ارسال سوال سریع
بروزرسانی: ۱۴۰۳/۱۱/۱۳ زندگینامه کتب مقالات تصاویر سخنرانی دروس پرسش‌ها اخبار ارتباط با ما
فهرست سخنرانی‌ها آخرین دروس دروس تصادفی دروس پربازدید

■ خارج فقه - مکاسب (۴۷)
■ خارج اصول
■ مکاسب ۸۸-۱۳۸۷ (۱۰۹)
■ تاریخ شفاهی (۳)
■ تقریرات
■ خارج فقه - حج (۲۰۶)
■ خلق عظیم (۱)
■ اصول ۱۴۰۲-۱۴۰۳ (۶۷)

مکاسب 88-1387 » خارج فقه 88-1387 (74)

دروس خارج فقه سال 88-1387 شمسی حضرت آیت الله استاد سید أحمد مددی

خارج فقه-1387-74

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

و الحمد لله رب العالمين و صلی الله علی محمد و آله الطيبين الطاهرين المعصومين و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعين اللهم وفقنا و جميع المشتغلين و ارحمنا برحمتک يا ارحم الراحمين.

عرض کنم که بحث راجع به بيع به تعبير مرحوم شيخ ادوات قمار بود که در روايات ما در اين تأکيد را روی عنوان شطرنج و نرد بردند و عرض کرديم سه طائفه از آيات تفسير شده به شطرنج يکی فاجتنبوا الرجس من الاوثان که انصافاً اسانيد فراوان داره می­شه اجمالاً انصافاً از مجموعش آدم يک وثوقی پيدا بکنه و عرض کرديم که مرحوم صاحب مجمع البيان معنای عام گرفته، و قد روی مثلاً اهل البيت، که فاجتنبوا الرجس من الاوثان، شطرنج و نرد و

17: 1

من سابقاً هم چندبار عرض کردم از قرن دوم که بحث نقل حديث آمد يک مشکله­ای که محدثين اهل سنت داشتند بعد هم خب طبيعتاً ما هم پيدا کرديم، فرق نمی­کنه تا آن زمان چون نوشته­های رسمی از صحابه در اختيار نبود نقل­ها به صورت شفاهی بود، خب در نقل شفاهی آن دقت نقل کتبی وجود نداره، لذا از همان قرن دوم اين بحث پيدا شد که نقل به معنی جايز هست يا جايز نيست؟ نقل به معنی مطرح شده نقل به ترجمه مطرح شد نقل به مضمون مطرح شد اين­ها و دو سه نفر شايد دو يا سه نفر از بزرگان فقهای اهل سنت هستند که مصر بودند نقل به معنی جايز نيست بقيه چون می­گفتند که اگر اراده معنی کرده باشه جا به جای لفظ باشه جايزه اما نقل به مضمون نه، توی روايات ما هم در آن روايات صحيحه از محمد ابن مسلم به نظرم حضرت صادق باشه، قلت له اسمع منک الحديث فازيد و انقص قال اذا کنت تريد المعنی دقت کردين تريد المعنی يعنی حفظ معنی بايد باشه، فلابأس اين بحث شده حالا شما اين مطلب را هم برای چه عرض کرديم ببينيد ما رواياتی که داريم در خصوص شطرنج فاجتنبوا الرجس من الاوثان، مرحوم مجلسی، مرحوم مجمع البيان مرحوم طبرسی در مجمع البيان نقل به مضمون کرده اينجا نقل به معنی نيست و قد روی که اجتنبوا الرجس من الاوثان هو الشطرنج و النرد غيرهما من القمار اين نيست اين درست، درست نقل به معنی کرده عرض کرديم مرحوم آقای علامه طباطبايي هم تعجب همين جور مطلب را رد شدند ايشان بايد يک تعليقی می­زدند که آقا آن رواياتی که ما داريم علی تقدير قبول در خصوص شطرنجه، يعنی ايشان احتمالاً اين طور فهميده که مطلق قماری بازی يعنی بت پرستی، اين نقل به شطرنج و همه را باهم، آنی که ما داريم خصوص شطرنج ما تو نرد نداريم فاجتنبوا الرجس من الاوثان اين همه تو اين بحث­ها تأکيد من در لفظ و در متن حديث رو اين جهته، شايد مرحوم طبرسی رحمت الله عليه به ذهن مبارکش خطور کرده که سر اين که شطرنج جعل من الرجس من الاوثان يعنی قماربازی يعنی ايشان فهميده از اين روايت قمار بازی عبارت است از رجس من الاوثان، اين نيست شيخنا ما يک دانه روايت ضعيفه مرسله هم نداريم که اجتنبوا الرجس من الاوثان هو النرد، در تمام اين روايت، تمام خصوص شطرنج آمده چرا؟ چون در خانه­های نرد شکل بت نبوده، اين ايشان فهميده خيال کرده که هرچه قمار بازی يعنی بت پرستی، چون شطرنج شکل­های دارند بت­های هنده، اينه که ما می­گيم بايد طرف در نقل حديث کاملاً ضعيف باشه که اگر می­خواهد تغيير بده بتونه، آن به ذهنش آن آمده لذا نرد و کل قمار را اضافه کرده، اما اگر شما بخواهين دقت بکنين می­بينين نه اين طور نيست کل روايات ما در خصوص نرده، يک روايت هم در واقع، در خصوص شطرنجه، در باب نرد نداريم، ظرافت کار روشن شد که چطور مثلاً ايشان که آمده نقل بکنه احاديث را نقل به يک مضمون با يک برداشت شخصی خودش که به هيچ وجه قابل اعتماد نيست،

س: نقل به مضمون با معنی اين خارجه

ج: بلی خب نقل به مضمون ما تو بحث سگ ظاهراً نمی­دانم تشريف داشتين يا نداشتين؟

س: حاج آقا ميسر چيه؟

ج: ميسر خود قماره احتمالاً،

س: خب اين­ها از اقسامشه، نرده

ج: معلوم نيست از کجا،

س: ازلام، اين­ها

ج: اجازه بفرماييد از کجا اين همه رواياتی که همه­اش توش خصوص شطرنج آمده ما حملش کنيم مطلق قمار اين می­شه مضمون، رواياتی که

س: ديگه صاحب مجمع از آن ميسر

ج: می­دانم ايشان تفسير کرده، ايشان ازش مطلق قمار و لذا ببينيد من هميشه عرض کردم، اين رواياتی که الآن تو اين مباحثی امروز هم عرض می­کنم يک رواياتی که مياد تنزيل می­کنه يک رابطه­ای بايد باشه توش، در روايات داره کسی که پول پيدا می­کنه تمکن پيدا می­کنه استطاعت پيدا می­کنه حج نمی­ره يقال له عند موته مت يهودياً او نصرانياً خب چه نکته­ای داره، يهودی و نصرانی،

س: حاج آقا اين قدر روايات ما

ج: اجازه بفرماييد، اجازه بفرماييد بلی

س: در روايات ما اگر اين رجس را شطرنج بگيريم درست مياد مثل همان صاحب مجمع البيان،

ج: ايشان

س: رجس را بگيريم نه اين که اوثان

ج: خب دنبالش اوثان داره اگر که نيست دست ما که نيست آقا، دست ما که نيست الرجس من الاوثان را نوشته شطرنج و نرد و قمار، در روايات شطرنجه،

س: رجس دست می­شه رجس

ج: نمی­شه عزيز من، اين رجس من الاوثان يعنی بت پرستی، به فارسی می­خواهيم بگيم بت پرستی، يک تنزيل مناسبی بايد باشه، چرا آنجا گفتند اگر کسی حج نره يقال له عند موته مت يهودياً او نصرانياً اين اشاره است ائمه اصرار داشتند که حج توسط حضرت ابراهيم جعل شده و لذا بايد مسيحی و يهودی هم حج برند و لذا ما تنها موردی که در قرآن حکم رفته روی ناس همين حجه، يا ايها الناس اقميوا الصلاة نداريم، لله علی الناس حج البيت، لله علی الناس حج البيت، و لذا ائمه(ع) مياد روايات پيغمبر، می­خواستند بگن اگر کسی حج مستطيع شد نرفت مثل يهود و نصاری، چطور آن­ها حج را ول کردند مت يهودياً، آن وقت اينجا مرحوم صاحب مجمع البيان خيال کرده چون قماره چون يک بحثی هم هست ديگه اين اختصاص به اينجا نداره يک بحثی هست که گاهی اوقات با اين که ترک واجبات موجب کفر نيست موجب فسقه، انسانی که نماز نمی­خوانه فاسقه کافر که نيست گفتند بعضی از واجبات حالا لاهميتها يا للمنصوصيتها ترک آن­ها در خود قرآن هم کفر حساب شده و من کفر فان الله غنی عن عالم، من کفر يعنی من لم يحج خب عدم الحج فسقه، کسی که مستطيع هم باشه حج نره فسقه، لذا بعضياش آمدند گفتند که ما اصلاً می­تونيم مثلاً ترک نماز هم کفره ترک روزه هم کفره عده­ای آمدند گفتند نه آقا جان اصلاً ترک تمام اين­ها کفر نيست اما خصوص حج، عده­ای آمدند گفتند نه اصلاً در حج هم اين طور نيست اين کفر در اينجا اصلاً به معنای کفر نيست، اصلاً کفر در اينجا به معنای ترک، ترک اصلاً اصلاً کفر يعنی من ترک، اين توضيحاتش را من در بحث حج عرض کرديم ديگه حالا بخواهم وارد بشم طول می­کشه، مرحوم مجمع البيان در حقيقت می­خواهد اين مبنی را بگيره که هر فسقی يک نوع بت پرستی است حالا تنزيل بايد معنی داشته باشه، ليکن ما حرف مان اينه که شيخنا يحتمل، ايشان اجتنبوا الرجس من الاوثان، الرجس من الاوثان الشطرنج، ايشان گفته شطرنج يعنی قمار يعنی مطلق قمار پس رجس من الاوثان بت پرستی مطلق قمار حالا بعضيا ممکنه تقريب بکنه، انسانی که بت پرسته چطور مثلاً تعلق به آن داره، اين­های که شطرنج و قمار می­کنن، آن­های که قمار می­کنن اصلاً حواسشان پرته همه فکر شان تو قماره، اين هم يک نوع بت پرستی، شايد ذهن مبارک ايشان بوده، که بت پرستی را يعنی قمار را چه شطرنج چه نرد بت پرستی گرفته، اما خب اين خلاف ظاهر رواياته، ما تو هيچ روايت نداريم که الرجس من الاوثان النرد، خصوص شطرنج آمده، يک نکته ديگه ممکنه داشته باشه و آن اين که اين شکل­های که عرض کرديم الآن در خارج وجود داره اين شکل­های بت­های اين هندی­ها بوده، حالا تصادفاً من باب مثال ديروز يک آقای به من زنگ زد که رابطه داره با هند، گفت در آنجا بشقاب­های که مثلاً که مسلمان­ها می­فروشه، روش مياد مثلاً همان شرکت­های هندی درست کردند، روش عکس بت­های هندی هست، من گفتم نه لا اقل احتياط وجوش اينه که اين کار را نکنه خب ترويج بته، خب روی بشقاب­ها عکس بت­های هندی معروف، خب بت­های که پيش خودشان هست، يک احتمال اين است که اصلاً نظر امام اجتنبوا الرجس من الاوثان اين باشه خصوص شطرنج و غير از آن مشکلات ديگرش اصلاً اين به عنوان بت پرستيه، چرا؟ چون بت­های هنده از خود بته، نه اين که رمزه اگر اين نکته باشه، فرض کنيم توی بليارد نمياد مثلاً من باب مثال، توی نرد نمياد، تو چيزهای ديگه نمياد  که خاص به شطرنجه علی اي حال اين نقلی را که مرحوم امين الاسلام رضوان الله  تعالی عليه با احترامی که ما برای ايشان قائليم، مرد بزرگواری است مرحوم طبرسی بچه مچه که نيست، ليکن خوب می­دانيد ديگه بحث­های علمی برای همينه که گاهی خطاهای بزرگان را هم انسان اصطلاح بکنه اين تعبير ايشان به نظر من درست و ای کاش مرحوم علامه هم به ايشان تعليق می­زد، که  اولاً خب اين روايت ممکنه مثلاً بگيم سندش ضعيفه يا چه؟ و علی تقدير قبول در خصوص شطرنجه، اين اطلاقی که شما می­فرماييد ما نداريم تو روايات خب عرض شد سه طائفه روايت داريم در شرح کلمه­ای فان اتخاذها کفر اينجا بوديم سه طائفه از روايات ما داريم که دلالت می­کنه شطرنج را در بت ارتباط داره يکش اينه، يکش ما هذا التماثيل التی انتم لها عاکفون، اين روايت چون من شايد عبارت قرطبی را بخوانم سنی­ها هم دارند يک مقدار عبارت شيعه را هم خواندم و عرض کردم اين روايت به عده­ای از اسانيد از اميرالمؤمنين نقل شده اين هذه التماثيل التی انتم لها عاکفون قطعاً مال بت پرستيه، اين دوتا، سوم تو روايات ما نديديم اما به نظرم تو تفاسير اهل سنت  ديدم که انما الخمر و الميسر و الانصاب انصاب را تفسير کرده به شطرنج، با اين که عرض کردم انصاب گاهی تفسير شده به معنای بت، که اصلاً نصب برافراشته، برافراشته­ها، آن وقت اين آمده تفسير شده انصاب به شطرنج تفسير نيست می­خواهد بگه بت شامل می­شه حتی بتی که شما عرب­ها نشناسين از هند آوردند، اين هم بته فرق نمی­کنه، اين را الآن تو ذهنم نمياد حالا نمی­دانم کجا هم ديدم بد بختی نگاه کردم باز تازگی پيداش نکردم،

س: اين نظريه يک مفسر بوده ديگه

ج: بلی، حالا در روايات ما نديدم يادم نمياد تو روايات اما يک تفسيری شده انصاب، پس سه­تا آيه من حيث المجموع تفسير شده به شطرنج سه آيه­ای که در بته،

س: يعنی شما می­گيد

2: 13

نظريه يک مفسره نه سنت پيغمبر،

ج: عرض کردم نگفتم حالا، می­گم من حالا آن ممکن است آن روايات معادل،

س:

9: 13

ج: ازلام را به معنای شطرنج کسی نگرفتند ازلام را کسی نگفته شطرنج انصاب پس سه­تا آيه اين که اتخاذها کفر اين بايد يک نوع تناسبی باشه بين شطرنج و کفر تناسبش اينه که شطرنج را بت قرار دادند سه­تا تناسب، و مجموعه­ای اين جعل بت در سه­تا آيه آمده مجموعاً صحيحاً و ضعيفاً فاجتنبوا الرجس من الاوثان، ما هذه التماثيل التی انتم لها عاکفون و الانصاب، الانصاب

س: حاج آقا در روايت ما زياد داريم مدمن الخمر کالعابد

ج: کالعابد خب آن عرض کردم آن بحثی

س: آن هم شرکه ديگه،

ج: آن بحث ديگری است، اجازه بدين آن بحث ديگری است آن بحث کفر آن وقت بعد از آن عبارت بلافاصله بعد از آن عبارت داره واللعب بها شرک، اينی که شما الآن فرموديد به همين جا می­خوره، کفر اول بعدش شرک است،

س:

14: 14

از اميرالمؤمنين نقل کردند سنی­ها

ج: بلی خود سنی­ها از اميرالمؤمنين که وارد شدند ديدن مشغول لعب به شطرنج اند، اصلاً حضرت بهم ريخت با دستش ما هذه التماثيل التی انتم لها عاکفون، حضرت اين آيه را خواند،

س:

29: 14

داره آنجا استاد

ج: به نظرم داره يا تو روايت ماست يا تو روايت سنی­هاست،حالا من می­خوانم متونش را بعد پيدا می­شه به آن مناسبت می­خوانم من هنوز نخواندم همه­اش را، خب و اللعب بها شرک اين شرک احتمالاً اين باشه چون ما در عده­­ای از روايات مطلق فسق را شرک قرار دادند، و همين طور هم هست اصلاً منشأ تمام فسوق که از انسان صادر می­شه يک نوع درجه­ای شرکه به هر درجه­ای که داره و السلام علی اللاهی بها معصية کبيره، البته در اينجا داره در کتاب فقيه و تعليمها کبيرة موبقه، اين تو روايتی، چون ديروز داشتم من اين روايت را می­خواندم اين تو روايت جامع بزنطی نيامده کبير موبقه را بعد آورده اما تعليمها نيامده حالا من باز چون يک متن ديگه می­خوانم يک مقارنه هم باز در آنجا خواهم داشت.

و السلام علی اللاهی بها معصية اين هم تو فقيه آمده اين هم سرش را من توضيح دادم شارع مقدس بعضی از انواع محرمات را که می­خواهد خيلی تأکيد درش بکنه خوب دقت بکنيد در بعضی از محرمات شارع مياد حتی مقدمات بعيده را هم حرام می­کنه و اين هم توجه بشه اين سبب قياس نمی­شه، مثلاً بگيم در باب خمر با اين که خيلی تأکيد نداره مثلاً با اين که خيلی حرمت مثلاً کفر و مثلاً بت پرستی نداره فقط يک فسقه شارع آمده زارعش و غارسش و حاملش و اين درجاتی که لعن شده، پس بگيم اگر در خمر تا آنجاها مثلاً حرامه در شطرنج هم همين طور نه اين نمی­تونيم قياس بکنيم اين اشاره است به اين که در مکاسب محرمه­ای که مرحوم استاد نوشتند مثلاً گفتند چطور مثلاً در خمر آن جور هست در اين جور چيزها می­تونيم نه اين قياسی نيست حق اين است که اين قياسی نيست محرمات درجات مختلف داره، بعضی از درجات شان بعضی از آن­ها اين قدر شديد اند که شارع رفته تا آن درجات مقدمات بعيده را هم حرام کرده، بعضيا را هم نه اگر جايي شارع درجاتش را حرام نکرده مشهور بين فقهاء به همان درجه اعانه براثم حرامه خوب دقت کردين، پس ما يک قاعده عامه داريم آن قاعده عامه اينه خوب دقت، هرجا که يک چيزی حرامه مقدماتش آن مقدماتی که اعانه بر اثمه حرامه، يک عده هم از فقهاء ما الحمدلله گفته اين هم حرام نيست اين هم که خارج کردن، گفتند تعاون بر اثم حرامه، من چون اين بحث خواهد آمد يک بار هم سابقاً عرض کرديم يکی دوبار الآن هم عرض می­کنم، برای اين که آمادگی ذهنی بشه، تعاون بر اثم يعنی چهار نفر پنج نفر همزمان با هم يک گناه را انجام بدن، اما اعانه بر اثم طوليه آن عرضيه اين طوليه من يک مقدمه گناه را انجام دادم برای شما يک کس ديگر نستجر يک مقدمه ديگه­اش را انجام بده، يک کسی ديگه يک مقدمه ديگه آن وقت شما خود گناه را انجام بدين، اين اعانه بر اثمه، پس فرق بين اعانه بر اثم و تعاون بر اثم تعاون به نحو به اصطلاح عرضيه در عرض واحد چهارتا پنج تا مثلاً چهارتا پنج تا با همديگه يک مثلاً شراب درست می­کنن، يک کارخانه شرابه دارند با همديگه راه می­اندازند اين تعاون بر اثمه،

س: از باب مصدرش فهميدين

ج: همان، نه من نفهميدم آقايونی که گفتند، در جواهر هم آمده و لاتعاونوا

س: يعنی به خاطر همين تعاون باب تفاعلش بر می­گرده

ج: ها! باب تفاعل،

س: يعنی می­خواهم بگم حديث هم هست

ج: نه نخير، اعانه را گفتند من اعان، آن وقت اعانه، اعانه را اين­ها معتقدند در عنوان اعانه فقط مؤنة الظالم حرامه آن به عنوان اعانة الظالم، مثلاً اعانه بر غيبت مثلاً نه، اعانه بر دزدی نه، آن هم فرض کن يک شاه امروزه می­گن شاه کليد، يک شاه کليد درست کرد به شما داد که شما می­توني هر قفلی را باش باز بکنيد خب اين اعانه است ديگه می­گن اين دليل بر حرمتش نداريم اين بحث انشاء الله چون بعد خود ايشان ميارند صاحب مکاسب من انشاء الله آنجا عرض می­کنم که صحيحش اينه که نه آن هم حرامه.

بلی بحث دومی باز داريم که آيا مواردی که اعانه بر اثمه بيعش هم باطله يا نه؟ آن بحث ديگری است که آن هم انشاء الله خواهد آمد در محل خودش عرض خواهم کرد، پس صحيح اين است ما يک دفعه روی قاعده عامه فکر می­کنيم، روی قاعده عامه از مقدمات ما يعد اعانةً مرحوم مقدس اردبيلی از اين راه وارد می­شه، می­گه نمی­تونيم بگيم چه اعانته، خدا، يک کسی می­گه من ازدواج کردم خدا به من پسری داد، پسر بعد از 20 سال مرتکب فسق شده آيا اين اعانه براثمه مثلاً، پس کسی نوشتند بعضی از مقدسين، ازواج نمی­کردند که مبادا بچه­هاشان بعد فاسد بشه، انسان اصلاً ازدواج نکنه که مبادا بچه فاسد بشه و اين اعانه بر اثمه مثلاً مرحوم مقدس اردبيلی می­گه اعانه براثم حرامه و مراد آنه که در نظر عرف به او اسناد داده بشه، نمی­تونم منضبطش هم بکنيم، فرض کنيم چاقو داده دست يک نفر، آيا اعانه بر اثمه، نه ممکنه شما دست يک آقای چاقو بدين بعد از ده سال يک نفر را بکشه، اينجا شما اعانه بر اثم کرديد، اما يک کسی الآن عصبانی شده دستش طرف را گرفته داره خفه­اش می­کنه شما چاقو بهش دادين، خب اين با چاقو سرش را می­بره خب اين را عرف با او فرق می­دانه در يک حالت خاص آن چاقو دادن حساب می­شه، در يک حالت خاص آن چاقو دادن اعانه حساب نمی­شه، معيار را ايشان صدق اعانه گرفته، يعنی جزو مقدمات طولی باشه که آن عمل برش مترتبه، من قواعد عامه خرج من ذلک عنوان خمر، ديگه نمی­تونيم بگيم کلاً بگيم رسول الله در خمر مقدمات بعيده را هم حرام کرد پس در کل محرمات مقدمات بعيده حرامه، حالا بگيم شطرنج را حرام کرد کل مقدمات بعيده­اش هم حرامه اين دليل نداريم خوب دقت بکنيد حتی اگر شطرنج به منزله کفر قرار داده بشه آنجا دليل خاص موجود بوده چون در بعضی از عبارات مکاسب محرمه استاد داريم که ايشان مثلاً از آنجا می­خواهن استفاده کنن در اينجا هم شاگرد ايشان در همين بحث مقدار عبارت ايشانه آوردند غرض اين که انصافش اينه که تحقيق علمی اين است که ما بايد آنجا را عنوان عام قرار بديم حالا آن هم خودش بحث داره، غير از آن عنوان ديگه ما دليلی بر اين که آن مقدمات حرام بشه نداريم، مگر همان صدق عنوان عانه مگر در باب خمر، چون واقعاً مثلاً اگر بگيد در غير خمر خب لا اقل دليل می­آمد، من عرض کردم شما يک قلمه­ای انگور را تا بکاريد تا بعد ميوه­اش در بيايد تا بعد بتوانيد شرابش بکنيد سه سال لا اقل طول می­کشه حد اقلش سه سال بيش از سه سال طول می­کشه پيغمبر داره از آنجاش را حرام می­دانه اين طور نيست که در باب شطرنج مثلاً شما از الآن دارين در آمدی پيدا می­کنين دو سال بعدش بتوانيد يک آلت شطرنج بخريد بگن اين درآمد تو از الآن حرامه اين­ها را نمی­تونی اثبات بکنی دقت می­کنيد، آن که آمده الآن تقدير صحت سند خاص به خمره، اين که گفت آقا اين مثلاً شطرنج گفته تخاذها کفر، اين ديگه اصعب از خمره پس در اين به طريق اولی اين حرفا نمياد اين حرفا را نمی­تونيم اثبات بکنيم، پس در کليه محرمات عنوان تعاون يا اعانه و در خصوص بعضی از محرمات، همان مقداری که آمده، مقدمات قريبه، مقدمات بعيده، مقدماتی که به نظر عرف مقدمه حساب نمی­شه، همان مقدار که ذکر شده از او نمی­تونيم تعدی بکنيم، خب و اللعب بها.

آن وقت يکی از چيزهای که در شطرنج آمده، السلام علی اللاهی بها معصيته، اين مثل مقدماتشه، يعنی چنين چيزی که خود سلام کردن معصيته، طبق قاعده معصيت نيست چون اعانه بر اثمه، خب سلام که جزو اعانه مگر بگيم با سلام و صلوات و يک تجديد خاصی که مثلاً يک جوری که تقويتش بکنيم و الا خود سلام کردن معصيت نيست اين مطلب را کی می­تونيم اثبات کنيم، روايات بايد درست بشه می­خواهم راه فنی­اش را به شما ياد بدم اگر سلام معصيت بود، با اطلاقات اعانه اثم،

س: اين سلام حاج آقا احترامه شايد به عنوان احترامه

ج: چشم حالا احترام باشه، به عنوان سلام بر هر کسی، تأييد خيلی خوب اما اعانه بر اثم يعنی من تشويقش کردم که اين گناه را انجام بده اين غير از آنه، دقت کردين و لذا در آن، مثلاً ببينيد در باب ذکات به فاسق، بنابراين که مثلاً در شارب الخمر دليل داريم بقيه­اش را هم الحاق کردند آنجا آقايون اشکال کردند که الحاق نمی­شه کرد اما مع ذلک گفتند اگر شما به يک انسان فاسق ذکات را داديد به حيثی که اين ذکات تو منشأ تجری او بشه که فسق انجام داده اين نمی­شه که ديگه اين دليل نمی­خواهد ديگه اما شرب خمر، اگر شارب خمر بود ولو کسی هم نمی­دانه، ولو تأييد هم نباشه معتاد شده بايد خمر بخوره مثلاً من باب مثال آن به عنوانه خارجه، ذوق فقهی را فراموش نکنيد اگر روايت آمد لاتعطی الذکات بشارب الخمر آن می­شه لعنوانه، چه می­خواهد اعانه باشه چه می­خواهد نباشه، چه می­خواهد تأييد باشه چه می­خواهد تأييد نباشه، چه می­خواهد نشر فاحشه باشه ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشة فی الذين آمنوا گاهی شما اگر ذکات بديد اعانه بر او برگناهه، اين درست نيست، گاهی شما اگر ذکات بدين اعانه او بر گناهه، اين درست نيست گاهی شما اگر ذکات بدين تشيع الفاحشه فی الذين آمنوا گاهی شما اگر سلام بر لاهی بکنيد تشيع الفاحشه فی الذين آمنوا، پس دقت بکنيد دو عنوانه، يکی اين که بعنوانه، يکی اين که تحت يک عنوان عام وارد بشه، ما اگر بخواهيم بگيم سلام علی اللاهی بها معصية بعنوان ولو از قبيل شياع فاحشه نباشه ولو از قبيل اعانه بر اثم نباشه اين مبنی است بر چه؟ برای اين که اين حديث بالخصوص سندش صحيح باشه، که اين عنوان بعنوانه حرام باشه و الا بايد بره تو عناوين عامه اين بحث نه به خاطر اين روايت که حالا سند هم نداره، من می­خواهم راه کلی اجتهاد را و استنباط را که چه جوری هست اگر عناوينی که غير از عنوان خود محرمه می­خواهد حرام بشه يا بايد توی يکی از عناوين عامه وارد بشه، مثل تشيع الفاحشه، شياع الفاحشه، يا اعانه بر اثم، يا بايد آن عنوان بعنوانه دليل معتبر داشته باشه و الا مشکله اين دوتا مطلب.

و الخائض فيها کالخائض يده فی لحم الخنزير عرض کرديم اين عبارت با يک تغييری در کتاب شيخ صدوق هم آمده و يک رابطه­ای بين خنزير و شطرنج در طائفه از روايات ما آمده اين هست اين انصافش اين هست، مثلاً حديثی که در همين باب در قبلش داره مثلاً روايت ابن رعاب اگر سهل نبود سندش مشکل نداره قلت جعل فداک ما تقول فی الشطرنج قال المقلب لها کالمقلب لحم الخنزير سندش اجمالاً بد نيست ليکن همان طور که عرض کردم توی چيزش داره در سندش به اصطلاح روايت سهل ابن زياد داره اين را ما داريم يعنی مسأله مقلب، مسأله لحم خنزير را ما داريم اين طور نيست که نداشته باشيم اما صحيح بودنش و صحيح نبودش بحث ديگری داره و من عرض کردم احتمال داره ديگه نمی­دانيم حالا و الله اعلم، ما در آنجايي که ما بررسی کرديم ديديم اسلاميت آمدن گوشت خنزير را در چيز داريم در مسأله­ای کلمات خود ابوهريره داريم، اما کلمه­ای از ابوهريره نقل شده در اينجا بلی کلمه­ای از ابوهريره نقل شده خوب دقت بکنيد آن کلمه راجع به نرده نه راجع به شطرنج، عرض کردم ديروز هم، يا دو سه روز پيش عرض کردم بخاری در کتاب الادب المفردش ظاهراً ان يعلم من مرّه يا مره­ای کوفی قال سمت اباهريره يقول فی الذی يلعب بالنرد، قماراً کالذی يأکل لحم الخنزير و الذی يلعب به غير قمار، اين که می­گن آن وقت قمار نبوده نه همه­اش قمار بوده نه غير قمار هم بوده، کالذی بلی و الذي يلعب به غير قمار کالذی يغمص يده فی دم خنزير اصل ارتباط بين، حالا اينجا که نرده، بين شطرنج دقت می­کنيد ارتباط بين نرد شطرنج با خنزير عرض کردم هم در روايات ما آمده که بعد حالا عبارت فقه الرضا را می­خوانيم اصلش را هم کلام خود ابوهريره است نه ابوهريره عن رسول الله و آن هم در نرده، اصل يعنی اولين بار، که من پيدا کردم نمی­دانم حالا بگردم

20: 28

شايد جای ديگه هم پيدا بشه در دنيای اسلام توسط اين صحابی گفته شده، آن وقت می­مانه رابطه­ای بين شطرنج با لحم خنزير من سر در نياوردم هنوز هم همينه، با اين که تو اين روايت آمده صدوق هم آورده قدس الله نفسه،

س:

38: 28

ج: ها! يک احتمال داره که می­خواهد بگه اين نجاست مغلظه داره، مثلاً هم لعب باطله هم بته مثلاً من باب مثال، نمی­دانم مثلاً چون گاهی اوقات بعضيا تشبيه به سگ می­کنن وقتی تشبيه به سگ کردند می­خواهن بگن نجس العينه باز گاهی سگ فوائدی داره، سگ چوپان هست گله هست، وقتی تشبيه به خنزير می­خواهن بکنه، می­خواهن بگن هيچ فايده­ای نداره ظاهراً اين طور باشه احتمالاً ترابطش شايد اين باشه،

س: حرمت مغلظه، يا نجاست مغلظه،

ج: نه حرمت مغلظه، اينجا نجاسته، يا ممکنه يا ممکنه مثلاً چون بعضی از روايات ما داريم، ببينيد حالا من آن روايات را می­خوانم ممکنه من نمی­فهمم چون بلد نيستم نمی­تونم چيزی بگم، اين روايت اينجا جوريه مثلاً اجازه بدين برايتان بخوانم،

س: حاج آقا روايت ابوحنيفه را از کجا نقل فرموديد

ج: ابوحنيفه نقل نکردم من چيزی

س: ابوهريره،

ج: آنی که من نقل کردم از ابوهريره بود نه ابوحنيفه،

س: روايت هم نبود،

ج: روايت هم نيست آقا، مثل خسن و حسينش کردين من از تهذيب الکمال به اصطلاح البته از ادب کتاب ادب بخاری چاپ شده من هم دارم، ديگه مراجعه نکردم، البته از ادب کتاب ادب بخاری چاپ شده من هم دارم ديگه مراجعه نکردم از تهذيب الکمال مذی نقل کردم آن چاپی که من دارم جلد يازده صفحه 137 اين تهذيب الکمال از بهترين کتاب­های رجالی اهل سنته انصافاً يک احتمالش هم اين باشه، در ارشاد يک حديثی داره که پيغمبر فرمود يظهر فی امتی الخسب و الغدر، قالوا متی ذلک، زمين می­ره پايين اوضاع بهم می­ريزه سنگ به آسمان مياد، اذا ظهرت مآذف، مآذف همين آلات موسيقی، و القينات، قينات همين که زن­های مغنيه مطرب­ها و شربت الخمر، و الله ليبتن اناس من امتی علی أشر و بطر و لعب، لعب داره لعب يعنی مثلاً شطرنج و نرد و اين­ها فيصبحون قردة و خنازير، شب شکل شان آدمه، صبح می­شن خنزير لاستهلالهم الحرام، و اتخاذ البته در اينجاها آن توش لعب نيامده، و اتخاذهما القينات قينات زن­های مغنيه زن­های مطرب به اصطلاح، به اصطلاح امروزی ما رقاصه­ها مثلاً، و شربهم الخمور و اکلهم الرباء و لبهم الحرير، ديگه چون ابوهريره اين جزو اولياء الله نيست که بخواهيم توجيه کلام ابوهريره بکنيم مشکل اينه که بعد از اين که کلام، که اولين بار ما ديديم آنجا تو بعضيا روايات ما آمده، به لحاظ سند در اين کتاب کافی هم آمده، در کتاب فقيه هم آمده مرسلاً در کتاب فقيه مرسل آمده در کتاب کافی مسنداً آمده و ليکن سندش ضعيفه، من هم هنوز نفهميدم آن وقت يک تکه ديگه داره، و الناظر اليها بعد لاصلاة له که نداره فقيه، و الناظر اليها کالناظر فی فرج کذا، اين را هم مناسبتش را من فهميدم صدوق هم اين را نياورده فقط تو جامع بزنطی است، اين تقاربی که در باب شطرنج هست اينجا هم مثلاً داريم مثلاً در اين حديث شماره2 داريم بلی عن ابی الحسن رضا(ع) قال المطلع فی الشطرنج کالمطلع فی النار يا المطلِع کسی که رو شطرنج به اصطلاح خم می­شه و مشغول بازيه، مطلع فی النار داريم مالک و لمجلس لاينظر الله الی اهله، اين را هم داريم اما کالناظر الی کذا، اين را نمی­فهمم ملازمش را هم نفهميدم، صدوق هم نياورده،

س: اصلاً فحش بده که

30: 32

ج: بلی، و اللاهی بها و الناظر اليها فی حال مايلهی بها و السلام علی اللاهلی اين­ها ديگه به اصطلاح تکراره و من جلس علی اللهو بلی فقد تبوأ مقعده من النار، اين را صدوق نداره، اما در آن روايت داشتيم، روايت سليمان جعفری کالمطلع علی النار، و کان عيشه حسرة عليه فی القيامة به طور کلی داريم در خصوص شطرنج نديدم و اياک مجالسة اللاهی و المغرور بها فانها من المجالس التی باع اهلها بسخط من الله اين را هم عرض کرديم، لمجلس لاينظر الله اليه داريم، يک تعابير مشابهی بين اين هم قريبش داريم فيعم که معهم نداريم، يعنی اگر خداوند بنا شد غضبش بکنه و بر اين شخص شطرنج باز عذاب بکنه، تو هم که در آن مجلس هستی باز نمی­کني بر تو هم نازل می­شه اين را در شطرنج من نديدم جز اينجا، صدوق هم نداره، اين­ها ديگه، اين­های که اخيراً خواندم از منفردات جامع بزنطيه، صدوق هم اين قسمت­ها را نداره اين يعمک معهم را جای ديگه داريم اينجا نداريم، امام صادق در باب قضاء داره روايت به يکی از شيعيان فرمودن من تو بازار رد می­شدم چون يک نحوه دادگاه­های به اصطلاح ما گشت ارشاد می­گن يک دادگاه­های بود که مثلاً يک دکه­ای بود تو خود بازار قاضی آنجا می­نشست مردمه همانجا می­کردند احتمالاً گاهی در اسلام به او احتساب می­گفتند حسبه محتسب، سريع دادگاه سريع، نمی­دانم حالا پروند و اين­ها نمی­خواهد همين جور، امام فرمودند که من تو بازار رد می­شدم يک دکه­ای که بود مال آن قاضی تو پيش آن نشسته بودی، آن می­گه آقا من کار به آن آقا ندارم به او مراجعه نمی­کنم به اين سلطه حاکم ظالم، ما اين آقا رفيق ماست و آنجا می­نشينم به اصطلاح امروزه يک چايي می­خوريم يک قليان می­کشيم، به اصطلاح ما، من می­نشينم آنجا يک کمی با ايشان صحبت می­کنم، حضرت فرمود بلی تو به اين نيت می­نشينی، اما تخاف ان ينزل العذاب فيعم من فی المجلس، اين را هم داريم اما در شطرنج من نديدم خب اشتباه نشه، اين را در جايي ديدگه ديدم که انسان در مجالس اهل معاصی ننشينه چون ممکنه که عذاب بيايد او را هم شامل بشه، در اينجا داره من المجالس التی باع اهلها بسخط من الله يا بسخط من الله يتوقونها فی کل ساعه، يتوقعونه اين سخت الهی را در هر ساعت فيعمک معهم اين فيعمک معهم را در شطرنج من نديدم الا اينجا روشن شد از طرف ديگه مرحوم صدوق بعد اين طور می­گه بعد از اين عبارتی که خواندم کالناظر و فی فرج کذا اين جور داره و اللاعب بالنرد قماراً نردش کرده تو فقيه، مثله مثل من يأکل لحم الخنزير، و مثل الذی يلعب بها من غير قمار مثل من يضع يده فی لحم الخنزير او فی دمه، اين خيلی شبيه عبارت ابوهريره است اصلاً عبارت ابوهريره اصلش تو نرده اين من غير قمار دقت کردين تو شطرنج نيست اشتباه نشه، اين عبارت صدوق يعنی ما در کتب و غير عجيبه، صدوق عبارتی که خيلی شبيه عبارت ابوهريره است، که آن هم عبارت مال خود ابوهريره و اين همه باز ظرافت صدوقه که اين را تو شطرنج قرار نداده تو نرد قرار داده، اين ذيل کلام در باب نرد تو کتاب جامع بزنطی الآن نيست، يک ذيلی کلامی در اينجا بود که باز در کتاب فقيه نيست و صلی الله علی محمد و آله الطاهرين.


 

ارسال سوال