مکاسب ۸۶-۱۳۸۵ (۱۰۵)
مکاسب ۸۷-۱۳۸۶ (۱۱۹)
مکاسب ۸۹-۱۳۸۸ (۱۲۴)
مکاسب ۹۰-۱۳۸۹ (۶۳)
مکاسب ۹۱-۱۳۹۰ (۹۸)
مکاسب ۹۲-۱۳۹۱ (۱۱۲)
مکاسب ۹۳-۱۳۹۲ (۱۰۳)
مکاسب ۹۴-۱۳۹۳ (۱۰۶)
مکاسب ۹۵-۱۳۹۴ (۱۱۰)
مکاسب ۹۶-۱۳۹۵ (۱۱۸)
مکاسب ۹۷-۱۳۹۶ (۱۱۷)
مکاسب ۹۸-۱۳۹۷ (۱۲۸)
مکاسب ۹۹-۱۳۹۸ (۸۳)
مکاسب ۱۴۰۰-۱۴۰۱ (۳۶)
مکاسب ۱۴۰۱-۱۴۰۲ (۵)
مکاسب ۱۴۰۲-۱۴۰۳ (۶۳)
مکاسب ۱۴۰۳-۱۴۰۴
اصول ۹۰-۱۳۸۹ (۹۵)
اصول ۹۱-۱۳۹۰ (۹۸)
اصول ۹۲-۱۳۹۱ (۱۱۳)
اصول ۹۳-۱۳۹۲ (۱۰۴)
اصول ۹۴-۱۳۹۳ (۱۰۸)
اصول ۹۵-۱۳۹۴ (۱۰۹)
اصول ۹۶-۱۳۹۵ (۱۲۰)
اصول ۹۷-۱۳۹۶ (۱۱۸)
اصول ۹۸-۱۳۹۷ (۱۳۵)
اصول ۹۹-۱۳۹۸ (۸۴)
اصول ۱۴۰۰-۱۴۰۱ (۳۷)
اصول ۱۴۰۱-۱۴۰۲ (۳)
اصول ۱۴۰۲-۱۴۰۳
اصول ۱۴۰۳-۱۴۰۴
■ تاریخ شفاهی (۳)
■ تقریرات
تقریرات بحث خارج -اصول (۳)
تقریرات بحث خارج - فقه ولائی (۳)
تقریرات بحث خارج - رجال (۵)
■ خلق عظیم (۱)
■ اصول ۱۴۰۲-۱۴۰۳ (۶۷)
آخرین دروس
- مکاسب 1402-1403 » فقه یک شنبه 1403/3/13
- اصول 94-1393 » شنبه - 25 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » سهشنبه - 21 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » دوشنبه - 20 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » یکشنبه - 19 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » شنبه - 18 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » چهارشنبه- 15 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- مکاسب 94-1393 » شنبه - 9 – 12 - 1393 مکاسب محرمه ـ نوح بالباطل [روایات نیاح]
- مکاسب 94-1393 » چهارشنبه - 6 – 12 - 1393 مکاسب محرمه ـ نوح بالباطل [روایات نیاح]
- مکاسب 94-1393 » سهشنبه - 5 – 12 - 1393 مکاسب محرمه ـ نوح بالباطل [روایات نیاح]
دروس تصادفی
- مکاسب 99-1398 » فقه دوشنبه 1398/8/27
- اصول 92-1391 » خارج اصول 92-1391
- اصول 91-1390 » خارج اصول 91-1390
- اصول 98-1397 » اصول یک شنبه 1397/12/5
- اصول 93-1392 » خارج اصول 93-1392
- اصول 92-1391 » خارج اصول 92-1391
- مکاسب 99-1398 » فقه دوشنبه 1398/8/13
- مکاسب 98-1397 » فقه دوشنبه 1398/1/19
- اصول 99-1398 » اصول یک شنبه 1398/11/27
- مکاسب 97-1396 » فقه دوشنبه 1396/9/20
دروس پربازدید
- تقریرات بحث خارج - فقه ولائی » تقریرات بحث خارج فقه ولائی - بقیه ادله ولایت فقیه و شروط حاکم و والی
- مکاسب 96-1395 » فقه یک شنبه 1396/1/27 مکاسب محرمه
- تقریرات بحث خارج - فقه ولائی » تقریرات بحث خارج فقه ولائی - بیت المال و سجن
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه - غیبت
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه - قمار و قیادة
- تقریرات بحث خارج - فقه ولائی » تقریرات بحث خارج فقه ولائی - بحث ولایت معصومین علیهم السلام و ادله روایی ولایت فقیه
- خارج فقه - مکاسب » خارج فقه - مکاسب - راه فنی بررسی حکم بیع بول شتر
- اصول 96-1395 » اصول یک شنبه 1396/2/17
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه -بحث دهن متنجس و قاعدة حرمت بیع نجس و حرمت بیع متنجس و حیازت و اختصاص و حق سبق
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه - غنا
خارج فقه-1388-115
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
و الحمد لله رب العالمين و صلی الله علی محمد و آله الطيبين الطاهرين المعصومين و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعين اللهم وفقنا و جميع المشتغلين و ارحمنا برحمتک يا ارحم الراحمين.
عرض شد راجع به لحوم و بحث سباع بود و توضيحش داده شد بلی و روايتش را خوانديم عرض کرديم اولاً متعرض روايات میشيم بعد هم متعرض کلمات اصحاب قدس الله اصرارهم البته روايات را که خوانديم در روايات بيشتر الآن ما متعرض رواياتی شديم که درش عنوان جلود السباع آمده، بلی بعضی از روايات توش سباع الطير هم داشت يلتمس التجارة فيها، و غير از عنوان سباع و جلود عنوان لحوم خودش مستقلاً نيامده الا در يک روايت واحده که الآن هم من امروز نياوردم کتاب را اينجا اما به نظرم از منفردات مرحوم شيخ طوسيه، بلی آن روايت واحده اين طوره، در اين کتابی که الآن دست من هست 441 اين روايت را بايد ديروز میخوانديم قبل از اين که متصدی کلمات بشم حالا ديگه امروز میخوانيم موثقه اخری للسماعه قال سئلته عن لحوم السباح و جلودها سؤال در اين کتاب اينجا نوشته ابواب لباس مصلی آدرس داده، ابواب لباس مصلی اگر باشه جلد 3 چاپ مرحوم آقای ربانی هست البته کتابش آقای هدايتی میخواهين از داخل هست جلد3 هست اينجا،
س: حديث 3
ج: بلی حديث3 باب 5 حديث 3 ما در مورد سباع روايتی که درش سؤال از لحوم شده اينه، سئلته عن لحوم السباع و جلودها البته در اين سؤال باز معين نشده که سؤال از چه حيثيته، خريد و فروشه، خوردنه، تصرفه نگهداريه، انتفاعه الی آخره، مطلق آمده غرضم تو روايات سباع اين يکيه، سئلته عن لحوم السباع و جلودها فقال اما لحوم السباع فمن الطير و الدواب فانا نکره، اگر سباع از طير باشه يا يعنی سباع پرنده باشه يا سباع زمينی، هوائی درندگان هوائی يا زمينی فانا نکره ما آن را مکروه میداريم عرض شد سابقاً که بحث کراهت در روايات توضيحش را عرض کرديم حالا نمیدانم بحث طول میکشه بخواهيم وارد بشيم خيلی طول میکشه توضيحشه عرض کرديم که مراد از کراهت همان حرمته، و اين توضيح را عرض کرديم يک اصطلاحی شد در زمان فقهاء عرض شد که از سال شصت و هفتاد، تقريباً هفتاد دوران فقهاء است در دنيای اسلام نه فقط شيعه يعنی بعد از امام سجاد از زمان امام سجاد بزرگان فقهای اهل سنت چه در کوفه چه در مصر، چه در کوفه چه در بصره چه در مدينه، البته بيشترين فقهاء ابتداءً از مدينه اند بعد کوفه است بعد مثلاً بصره است بعد شامه، مصر بعدها داره درجاتش بعده، اين فقهای اهل سنت مرادمه، بيشترين فقهاء ابتداءً از مدينه است، در دوران فقهاء يک اصطلاح شد و آن اصطلاح اين شد آنچه که حرام است به سنت به احترام کتاب ازش تعبير به کراهت بکنيم اين سير تاريخش اينه يعنی اين علمای ما همهشان نوشتند که کراهت در روايات گاهی به معنای حرمته، اما آن تحليل نکتهاش را نفرمودند آن تحليل نکتهاش اينه، پس اين جلد شانزده هم دارند، آقای جلد شانزده هم بيارين حالا که کتاب شد ديگه،
11: 4
ج: آها! اين گاهی هم تعبير به حرام میشه گاهی تعبير به کراهت میشه مراد از اين کراهت در اينجا کراهت مصطلح نيست که بعدها مصطلح شد يک اصطلاحی بوده ائمه هم(ع) البته ائمه بيان حکم واقعی میکردند،
س:
32: 4
حتماً کراهته،
س: جلد سه نبود، جلد دو را من،
35: 4
ج: نه خير جلد دو اين بالاش نوشته، جلد سه است، اين شانزده را هم، دقت کردين آقا اين حالا من عرض کردم چون ديگه نمیرسم اما اين چون چند دفعه توضيحش را عرض کردم،
س: يعنی ظهور در حرمت داره اصلاً احتمال کراهت
ج: آها! به عکسه وقتی که اين يکره اينها مياد ظهور اولش در حرمته، به عکس اين حرفی که آقايون میزنند،
س: يعنی ائمه هم طبق همان روال
ج: ها! ائمه هم طبق روال همان به اصطلاح،
س:
6: 5
ج: ها! اصطلاح متعارف شان صحبت کردند، دقت کردين ائمه هم در حقيقت نه اين منفرد شيخ نيست نه بلی الآن عرض میکنم، ائمه هم طبق مصطلح بلی به اين معنی انفراد شيخه، تو ذهنم بود انفراد شيخه، ائمه(ع) هم ولو شأن ائمه بيان واقعه، و عادتاً يحرم مثلاً به کار میبرند ليکن چون يک اصطلاحه، چون وقتی ائمه(ع) صحبت بکنن، ممکنه فقهای معاصر از ايشان پرسيدند کجا هست اين مطلب؟ اين کجا شما نقل می کنيد حرامه؟ يعنی چون اصطلاحه، مجبورند ائمه(ع) در مقام تعبير همان اصطلاح را به کار ببرند، اين به کار بردن اصطلاحه نه اين که ائمه(ع) مثلاً خدای نکرده، يکش اينه اين نکتهی است که من چندبار عرض کردم البته نکتهی مفيديه يکش اينه که اگر حرمت به سنت ثابت بشه تعبير به کراهت میکنن، يک نکتهی ديگهاش هم اينه که اگر مثلاً فرض کنيم سنت مختلف فيه باشه يا ظواهر بعضی از آيات دلالت میکنه، و يا روايت مناقض داره يعنی به عبارت ديگر يک بحثی بحثی است يک به اصطلاح نزاعی است بين قوم، مسأله مسلم نيست بعضيا گفتند از اين آيه در مياد بعضيا گفتند از اين آيه در نمياد، بعضيا گفتند سنت است بعضيا گفتند سنت نيست، يا تعارض کتاب با سنت در اين جور اگر فقيه خوب دقت بکنيد اگر فقيه من حيث المجموع استنباط حرمت کرد اين حرمت را تعبير به کراهت میکردند، دقت مثلاً ادله متعارضه يا وضوح نداره يک عده به اصطلاح استظهار جواز کردند يک عده استظهار حرمت کردند، اين هم يکی از راهه، پس دوتا راه اساسی دوتا نکته اساسی را در ذهن مبارکتان باشه که لفظ کراهت در اصطلاح فقهاء فقهاء عامه به کار برده میشد که مراد جدی حرمت بود يکش عبارت از اين بود که آن به سنت ثابت بشه برای احترام کتاب به او میگفتند يکره يا فانا نکرهه دوم اين جای بود که مثلاً ادله متعارض بود واضح نبود مثلاً خلق لکم ما فی الارض جميعاً از يک طرف بود خب میگفتند سباع جايزه از يک طرف مثلاً دليلی بود که سباع جايز نيست، تعارضی بود اختلافی بود ان قلت قلتی بود، بعضيا میگفتند جايزه بعضيا میگفتند جايز نيست، اگر فقيهی میگفت جايز و اين عدم جواز را من استظهار و اجتهاد کردم خوب دقت بکنيد، نه صريح يک دليليه، اين استظهار منه از مجموع ادله استظهار کردم که اين حرامه، در اين جور جاها هم تعبير به يحرم نمیگفتند،
س: پس کراهت اصطلاحی بهش میگفتند
ج: که مثلاً میگفتند،
12: 8
لا الزام اين را تقييد میآوردند و الا به اصطلاح اگر يکره میگفتند بازهم مراد حرمت بود اين دو موردی است که با تأمل در روايات و کلمات عامه، عرض کردم خود
س: در روايات ما چه؟
ج: همين طور شده،
س: هی؟
ج: ها!
س: همهشان کراهتها را به معنای
ج: کراهتها اصل اولی در کراهتها اصل اولی،
39: 8
اصل اولش تصادفاً به عکس اين تصوره، حرمت است ليکن بايد دنبال نکتهاش را رفت که اين از کجايي سنته اين روايت را در اين کتاب به عنوان بلی در اين کتاب نقل شده در کتاب وسائل عرض کردم تنها روايتی که درش لحوم آمده اين جلد سه است جلد دو نيست من يک وقتی عرض کردم مرحوم آقای ربانی يک تقسيم بندی برای کتاب کردند آن وقت تقسيم بندیشان با چاپ کتاب جور در نيامد، مثلاً جلد يک را مجموع طهارت و مقدمات جلد يک زدند، اما طهارت در دو جلد چاپ شده، لذا ايشان مثلاً جلد دو را هم شماره صفحات به اول زده، هزار و خردهی فلان، مثلاً اول ششصد، و هفتصده تا بعد، آن وقت جلد دو ايشان صلاته که در واقع جلد سه است اين اشتباه نشه، روش نوشته دو پشتش نوشته سه، و همين طور بعض جاها روش نوشته پنج، پشتش نوشته نه مثلاً اين در چاپ مرحوم آقای ربانی اين بدی را داره يکی از اين معاصر هم يک کتابی نوشته ظاهراً میخواسته مسخره کنه، نوشته کتاب مثلاً وسائل چاپ فلان، روی صفحهاش نوشته دو اما پشتش نوشته سه، نوشته چهار، حالا مثلاً جلد بعدی چهار هم روش نوشته دو، پشتش نوشته چهار، حالا اين البته خب ديگه اين بايد تدارک میشد يک جوری اين اشتباه شايد حالا چاپهای بعد آقای ربانی، چاپ اول، نشنيدم چاپ عوضی کرده باشه، اين مشکل در چاپ آقای ربانی هست آقايون اشتباه نکنيد، توی صفحاتش داخل يک شماره زده پشت جلدش شماره ديگه زده اين روايت در اين چاپ در جلد سه چاپ مرحوم آقای ربانی صفحه 256 حديث اين طوريه و باسناده اگر آقايون اين کتاب به اصطلاح اين برنامهها هست اين روايته نوشته و رواه الصدوق باسناده عن سماعه اين متن صدوق را هم از سماعه بيارند، عرض کردم ما روايت سماعه را داريم متون متعدد داره مثلاً اين شماره 6 اش ببينيد روايت سماعه اينه مرحوم شيخ طوسی باسناده عن احمد ابن ابی عبدالله يعنی از کتاب برقی عن بعض اصحابه عن عثمان ابن عيسی عن سماعه قال سئل ابوعبدالله عن جلود السباع اين توش جلوده قال ارکبوها و لاتلبسوا شيئاً منها تصلون فيه دقت کردين اين متن اين روايتی است که در نسخه کتاب برقی بوده مرحوم شيخ طوسی باز از کتاب حسين ابن سعيد نقل کردند و باسناده عن حسين ابن سعيد عن الحسن اين حسن مراد برادر ايشان حسن ابن سعيد کراراً عرض کرديم اين کتابها سی کتاب بوده که در فقه بوده معروف بوده به دوتا برادر نسبت داده میشده بلکه به نظر من نجاشی اصلاً ترجمه ايشان نام حسن آورده الحسن که اين کتابها مال حسنه عن ذرعه عن زسماعه اين يک بحثی هم عدهی از رجاليون داشتند که اگر حسين ابن سعيد از ذرعه نقل میکنه توسط برادرش حسنه، البته حالا حسن باشه يا نباشه، فرق نمیکنه حديث معتبره ديگه، حالا حسن هم ثقه است جليل القدره مثل برادرش حسين، اين نکتهشان اين نيست که حالا خيال بکنيد، مثلاً مرسل میشه حجت میشه نمیشه نکته اين نيست من عرض کردم حسين ابن سعيد خودش ساکن اهواز بوده اواخر عمر هم قم تشريف آوردند ايشان آمدند و در قم هم فوت کرده و در قم کتابهاشانه پخش کردند ايشان دو بحث هست يکی اين که آقايان قمی ما از چه راهی ميراثهای حسين را منتقل کردند گرفتند اين يک بحث، يک بحث ديگه اينه که خود حسين از چه راهی ميراث اهل کوفه را گرفت حالا ايشان در اهواز بوده، مثلاً ضرعه ابن محمد ابن حضرمی اهل کوفه است ببينيد قديمیهای ما اين که نوشته هرجا که روايت حسين از ضرعه است مراد اين است که عن حسن عن ذرعه اين اشاره است از آنها اين ديگه حالا زمان ما خيلی دقت بر اين کارها نمیشه، مراد اين است که خود مرحوم حسين به کوفه نرفته آثار ضرعه را توسط برادرش نقل کرده اگر هم ما الآن ما اسانيد زيادی داريم عن حسين عن ضرعه زيادند يکی دوتا نيستند نه اين که بگيم اينها مثلاً درست اند و زياد اند مثل آقای خويي که نه اينها نمیتونيم بگيم اينها را مرسله اند، خب میگه عن حسين عن ذرعه، بحث ارسال نيست، اينها همه ذهنشان رفته رو ذهن رجالی خيال میکنن بحث ارساله، بحث اين است چون فهرستيه میخواهن اتصال تاريخی پيدا بکنن، مرحوم حسين ابن سعيد که در اهواز بوده چطوری با مصادر اهل کوفه ارتباط داشته خود ايشان سفر کرده عرض کرديم بيشترين آثاری که ما الآن در روايت حسين داريم و بزرگان اهل کوفه توش فضالة ابن ايوب هست اين فضاله اين يوب اهل کوفه بوده آمده سکن اهواز اين رابطه يک رابطهاش فضاله است يک رابط با ضرعه هم جناب اخوش حسنه، ايشان رفته کوفه، اين يکی مینويسند هرجا اگر اين حسين عن ضرعه يک حسنی توش هست اين اشاره به اين نکته است روشن شد برای شما که میخواهن بگن خود مرحوم حسين ابن سعيد کوفه نرفتند به ضرعه ملاقات نکرده اگر در کتابهاش هم هرجا ديدين عن ضرعه گفت يک الحسن در تقديره چون خود حسين از ضرعه نشنيده بحث سر رجال نيست بگيم مثلاً ممکن است او را درک کرده باشه، و ظاهرش هم معنعن حديث عن عنه مساوق با اتصال است و از اين حرفا، پس ظاهر، نه اين مشکل نست مشکل آن نکتهی تاريخی است که اتصال روايات حسين با ضرعه از چه راهيه؟ جواب از راه خود حسين نيست از راه اخويش حسنه، اگر شما تو اسانيد هم که الحمدلله زياده ديديد الحسين عن ضرعه يک عن حسن در وسط،
س: چرا حسن را در سند خودش نميارند،
ج: اينجا آورده، همهجا نيست بعض جاها هست بعض جاها نيست،
س: همانجا که نياوردند
ج: يعنی هست، يعنی میخواهد بگه ياد بدن به شما که اگر جايي هم نياورده به قول معروف در تقديره در اضماره در آنجا هم در حقيقت حسنه، چرا؟ چون حسين که پيش ضرعه نبوده، خلاصه مطلب چيزی خيلی البته میگم چون بحثهای رجالی در حوزههای ما غالب بوده اينها خيال کردند، لازمهاش که مرسل باشه حالا نه بحث ارسال نيست،
س: حتماً معلومه حسين،
ج: چرا ديگه اين چيز گفته اينه آقای سورايي گفته تو همين کتاب رجال نجاشی را اگر کسی آورده باشه، نمیدانم حسين ابن يزيد سورايي است يزيد ابن حسين سورايي است يکی از علما گفته که هرجا حسين عن ضرعه است توسط حسنه، اين توی نجاشی آمده، اين مطلب تو رجال نجاشی،
س: پس اين کوفه از کجا معلومه نرفته؟
ج: که؟
س: يزيد ابن
ج: يعنی اگر هم کوفه رفته فرض کنيم ضرعه را نديده وقتی رفته ضرعه فوت کرده مثلاً هرچه از ضرعه است مال برادرشه، خب اين که مشکل نداره، چيزی، علم ايقوفی هم نيست مشکل خاصی هم نيست اينها، اين بحث ارسال و غير ارسال نيست اين نکته روشن بشه، حالا دقت بکنيم قال بلی آقا؟
س: واسطه کتاب اند ديگه حالا
ج: بلی نه بيشتر نگاه به خود سماعه است، قال سئلته عن لحوم السباع و جلودها اينه از فقيه در آوردند اين روايت جلودها حالا آن چون لحومش معلوم نيست قال اما لحوم السباع فمن الطير و الدواب فانا نکره، اين متن روايت، و اما الجلود فارکبوا عليها و لاتلبسوا منها شيئاً تصلون فيه، اين اين طوره، همين روايت را به تعبير ايشان کلينی داره عن عدة من اصحابنا عن احمد ابن محمد ابن خالد اگر بگه احمد ابن محمد ابن خالد غالباً ديگه در کتاب محاسن بوده، الآن هم تو محاسن هست، الآن هم در محاسن اين روايت هست، آن وقت در محاسن اين طوره سئل ابوعبدالله عن جلود السباع هيچ لحوم ديگه نداره، عرض کردم روايت لحوم هم منحصر به همينه، اصلاً روايتی که درش تصريح به لحوم سباع شده باشه همينه اين ظرافتهای سندی را و مصدری را دقت بکنيد، بلی سئلت، سئل ابوعبدالله عن جلود السباع فقال ارکبوها و لاتلبسوا شيئاً منها تصلون فيه اين الآن اين طوره،
س: يک روايت بوده
ج: بلی آقا؟
س: يک روايت هستند
ج: شايد هم يکی باشه نمیدانم حالا چه کار شده نمیفهمم بعد مرحوم برقی اين طور نقل کرده، دقت کردين مرحوم کلينی هم همين متن را آورده و رواه الکلينی عن عدة من اصحابنا عن احمد ابن محمد ابن خالد که اصطلاحاً برقی پسر باشه، احمد پسره محمد پدره، عن عثمان ابن عيسی عن سماعه قال سئل ابوعبدالله عن جلود السباع تو اين سؤال هم لحوم نيامده، البته نه اين که اين يک مصدر ديگه باشه به اصطلاح بنده يک مصدر طوليه چون محاسن قبل از کلينيه خب برقی قبل از کلينيه با يک واسطه ازش نقل میکنه به نظر من اين تأييد میکنه صحت نسخه محاسن را پس بنابراين اشکال نکنيد به شيخ طوسی که شيخ زياد کرده، زياد نکرده شيخ بی چاره لحوم سباع را شيخ کاری که کرده از نسخه حسين ابن سعيد نقل کرده تو نسخهی حسين ابن سعيد لحوم هم بوده، تو نسخه احمد برقی لحوم نبوده،
س: اينجا تو بقيه هم لحوم هست
ج: هست؟ بخوانيد چون نوشته نحو من الرواية الاولی نسخه فقيهه بخوانيد
س: فقيه میگه که عن لحوم السباع،
ج: نه از اولش بخوانيد
س: سئل
19
ج: عن ابی عبدالله
س: اباعبدالله(ع) عن لحوم السباع من الطير و الدواب
ج: و الدواب،
س: و الدواب قال اما اکل لحمها فانها نکره به،
س: فانا
س: فانا نکره، فاما الجلود فارکبوا
ج: سؤال از جلود اصلاً تو سؤال نبود،
س: بلی؟
ج: سؤال از جلود توش نبود اصلاً
س: آخر اين دوابه آورده که اگر
س: فقد سئل سماعة ابن مهران،
س: عن لحوم عن لحوم
س: عن لحوم اللحوم، سباع من الطير و الدواب
ج: و الدّواب، تشديد را روی دال بگذارين چون حروف شمسيه به اصطلاح، نه رو واو،
س: آن سؤالش سؤال از لحومه، اما جواب جور ديگه است
ج: خب اين حالا دقت بکنيد پس معلوم شد که بعد هم مرحوم شيخ طوسی ببينيد
س: حاج آقا اين دواب که حرام نبودش که
ج: چرا ديگه حرامه که،
س: چهارپايان
ج: سباع نه چهارپا،
س: دواب، دواب هم،
ج: يعنی سباع زمينی ديگه، طير يعنی باز و شاهين و اينها، دوابش هم يعنی شير و گرگ و اينها، بابا اينها خيال میکردند،
س: غير از اينها
ج: نه من الطير و الدواب، يعنی سباعی که چارپا اند، چارپا میره رو زمين، به اصطلاح
س:
20: 20
تفسير خودشان کرده تو فقيه
ج: چه گفته؟
س: قال ابی
ج: ابی،
س: رضی الله عنه،
30: 20
لابأس بالصلاة فی الشعر و وبر کل ما اکلت لحمه و ان کان عليک غيره من السنجاب او سمور او فنک او اردت الصلاة و اردت الصلاة فان
55: 20
و قد روی فی ذلک رخص و اياک ان تصلی فی ثعلب و لا فی ثوب الذی يليه من
ج: آن بحث ديگريه،
س: نشان نمیده که تو خود روايت جلود باشه که پدرشه
8: 21
ج: پدرش راجع به لباس صحبت کرده، لحوم که معنی نداره که،
س: ربطی نداشت که
ج: پدرش صحبت، ببينيد حالا اين روايت را خوب دقت بکنيد اين روايت چندتا سند داره دوتاش سهتاش بر میگرده به احمد ابن ابی عبدالله، ببخشيد يکش، روايت احمد ابن ابی عبدالله چون اين به درد شما میخوره روش کار بکنيد اولين کسی که آورده برقيه، از عثمان ابن عيسی برقی احمد ابن برقی آورده در محاسنش اولين جا تو محاسين برقی است و اين توش لحوم نداره دومين کسی که اينه آورده از احمد برقی مرحوم کلينی است، عين روايت محاسن را آورده، عين روايت محاسنه آورده آن تو هم لحوم نداره، سومين کسی که روايت برقی را آورده غير از خود برقی در محاسن مرحوم شيخ طوسی است، اين شماره 6 روايتی را که مرحوم شيخ طوسی آورده، آن هم لحوم نداره فقط يک نکته داره اين کار را مشکل میکنه
س: استاد برقی لحوم داره،
ج: بلی آقا؟
س: برقی لحوم داره
ج: عرض میکنم احمد ابن ابی عبدالله، آن که لحوم داره حسين ابن سعيده، نه از اين که الآن گفتم يک کمی عجله نفرماييد شما عرض کردم احمد ابن ابی عبدالله، احمد ابن محمد ابن خالد برقی يکی تو محاسنش آورده آن توش لحوم نداره، کلينی از ايشان آورده آن هم لحوم نداره مرحوم شيخ طوسی باسناده عن احمد ابن ابی عبدالله نگفته احمد ابن محمد ابن خالد احمد ابن ابی عبدالله اينجا هم لحوم نداره، درست شد پس سه جا ما از برقی داريم يکی در کتاب خودش، يکی در کتاب کلينی، از برقی يکی در کتاب شيخ طوسی از برقی اين در هر سه لحوم نيست، فقط يک نکته هست چون ما هی اصرار داريم که هی اين مطالب تنقيح بشه خود برقی اين طور داره عن عثمان ابن عيسی تو محاسنش شيخ کلينی هم در کافی داره برقی عن عثمان ابن عيسی اين مثل همديگه، در تهذيب آمده احمد ابن ابی عبدالله عن بعض اصحابه عن عثمان ابن عيسی يعنی اين شبهه درست شد که شيخ سنده خراب کرده، متنش يکيه متنش فرق نمیکنه البته من لحاظ حکم، نه اين تمام تعابير متن نه تعابير متن فرق میکنه اما به لحاظ حکم يکيه، دقت میکنيد نه متنش يکيه فرق نمیکنه، سؤال اينه که آيا واقعاً اين قلم شيخ اشتباه رفته بعض اصحابه گفته چون عرض کرديم برقی در محاسنش آورده واسطه نداره عن عثمان ابن عيسی، کلينی هم آورده عن احمد البرقی عن عثمان ابن عيسی، چطور شده شيخ آورده احمد ابن ابی عبدالله عن بعض اصحابه عن عثمان ابن عيسی، و من کراراً عرض کردم اين منشأ شبهه شده که عدهی به شيخ طوسی حمله کردند که شيخ يا سند يا متن روايته خراب کرده اينجا هم سنده خراب کرده در اينجا متن دستکاری نکرده متن عين همان متنی است که در محاسن هست و در کافی هست اما سند را خراب کرده آنها متصل به عثمان ابن عيسی، ايشان مرسل آورده، به قول آقايان،
س:
45: 24
ج: احسن، حالا بعد از چند مدتی تشريف آوردين ما عرض کرديم اين نکته را خوب دقت بکنيد وقتی صدوق خود شيخ طوسی يک عبارتی داره مشعر به اين که اگر گفت احمد ابن محمد ابن خالد از کتاب کافی گرفته در کافی اين جوری آمده، عدة من اصحابنا عن احمد ابن محمد خالد، شيخ هم در تهذيب خيلی جاها میگه احمد ابن محمد ابن خالد، آن احتمالاً از کافی گرفته مخصوصاً اگر در کافی اين عبارت باشه، اينجا شيخ اين دقت شيخه، اين آقايون بعدی دقت نکردند، شيخ گفت احمد ابن ابی عبدالله، نگفت احمد ابن محمد ابن خالد، عنوان برقی در کافی غير از عنوان برقی در تهذيبه، و لذا به احتمال بسيار قوی مرحوم شيخ از يک کتاب ديگری احتمال بسيار قوی هم داره کتاب مستقيم خود برقی پيشش بوده آن وقت در نسخه چون نسخه محاسن عرض کرديم کراراً و مراراً هم نجاشی ظاهراً شيخ هم داشته باشه، نجاشی که شنيدم درباره محاسن گفتند زيد فيه و نقص اصلاً اين محاسن کم و زياد داره، عرض کردم کم و زياد توی کتابهای ننوشتند حتماً به متن بخوره، يکی از کم و زيادها به سند هم ممکنه بخوره لذا به ذهن ما اين طور مياد که اين نسخهی محاسنی که الآن دست ماست اين در اختيار کلينی بوده در اين نسخه يا مشابه اين به هر حال در اين نسخه ارسال نيست برقی از عثمان ابن عيسی اما نسخهی هم در اختيار مرحوم شيخ طوسی بوده در او ارسال هست و به عکس من فکر میکنم اينها به جای که واقعاً شکر خدا بگذارند که يک نعمتی بوده شيخ اينها را دقيقاً نقل کنه، اگر شيخ میخواست از کافی نقل بکنه میگفت احمد ابن محمد ابن خالد به احتمال بسيار قوی ايشان مستقيم از محاسن نقل کرده، آن وقت نتيجهاش اين میشه که محاسن دارای دو نسخه است يک نسخهی که الآن به ما رسيده که اين نسخه يا مشابهاش در اختيار کلينی بوده در اين دوتا واسطه نداره، يک نسخه هم در اختيار شيخ بوده آن توش بعض اصحابه عن بعضهم، عن مثلاً و اين بعض اصحابه احتمال داديم که من کراراً عرض کردم اين در حقيقت اين طور نبوده که حتماً تو خود برقی عنوان بعض اصحابنا مثلاً بوده احتمالاً اسمی بوده نتوانسته درست بخوانه ايشان خود مرحوم شيخ نتوانستند آن اسمه درست بخوانن، لذا اين ارسال بعد از برقی پيدا شده گاهی اوقات ارسال از خود برقيه، مثلاً حدثنی بعض اصحابنا يک دفعه نه حدثنی فلان، ما نمیتونيم درست بخوانيم اسم خوانده نمیشه نمیدانيم جعفره حسن و حسينه خيلی مشوهه اسم مشوهه يا باران آمده نصفش پريده اول اسم است آخر اسم نيست، اسم مشوهه در اينجا میگفتند عن بعض اصحابه و لذا خوب دقت بکنيد چون گاهی اوقات ما يک روايت واحده داريم خوب دقت میکنيد مثلاً شيخ گفته عن فلان شيخ طوسی گفته عن بعض اصحابه يکی خوانده يکی نخوانده يا شيخ کلينی از دو مصدر نقل میکنه تو يک مصدر میگن بعض اصحابه در يک مصدر اسمش برده شده ما اين احتمال را عرض کرديم اين احتمالاً عروض اين ارسال بعد بوده نتوانسته اسم بخوانه از آن طرف هم نمیتوانسته به قياس و خيال و اوهام که مثلاً اينجا بايد فلان ابن فلان باشه، آنه نمیخواسته، لذا تعبيرش اينه که میگفته عن بعض اصحابه عن بعض اصحابه هم بيشتر يعنی ايشان از کسی نقل کرده من اسمش الآن نتوانستم موفق به قرائت اسمش نشدم دقت کردين،
س: شيخ طوسی نسخه شيخ کلينی را نداشته يا ترجيح داده اين را،
ج: نه شايد پيشش نبوده آن نسخه اين نسخه پيشش بوده،
س: فقط همين روايت از اين شخص بوده که؟ يعنی
س: نه کتاب بوده
ج: کتابه اين که،
س: میدانم مثلاً از آن شخص ديگه نقل نکرده؟
ج: ما نمیشناسيمش که بگيم نقل کرده نکرده،
س: واسطهی بينی
ج: غالباً برقی مستقيم از عثمان نقل میکنه، شايد نسخه شيخ غلط بوده حالا مشکل نداره، پس بنابراين روشن شد اجمالاً که کتاب نسخه برقی لحوم نداره،
س:
30: 29
موافق با نظر احمد ابن محمد تصحيح شده
ج: نمیدانيم نمیدانيم، اما از يک طرف نسخه حسين ابن سعيد لحوم داره،
س: استاد يک نوع انفرادی که فرموديد منظور همين ابی عبدالله بود که نسخهاش تفاوت داشته نه عن بعض اصحابنا اصحابه،
س: شيخ انفراد داره
ج: همين بعض اصحابه داره نه تو محاسن هست و نه تو کافی هست
س: همين نسخهی که پس
ج: پيش ايشان بوده اين يک کلمه بعض اصحابه را داره،
س:
2: 30
ج: بلی آقا؟
س:
4: 30
س: در متن نداره
ج: در متن ندارند نه، اما مسأله اختلاف در متن اينجا دو نسخه است کلاً اين متن را مرحوم کلينی هم نقل نکرده، اين متن در يک نسخهی است از حسين ابن سعيد ربطی هم به احمد برقی نداره روشن شد توی نسخهی حسين ابن سعيد از سماعه که اين را آورده آن هم از راه ضرعه نه از راه عثمان ابن عيسی، اصلاً طريق حسين ابن سعيد هم فرق میکنه، از راه عثمان ابن عيسی نيست از راه سماعه است از راه ضرعه است در آنجا داره لحوم سباع و جلودها روشن شد انشاء الله تعالی.
مرحوم شيخ طوسی چون سندش را آورده، ديگه جای مشکل نداره، پس معلوم شد دوتا نسخه از کتاب سماعه در اختيار ما هست در نسخه حسين ابن سعيد لحوم هست در نسخه برقی لحوم اصلاً نيست کلاً نيست کلينی هم اين نسخه حسين را کلاً نياورده، اين کتاب چيز اگر خدمتتان باشه کتاب فقيه يا آقای چيز اين جلد نوزده وسائله هم ميارين، ببينيد طريق ايشان به سماعه توش حسين ابن سعيده يا نه؟ اگر جلد نوزده را بيارين سريعتر چون به ذهن من الآن هم هست، از سابق حالا تازه تازه تو ذهنم نيست يکی از راههای ايشان حسين ابن سعيده يعنی در آخر مشيخه مياره و ماکان عن سماعة ابن مهران،
س: جلد نوزده وسائل،
ج: خود فقيه هم داره جلد چهار فقيهه اين و ماکان فيه عن سماعة ابن مهران،
س: برقی
54: 31
دو طريق ذکر کرد و تو يکش عن اصحابه باشه يکش
ج: بلی ممکنه دوتا باشه اما قاعدتاً بايد واسطه باشه چون عثمان ابن عيسی کوفيه احتمالاً پدرش واسطه بايد باشه،
س: پس آن نسخه شيخ بايد درستتر باشه
ج: درستتر باشه به ذهن من آن نسخه بايد درستتر باشه دقت کردين آن وقت در اين نسخه حسين ابن سعيد روشن شد لحوم آمده،
س: جلد نوزده صفحه چند؟
ج: ديگه صفحه نمیخواهد و ماکان فيه عن سماعة ابن مهران، عنوانش اينه جلد نوزده چاپ مرحوم آقای ربانی در اين جلد جديد جلد سی میشه،
س: نه حاج آقا جلد سی را نياوردند،
ج: نمیشه که،
س: جلد سیاش
ج: نمیشه که
س:
43: 32
ج: خب نمیشه آن که اساس کاره خب،
س: بيست و نه آوردند، سی را که اصلی بوده نياوردند،
س: کامپيوتر منظور حاج آقاست،
س: نياوردند
س: کامپيوتر را نياوردند،
س: مشيخه روضة المتقين روضة المتقين جلد 14
ج: عجب روزو گاريه، آخر الزمان شده، دقت کردين حالا برگرديم به همان روايت پس معلوم شد که در نسخه حسين ابن سعيد هست و در نسخه مرحوم برقی نيست اين يک.
مرحوم شيخ صدوق هم نقل، من عرض کردم يک نکتهی است اين نکته حالا غير از حالا سماعه روشن میشه غير از نکته سماعه، من دقت کردم مرحوم صدوق قدس الله نفسه ولو مثلاً اسمی تصريح نداره، ظاهراً بيشترين اعتمادش بر همان نسخی که در قم رائج بوده خب در قم اين نسخه حسين ابن سعيد بوده و لذا ايشان در کتابش روايت لحوم را آورده، ليکن روايت لحوم در کافی نيست توی محاسن موجود هم نيست، روايت لحوم نه در محاسن موجوده نه در کافی و نه آن نسخهی برقی که در اختيار شيخ بوده، در نسخهی مرحوم حسين ابن سعيد بوده حالا من اين ماکان فيه عن السماعه را نگاه بکنم تا خدمتتان عرض بکنم، ديگه نمیخواستيم امروز اين قدر طولانی صحبت کنيم، ديگه از دست ما در رفت، و ماکان فيه عن سماعة ابن مهران، بلی اصلاً نسخهاش فرق میکنه، فقد رويت عن ابيه رضی الله عنه عن علی ابن ابراهيم عن ابيه عن عثمان ابن العيسی العامری عن سماعة ابن مهران اين نسخه اصلاً کلاً فرق میکنه، نه نسخه برقی است و نه نسخه حسين ابن سعيده، نسخه ابراهيم ابن هاشمه، عرض کردم خدمتتان اين نکات تاريخی غير از سند آن سير تاريخی و نسخهشناسیها را هم دقت بکنيد البته الآن برای شما تازهگی داره اما وقتی که تکرار کردند ديگه برايتان ملکه میشه کتاب سماعه کوفيه، عثمان ابن عيسی هم که راوی ايشانه يا ضرعه است آن هم کوفيه، آن وقت ببينيد اين کتاب مثلاً به قم آمده يا کتاب به بغداد آمده، يا کتاب به دستم، آن سير تاريخش را انشاء الله پی گيری بکنيد مثلاً الآن روشن شد آن نسخهی که شيخ داره از حسين ابن سعيد اين کتاب هم مال کوفه بوده حسن برادرش به کوفه رفته شنيده آورده به برادرش در اهواز، بعد توسط حسين ابن سعيد نقل شده بعد اين نسخه حسين هم در قم بوده هم در بغداد بوده که شيخ نقل کرده اين تاريخ نسخه هم واضح، مرحوم صدوق همين نسخهی عثمان ابن عيسی را داره، اما آن نسخهی که ابراهيم ابن هاشم به قم آورده،
س: به کوفه رفته آورده؟
ج: اصلاً کوفی بوده ايشان،
س: ابراهيم ابن هاشم،
ج: بلی، مرحوم ابراهيم ابن هاشم اهل کوفه است اصلاً اهل قم نيست، اصلش مال کوفه است ايشان هجرت به قم کردند حدود سالهای دويست و خردهی من هميشه اين تاريخ را کراراً تکرار کردم توليد علم ما در کوفه بين سالهای هفتاد و هشتاد تا صد و پنجاهه، از صد و پنجا به بغداد رفته که مکتب اول بغداده، از حدود سالهای دويست هم ميراثهای کوفه و هم ميراثهای بغداد توسط عدهی به قم آمده، دويست و ده، دويست و بيست مکتب قم درست میشه که اينه واقعاً مميزات و مشخصات يک مکتب داره، تا سه صد و هشتاد، نه اين که بعد از سه صد و هشتاد تو قم نداريم، اما صاحب نظرهای ما در اين فتره اند، اين مکتب قمه، حدود سال دويست، اولين کسانی که ميراث کوفه و بغداد را آوردند به قم ابراهيم ابن هاشمه، مراد ما از بغداد مثل ابن ابی عمير اينها را آوردند به قم، يعنی هم ميراث اصلی مثلاً اينجا الآن ميراث اصلی است کتاب سماعه است، آن وقت لذا اگر هم دقت بکنيد، در نسخهی صدوق لحوم آمده اما ترتيبش با نسخهی حسين ابن سعيد فرق میکنه، يک بار ديگه آن نسخهی صدوق را بخوانيد آقايي،
س: پس ميراث اول بغداد با قم اخباريه،
ج: اخباريه، توسط ابراهيم ابن هاشم و مرحوم صدوق رضوان الله تعالی عليه، توسط پدرش اين نسخهی که ابراهيم ابن هاشم به قم آورده نقل میکنه، اين ديگه تاريخش هم روشن شد،
س: ميراثهای حسين ابن سعيد
ج: توسط حسنه برادرش
س: مختلف بوده ظاهراً
ج: معلوم میشه نسخه حسن با حسين با ابراهيم ابن هاشم فرق میکرده، البته حسين ابن سعيد از ضرعه گرفته او از عثمان ابن عيسی احتمالاً نقطهی اختلاف در شاگردها باشه، گفت تغييرات شاگردها فرق میکنه، همان روايت صدوق را يک بار ديگه بخوانيد و سئل سماعة اباعبدالله،
س: عن لحوم السباع من الطير و الدواب
ج: ببينيد عن لحوم السباع من الطير و الدواب، حالا نسخهی مرحوم حسين ابن سعيد، سئل اباعبدالله عن لحوم السباع و جلودها فقال اما لحوم السباع فمن الطير و الدواب فانا، پس اختلاف نسخهی مرحوم شيخ طوسی با شيخ صدوق هم روشن شد مطلب را هردو دارند،
س: در سؤال و جوابش
ج: آها! روشن شد چرا؟ چرا چون مرحوم شيخ صدوق از نسخه ابراهيم ابن هاشم اعتماد کرده ولو مال کتاب سماعه است اما مربوط است به عثمان ابن عيسی، حسين ابن سعيد از نسخه برادرش که از ضرعه است اعتماد کرده پس مطلب هست اما تقريبشان فرق میکنه، اما برقی نسخهی ديگری داره کلاً يا خودش حذف کرده يا کلاً نسخهاش فرق میکنه در نسخه برقی کلاً لحوم نيست، نمیخواستيم واردشيم اما چون ديگه يک نکتهی لطيفی تاريخی برای حديث شناسی، انشاء الله نافع باشه اينها را اگر بشه مرتب تحليل بکنيد خيلی نافعه ابواب خاصی را برای شما باز میکنه، حالا البته اين تمام بحثها تا اينجا سر به اصطلاح قسمت تحليل تاريخی بوده ممکن است شما سؤال کنيد بالاخره اين لحوم حجت هست يا نه؟ خلاصه مطلب، چون من عرض کردم يک بحث تحليل تاريخی داريم يک بحث حجيت داريم، حالا بالاخره آيا حجيت داره يا نداره؟ چون تو کتاب برقی نيامده توی دوتا کتاب ديگه آمده توی نسخهی حسين ابن سعيد آمده و نسخه ابراهيم ابن هاشم، آيا قبول بکنيم يا نکنيم؟ و صلی الله علی محمد و آله الطاهرين.
در روایاتی که خواندیم ، یک روایت را بایددیروز میخواندیم که نخواندیم و اون بحث لحوم دارد.
- 10- الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ الْحَسَنِ(مراد حسن بن سعید برادر حسین است و این دو برادر با هم کتب ثلاثین را نوشته اند.) عَنْ (بعضی این بحث را طرح کرده اند که نقل حسین از زرعه توسط حسن است و این نکته حجیت و عدم حجیت ندارد زیرا حسن هم باشد باز کارش درست است. ولی مسأله این است که مرحوم حسین بن سعید اهوازی بوده اند و اواخر عمرشان قم میروند. خب. ایشان برای آثار کوفه نیاز به واسطه کوفی اهوازی دارند. حالا اینکه بعضی از قدمآئ مثلا دارند که اینجا حسن واسطه است ایشاره است به این مطلب که خیال نکنی حسین از کجا دارد از زرعه نقل میکند. اینجا واسطه ای هست که برادش حسن است که به کوفه رفته است مثلا. بحث ارسال و عدم ارسال نیست بحث فهرستی است که میخواهد اتصال تاریخی پیدا کند. مرحوم حسین چه طور آثار کوفه دارند. خودشان سفر کرده اند. مثلا عرض کردیم فضاله بن ایوب رابط مهمی برای کوفه اهواز هستند و علتش این بوده است که ایشان سفر کرده اند اهواز. با زرعه چناب اخوی حسن است. چون خود حسین کوفه نرفته اند. در کتابهایش هم اگر ندیدید حسن را در تقدیر است. این مطلب وساطت حسن در نجاشی هست. ظاهرا اینجا کتاب سماعه باشد.)زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ لُحُومِ السِّبَاعِ وَ جُلُودِهَا فَقَالَ أَمَّا لُحُومُ السِّبَاعِ مِنَ الطَّيْرِ وَ الدَّوَابِّ فَإِنَّا نَكْرَهُهُ وَ أَمَّا الْجُلُودُ فَارْكَبُوا عَلَيْهَا وَ لَا تَلْبَسُوا مِنْهَا شَيْئاً تُصَلُّونَ فِيهِ.
در مورد سباع روایتی که سؤال از لحوم شده است این است. و توضیح داده ایم که مراد از کراهت در اینجا حرمت است و عرض شد مفصلا که یک اصطلاحی شد در اوائل قرن دوم که فقهای مدینه که بیشترین فقهاء از آنها بعد کوفه و بعد بصره و بعد شام و بعدها مصر دارد. در دوران فقهاء اصطلاحی شد که اونی که حرام است به سنت به احتارم کتاب ازش تعبیر به سنت بکنیم.
آقایان ما همه شان تحلیل این نکته کرده اند مراد از کراهت حرمت است ولی نکته اش این است.
ائمة علیهم السلام هم با اصطلاح زمان صحبت میکرده اند.
زیرا اگر تعبیر حرمت به کار میبردند به آنها اعتراض میشد توسط عامی ه که این را از کجا آورده اید.
بله در یک جای دیگر هم تعبیر کراهت هست که در مجموع مسأله اتفاقی نباشد. سنت معارض داشته باشد یا آیه اجمال دارد یا ... و در ضمن در مورادی که اصل در سنت بود و فرع را میخواستند به دس بیاورند تعبیر به کراهت میکردند.خلاصه بحثش مفصل است.
مرحوم صدوق این طور دارند:
805- وَ سَأَلَ سَمَاعَةُ بْنُ مِهْرَانَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع- عَنْ لُحُومِ السِّبَاعِ مِنَ الطَّيْرِ وَ الدَّوَابِّ قَالَ أَمَّا أَكْلُ لَحْمِهَا فَإِنَّا نَكْرَهُهُ «7» وَ أَمَّا الْجُلُودُ فَارْكَبُوا عَلَيْهَا وَ لَا تَلْبَسُوا
______________________________
(7). المراد هنا الحرمة و اطلاقها على الحرمة شايع سيما إذا كانت تقية. (م ت).
من لا يحضره الفقيه، ج1، ص: 262
مِنْهَا شَيْئاً تُصَلُّونَ فِيهِ.
وَ قَالَ أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فِي رِسَالَتِهِ إِلَيَّ لَا بَأْسَ بِالصَّلَاةِ فِي شَعْرِ وَ وَبَرِ كُلِّ مَا أَكَلْتَ لَحْمَهُ وَ إِنْ كَانَ عَلَيْكَ غَيْرُهُ مِنْ سِنْجَابٍ أَوْ سَمُّورٍ أَوْ فَنَكٍ «1» وَ أَرَدْتَ الصَّلَاةَ فَانْزِعْهُ وَ قَدْ رُوِيَ فِي ذَلِكَ رُخَصٌ «2» وَ إِيَّاكَ أَنْ تُصَلِّيَ فِي ثَعْلَبٍ وَ لَا فِي الثَّوْبِ الَّذِي يَلِيهِ مِنْ تَحْتِهِ وَ فَوْقِهِ.
در کتاب برقی هم این طور است:
106 عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ جُلُودِ السِّبَاعِ فَقَالَ ارْكَبُوا وَ لَا تَلْبَسُوا شَيْئاً مِنْهَا تُصَلُّونَ فِيهِ(دیگر اینجا لحوم ندارد.).
مرحوم کلینی هم همین متن را آورده اند:
106 عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ جُلُودِ السِّبَاعِ فَقَالَ ارْكَبُوا وَ لَا تَلْبَسُوا شَيْئاً مِنْهَا تُصَلُّونَ فِيهِ.
به نظر ما این میتواند شاهدی باشد که نسخه برقی اصح است.
ولی مرحوم شیخ طوسی نسخه ای نقل کرده اند که لحوم ندارد.
پس این روایت چند سند دارد. یکی اش بر میگردد به احمد بن ابی عبدالله. اولین کسیکه آورده است محاسن برقی است و دومی کسی که از احمد برقی دارند مرحوم کلین ی هستند که عین روایت محاسن است و در آ«جا لحوم نیست و نفر بعدی مرحوم شیخ طوسی هست. و روایتی که مروم شیخ طوسی دارند لحوم ندارد. روایت حسین لحوم داشت نه روایت احمد برقی. در محسان و کلینی لحوم ندارد. مرحوم شیخ طوسی باسناده عن احمد بن ابی عبد الله لحوم ندارد. پس سه جا از برقی دارند که هیچ کدام لحوم ندارد. فقط یک نکه هست که خود برقی این طور دارد در محاسن عن عثمان بن عیسی و مرحوم کلینی هم همین طور دارند ولی در تهذیب عن بعض اصحابه عن عثمان بن عیسی دارد. این شبهه درست میشود که مرحوم شیخ سند را خراب کرده اند. سؤال این است که واقعا قلم شیخ اشتابه رفته است یا ... عده ای به ایشان حمله میکنند که متن ا سند را خراب میکند. اینجا متن درتس است ولی ایشان سند را یک جور دیگر آورد هاند.
شیخ این طور آوردهاند:
- 12- عَنْهُ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ جُلُودِ السِّبَاعِ فَقَالَ ارْكَبُوهَا وَ لَا تَلْبَسُوا شَيْئاً مِنْهَا تُصَلُّونَ فِيهِ.
جواب اینکه نه. مرحوم شیخ طوسی عبارتی دارند که مشعر به این است که اگر گفتند احمد بن محمد بن خالد از افی گرفته اند ولی اگر فرمودند احمد بن ابی عبدالله و لذا عنوان برقی در کافی غیر از عنوان برقی در تهذیب است و احتمال دارد کتاب مستقیم خود برقی باشد و نسخه محاسن عرض کرده ایم که زید فیه و نقص. و لذا کم و زیاد در این کتابها گاهی به سند میخورد.
لذا به ذهن ما این طور است که نسخه محاسن دست ماست مرحوم کلینی مشابهش را داشته اند و در آن ارسال نیست و نسخه ای هم مرحوم شیخ طوسی داشته اند که در آن ارسال هست و به نظر بنده اینها دقت شیخ است که با این دقت نقل میکرده اند که به جای احمد بن محمد بن خالد دارند احمد بن ابی عبدالله که ظاهر در این میشود که از محاسن نقل کرده اند و نسخ محاسن کم و زیاد دارد. باید واقا خداوند را به خاطر دقت این بزرگان شکر کرد.
در ضمن احتمال قوی میدهم که در خود کتاب برقی عوان بض اصحابنا بوده است بلکه احتمالا اسمی بوده است که مرحوم شخی نتوانسته اند درست بخوانند لذا این تعبیر را به کار برده اند.
اسم مشوه بوده است و لذا عن بعض اصحابه دارد نه اینکه خود برقی مرسل باشند.
ما گاهی اوقات یک روایت واحده داریم در دو مصدرکه در یکی ارسال عن بعض احصابه دارد ولی در یکی اسمی هست و این را عرض کردیم که در یک نسخه میشده است اسم را خواند و در یکی نمیشده است.
یک متن دیگری هست که حسین بن سعید دارد و مرحوم کلینی این یکی را نقل نکرده اند و در نسخه ای از حسین بن سعید است و ربطی به احمد برقی ندارد.
در اونجا دارد لحوم سباع و جلودها. پس دو نسخه از کتاب سماعه در این قسمت داریم که در یک نسخه لحوم هست و در یک نسخه نیست. مرحوم کلینی از این سنخه نیاورده اند. در کتاب فقیه هم هست. طریق ایشان به سماعه را باید دید که حسین بن سعید هست در آن یا نه.
وقتی نگاه میکنیم ما کان فیه... فقد رویته عن اب یرضی الله عنه عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن عثمان بن عیسی العامری عن سماعة بن مهران. این نسخه کلا فرق میکند. نسخه ابراهیم بن هاشم است.
ما دقتی کرده ایم که مرحوم صدوق ولو تصریح نکنند ظاهرا بشترین اعتمادشان بر نسخ راجع بر قم است.حالا نسخه حسین هم در قم موجود بوده است و در آن لحوم دارد.
نکات تاریخی غیر از سند را باید دقت کنید.
کاب سماعه کوفی است و عثمان بن عیسی یا زرعه هم کوفی هستند.
حالا این کتاب به قم آمده است یا بغداد یا .. باید سیر تاریخی را دید.
این کتاب مال کوفه بوده است و حسن برادش رفته است به کوفه و آورده است به اهواز.
مرحوم صدوق همین سنخه عثمان بن عیسی را دارد ولی نسخه ابراهیم بن هاشم را.
مرحوم ابراهیم بن هاشم اهل کوفه است و بعدا هجرت به قم کرده اند. حدود 200 و خوردی.عرض کرده ایم تولدی علم در کوفه از 70 تا 150 در کوفه است. از حود سال 200 میراثهای کوفه و بغداد آمده اند به قم و یک مکتب میشود تا 380. صاحب نظرهای ما در این فتره هستند.
اولین کسانی که میراث کوفه و بغداد را قم آورده اند ابراهیم بن هاشم است.
میراث اصلی اینجا مثلا کتاب سماعه است.
لذا رد کتاب صدوق لحوم هست ولی ترتیبش با نسخه حسین بن سعید فرق میکند.
حالا میماند که چه چیزی را قبول کنیم یا نکنیم.
<<116.mp3>>