِّجَارَةِ «1» وَ غَيْرِهَا «2» وَ الْحَدِيثُ الْأَخِيرُ مَحْمُولٌ عَلَى إِعْطَاءِ الْقَاضِي مِنْ بَيْتِ الْمَالِ لَا لِأَجْلِ أَنْ يَقْضِيَ بَلْ لِأَنَّ لَهُ حَقّاً فِيهِ كَأَمْثَالِهِ أَوِ الرِّزْقُ فِي الْأَوَّلِ يُرَادُ بِهِ الْأُجْرَةُ أَوْ مَا يُؤْخَذُ مِنَ السُّلْطَانِ لَا مِنْ بَيْتِ الْمَالِ.
حکام گاه یمطلق امراء هست و گاهی خصوص قاضی.آِه سحت ظاهرش به یهود میخورد. بعدش شادی نظر ائمه سلام الله علیهم اجمعین این بوده سات که به معنایی رشوه از یهودی گری بالاتر هست و لذا کفر بالله العظیم... لذا بگوییم که مثلا روایات کفر بالله و روایات سحت با هم متعارض نیستند. شاید بعضی رماتبش این طور هست.در مجموعه رواایت ما توضیح روشنیاز لفظ رشوه داده نشده است.بعدها هم در کتب لغت و فقه بین ما و عامه آمده است و بعض روایات ما برای بعضی از فروع هست.
حالا اینجا به اجماع تسمک رده اند و مبدأ اجماع وجود رویا هست و لذا معلوم نیست دلیل باشد اجماع.
یک روایتی هست که هر کسی زا حوائج الناس مردم را احتجاب کند خداوند هم اجتجب عنه یوم القیامه. مراد ظاهرا حل مشکلات مردم هست نه اینکه الزاما با مردم ارتباط بر قرار کند.
غلول در لغت به معنای خیانت هست... ولی انصراف عرفی اش الآن در روایات بیشتر به خیانت در غنیمت هست.لذا اصلش مطلق خیانت هست. ان اخذ هدیة کان غلولا و ان اخذ رشوة فهو مشکر و عرض کردیم که ظاهرا سندش مشکل داشت.
راجع به روایات هدیه این را ان شاء الله بعدا متعرض خواهیم شد.مشکل هدایای عمال چیز دیگری هست زیرا این مطلب هست که آقا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم کان یقبل الهدیة... و از طرفی هدایا عمال غلول ...ولی ما خیالمان از این جهت راحت هست... زیرا هدایا العمال غلول را نداریم و کأن شاید قبلو نداشته اند. البته عرض کردم که مرحوم بروجردی اعتقادشان چی بود که اگ رمشهور یش عامه بود ولی نیامد قبول کرده اند ولی ممکن است اینجا با این نکته بگوییم که قبول نمیکنیم. بحثش را جدا میآوریم.رشوه مراتب مختلفی دارد.
انصاف قضیه در روایات ما درجات خاصی اش نیست. یک مورش را در روایات هست که در بین راه پول زور میگیرند...کفتهاند دادن این اشکال ندارد...(اشاره به بعضی از اقوال لغوی...مثل مجمع البحرین و البحر الذخار)