ارسال سوال سریع
بروزرسانی: ۱۴۰۳/۱۱/۱۳ زندگینامه کتب مقالات تصاویر سخنرانی دروس پرسش‌ها اخبار ارتباط با ما
فهرست سخنرانی‌ها آخرین دروس دروس تصادفی دروس پربازدید

■ خارج فقه - مکاسب (۴۷)
■ خارج اصول
■ مکاسب ۸۸-۱۳۸۷ (۱۰۹)
■ تاریخ شفاهی (۳)
■ تقریرات
■ خارج فقه - حج (۲۰۶)
■ خلق عظیم (۱)
■ اصول ۱۴۰۲-۱۴۰۳ (۶۷)

خارج فقه - مکاسب » مکاسب 85-1384 » خارج فقه 85-1384 (68)

دروس خارج فقه سال 85-1384 شمسی حضرت آیت الله استاد سید أحمد مددی

خارج فقه-1384-68

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

و الحمد لله رب العالمين و صلی الله علی محمد و آله الطيبين الطاهرين المعصومين و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعين اللهم وفقنا و جميع المشتغلين و ارحمنا برحمتک يا ارحم الراحمين.

عرض کرديم مرحوم شيخ انواع مکاسب محرمه را که بيان فرمود نوع اول را در نجاسات قرار داد و هشت مسأله در اين باب ذکر کرد، هفت­تاش درباره اعيان نجسه است و يکش هم در متنجسات، در اعيان نجسه در اول متعرض بول شد، اما بعد از صحبت­های که تا حالا شده فعلاً به اين نتيجه، يعنی به اينجای بحث رسيديم، که آيا می­شه من حيث المجموع با شواهد ادله، چه از کتاب، چه از سنت، چه اجماعات، چه اصل عملی و چه غيره، اثبات بکنيم که کل نجس لايجوز بيعه، يبطل بيعه، بعد از صحبت­های که شد به اين نتيجه رسيديم که ما دو عنوان را به عنوان کلی اثبات بکنيم که به درد اين مسائل خواهد خورد يکی اين که کل شئ يحرم، هر چيزی حرامه، محرمه، مثل حرم عليهم الميته و الدم ولحم الخنزير، هرچيزی که تحريم مطلق شده تحريم مطلق شامل بيع هم می­شه، يعنی بيعش باطله، به همان تقريبی که اجمالاً گذشت، بعد هم در خلاف مسائل آينده خواهد آمد چون حرمت به معنای محروميته، و محروميت به اين است که انسان با آن چيز هيچ گونه تماسی نداشته باشه، پس اگر بگيم بيعش درسته آن محروميت پيدا نمی­شه تحقق پيدا نمی­کنه.

خب اين يک عنوان بود، آنی که الآن به درد ما می­خوره غير از اين عنوان که کل نجس لايجوز بيعه، و قدر ميتقن از اين عنوان نجس يا خصوص اعيان نجسه است يا اگر شامل متنجسات هم بشه متنجسی که لايمکن تطهيره، چون متنجسی که يمکن تطهيره که اشکال نداره، بالاخره پاکش می­کنه مثل لباس و اين جور چيزها، اما متنجسی که لايمکن تطهيره مثل روغن مايعی که توش موش می­افته، فضله می­افته که اطرافش که آن روغن مايع نجس می­شه اين محل کلامشه، اين عنوان که کل نجس لايجوز بيعه، يا عکسش که يشترط فی المبيع الطهارة الاصلية که در کتاب مثل غنيه­ی، غنية النزوع مرحوم سيد ابن زهره آمده، اين عنوان الآن محل بحث ما الآن اين عنوانه، بدون شک اين عنوان در عده­ای از کتب فقهی آمده اين درش شبهه­ای نيست، ما ديروز عبارت مهذب ابی اسحاق شيرازی که از بزرگان شوافعه، و از بزرگان علمای شافعی مسلکه، و در عراق و غير عراق وجود داشته، به حساب نقل کرديم، و شبيه اين عنوان مجموع در عبارات ديگر اهل سنت هم آمده، حالا بعضياش با همان عنوانه، بعضياش با تغيير مايي و بدون شک در وقتی که اصحاب ما به تدوين کتب فقهی مفصل پرداختند مثل کتب علامه رحمه الله همين عنوان هم در کتب ما آمده اختصاص به کتب اهل سنت نداره که لايجوز بيع النجس مطلقاً پس بنابراين محل بحث را فعلاً روی اين قرار بديم، می­توانيم اين مسأله را اثبات بکنيم که هرچيزی را که شارع نجس قرار داده حالا يا گفته نجسه يا گفته رجسه يا گفته نمی دانم اغسل ثوبک من بوله، به هر نحوی آن که چه جوری اثبات نجاست بکنی آن فرق می­کنه لسان روايت و ادله مختلفه، حالا اگر اثبات نجاست شد بگيم اصل اولی و کبرای کلی اينه که لايجوز بيع النجس حالا يک مورد هم خارج شد حتماً تخصيصاً خارج شده، ديروز صحبت­های شد بحث­های در اين جهت شد، امروز بنا به اين شد که اين عنوان را به مفردات ادله­ای که  برايش اقامه کردند دانه دانه بررسی بکنيم، طبق معمول به تقريباً می­شه گفت به ادله اربعه به قول ماها، به اين تمسک کردند به کتاب به سنت به اجماع  به عقل الی آخره.

اما به کتاب به عده­ای از آيات تمسک شده که از او می­شه اين را فهميد و تقريباً شأن نزول را اگر بخواهيم مراعات بکنيم اول آيه و الرجز فاهجر اين که می­گم اول چون اين ظاهراً در همان سال­های اول مبعثه ديگه، يا ايها المدثر قم فانذر و ربّک فکبر، و ثيابک فطهر و الرجز فاهجر خب اين جزء آيات اوائله، رجز را هم به معنای نجس و پليدی گرفتند هجر را هم بگيم اطلاق داره بايد پيغمبر مطلقاً آن را ترک بکنه، که اين اطلاقش شامل مثل خريد و فروش هم می­شه يعنی اگر خريد و فروش کرد خريد و فروش باطله، ما اين آيه را سابقاً مفصلاً متعرض شديم جهات مشکل در استدلال به اين آيه خيلی زياده اين آيه جزو اوائل نزوله، هنوز مسائلی به نام طهارت و نجاست بين مسلمان­ها، اصلاً خود پيغمبر هم، خود پيغمبر ذاتاً خيلی تميز و پاک و عطر استعمال می­کردن آن حالت، اما به عنوان نجاست، خون نجسه، بول نجسه، البته اين حرفا در آن زمان هنوز مطرح نبوده و اين يک مشکل آيه است، در قرآن کريم همين لفظ رجز، البته رجز من السماء نه رُجز، در هفت، هشت، شش، هفت مورد آمده به معنای عذابه اصلاً رجز من السماء، اينجا هم بعضيا به معنای عذاب گرفتند، و الرجز فاهجر يعنی عذاب الهی را رها کن، يعنی کاری نکن که در عذاب الهی وارد بشی، علی ای حال حالا آيا فرق بين رُجز و رِجز بگذاريم که اين خيلی روشن نيست و اضف الی ذلک کله گفته شده که از خصائص رسول الله البته اين هم ثابت نيست، چون ثيابک فطهر نيست، اضف الی ذلک گفته شده اصلاً در اينجا با قرائنی که هست، رجز مراد عبادت اوثان و بت پرستيه، اينی که آمده که شما رجز را رها کن يعنی بت پرستی را رها کن، خيلی اشکالات گذشت و انصافاً اين اثبات، يعنی اثبات دلالت آيه بسيار مشکله، بلی ما يک راه ديگه­ای رفتيم عرض کرديم ديگه تکرارش هم نمی­خواهيم  بکنيم، و آن اين که بعيد نيست مسلمان­ها در حيث المجموع حتی به توسط آن فهمی که رسول الله گرفته بودند از آيات اين جور که ما فکر می­کنيم استفاده نمی­کردند يعنی مثلاً و الرجز فاهجر يعنی در مثلاً روزهای اول و دوم بعثت نازل شده همان حال زمان بعثت و هنوز نماز و روزه درستی نبوده، روزه که اصلاً نبوده، هنوز نمی­دانم فرض کن مثلاً نجاست و طهارت و لباس و پاکی و اين حرفا اصلاً ولو و ثيابک فطهر بوده اما نه اين خصوصيات اين خصوصيات مطرح نبوده و لذا آيه دلالت نداره ما عرض کرديم بعيد نيست اين نکته­ای است ظريف بعيد نيست که يک قرينه­ای پيش مسلمان­ها بوده، که اصلش هم از خود پيغمبر بوده و آن اين که آيه ولو در وقت نزول دارای يک معنای خاصی بوده ليکن بعدها چون تو جامعه اسلامی هی خوانده می­شده فرض کن مثلاً در وقتی که هنوز پيغمبر چيزی از نجس­ها را نگفتند، اين آيه خوانده می­شده، بعد آمدن فرمودن فلان خبيثه، نمی­دانم يدافع الاخبثان بول و غائط مثلاً اخبثه، خبيثه اين­ها رجس اند، در يک روايت داره بول آدم، بول خودش را که صحبت می­کنه يعنی بول انسان را نه بول رسول الله، می­گه آن فانه رجس، اين بول خود شخص رجسه، بعيد نيست بعد از اين تصرفاتی که شارع می­کنه آن وقت يک معنای جديدی از آيه در ذهن مسلمان­ها بيايد يعنی به عبارت ديگر، چنانکه در روايت داره القرآن يجری مجری الشمس و القمر يکی از معنای يجری مجری الشمش و القمر اين باشه پس اگر در صدر اول بود که در صدر اول حضرت خديجه

43: 8

و علی ابن ابی طالب، اين از کلمه و الرجز فاهجر شايد يک معنای خاصی، مثلاً فرض کنيم عبادت بت­ها مثلاً يا عذاب که گفته شده، اما بعد از بيست و سه سال، بعد از هجده سال، بعد پانزده سال، بعد از هجرت، بعد از جعل قوانين، بعد از بيان نجاسات بعيد نيست و الرجز فاهجر معناش هم عوض بشه اين اصلاً چرا؟ چون قرآن را قائل بودند که من عند الواحده حقيقت واحده است اصلاً يک واقع واحده اين نزول تدريجی قرآنه و لذا بنده سراپا تقصير يک عرضی کرديم که قرآن يک نزول تدريجی دفعی داره اجماليه، که مفاهيم کلی قرآن بر قلب رسول الله، يک نزول به اصطلاح تفصيلی داره، و تدريجی و تفصيلی که در طی بيست و سه سال بر پيغمبر اکرم نازل شد مفاهيم، در سال آخر به احتمال بسيار قوی با مراجعه به شواهد يک نزول دفعی تفصيلی هم داشته، آن نزول دفعی غير از نزول اوله، که دفعی اجمالی، اينجا دفعی تفصيليه، يعنی در آخرين بار کل اين قرآن با همين وضع موجود ما يعنی از سوره فاتحه و بعد بقره بعد ال عمران با کل اين ترتيب را جبرئيل بر رسول الله عرضه داشته که مرةً واحده، دفعی يعنی مرة واحدة، ليکن نزول تفصيلی يعنی با تمام اين تفاصيل و خصوصيات، و لذا يک نوع تمسکاتی فقهای اسلام و علمای اسلام و ائمه(ع) در بعضی از مجالات به ظواهر کتاب می­کنن که با ابتداءً با نزول آيات نمی­سازه با زمان نزول نمی­سازه به نظر ما دو گونه فهم بوده يک فهمی در حين نزول بوده مخصوصاً در مکه يک فهم ديگه بوده بعد از اين که قررآن ديگه کاملاً تو جامعه اسلامی جا افتاده و مفاهيم و حدود مشخص شده يعنی قبل از اين که نجاسات بيان بشه الرجز فاهجر فرض کن مثلاً بت پرستی بوده اوثان بوده عبادت الاوثان بوده، اما وقتی که مياد ديگه شارع يکی يکی نجاسات را می­گه بول و دم و خنزير و نمی­دانم فلان اين و الرجز فاهجر شامل تمام اين­ها می­شه، هجر هم شامل تمامش می­شه يعنی مواظب باش لباست الوده  به خمر نشه، لباست آلوده به خون نشه، مواظب باش در نماز با خمر نباشی در نماز ببينيد هی مواظب باش، يکی مصاديق هجر هم قطعاً خريد و فروشه، و لذا اين مؤيد همين معناست که پيغمبر اکرم در سال دهم که سال حجة الوداع بود وقتی نشسته بودند در مکه فرمودند ان الله حرم ثمن الخمر و الميته و الدم، يعنی اضافه بر اين که به اصطلاح خود آن­ها حرام شده ثمن آن­ها هم حرام شده دقت می­کنيد يعنی به عبارت ديگر پيغمبر تطبيق فرمودند اين طور نيست که فقط مسأله اين باشه که همان شأن نزول در آيه، به نظر ما اين بهترين وجه برای تمسک به آيه است ولو وجهی خوبيه، فقط يک مشکل داره اثبات می­خواهد اثبات اين به اين است که مثلاً ما رواياتی داشته باشيم از اهل بيت که گفته باشن مثلاً توی خون نماز نخوان لقوله تعالی و الرجز فاهجر مثلاً در مواردی يا تصريحاً به آيه تمسک شده باشه يا مثلاً عن الرجل صلی فی الدم مثلاً فقال(ع) هو رجز صلاته باطل، يک اشاره­ای  به آيه باشه چون عرض کردم من کراراً و مراراً ما در باب دلالات و ظهورات امکان کافی مان نيست، انعقاد ظهور شرطه، ممکن است؟ بلی ممکنه، احتمال بلی احتمال داره اين را قبول بايد بکنيم اين احتمال هست، اين بهترين چون اين آقايون ديگه­ای معاصر ما و غير معاصر استدلال به اين آيه را مناقشه کردند اين مناقشات درسته اما اين راه را وارد نشدند بهترين راه استدلال به آيه همينی است که عرض کردم، انصافاً هم راه خوبی است فقط شواهد می­خواهد هيچ مشکل نداره، اگر شواهد باشه اين معنی را قبول می­کنيم متأسفانه الآن شواهد نيست اين شواهد تمسک به آيه مال فقهای مثلاً قرن پنجم و ششم و چهارم و اين­هاست که اين­ها نمی­تونه شاهد باشن برای به اصطلاح محيط آيه و جو آيه و عصر صحابه و عصر تابعين، و عصر فقهاء و اين­­ها را نمی­شه با اين شواهدی که از عده­ای از علمای متأخر تمسک کردند اثبات کرد، پس اين استدلال مشکل داره و روشن نيست.

استدلال دوم که خب اين شايد بيشتر باشه و اين احتمالاً اين طور که ادعا کردند می­گن اين آيه هم مکيه هست من نمی­دانم حالا آن روز هم عرض کردم يحرم عليهم الخبائث حرم عليکم الخبائث نداريم يحرم عليهم الخبائث و اين هم همين توجيه و همين کلام البته اينجا اين آيه مبارکه استدلال بهش مبنی است بر اين که کل نجس خبيث باشه و از کلمه حرمت بيع را هم در بياريم و چون استدلالاتش گذشت ديگه من تکرار نمی­کنم.

آيه سوم که به او تمسک شده بالفعل هم علمای اهل سنت هم از علمای ما مرحوم علامه رحمه الله در تذکره خود مرحوم علامه در کتاب تذکره همين کبری را آورده خوب دقت بفرماييد، همين کبرای کلی که لايجوز بيع النجس و بيع نجس باطله بلی مرحوم بلی عبارت مرحوم تذکره اينه: مسأله يشترط فی المعقود عليه الطهارة الاصلية فلا تضر النجاسة العارضة مع قبول التطهير ولو باع نجس العين کالخمر و الميته و الخنزير لم يصح اجمالاً، هم دعوای اجماع کرده لقوله تعالی فاجتنبوه و حرمت عليکم الميته به اين دوتا آيه تمسک کرده به آيه فاجتنبوه، وجه تمسک به اين آيه مبارکه را هم من سابقاً عرض کردم اين آيه در مدينه نازل شده قطعاً جزو آيات مدنی است، انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه نکته­ای که در اين آيه مبارکه هست اين که در عده­ای از کارها مثل خمر اشياء مثل خمر و ميسر که قمار باشه و در  بعضی از روايات ذکر شده که النرد ميسر العرب و الشطرنج ميسر العجم، حالا بالاخره نرد و شطرنج و اين­ها در روايت وارد شده در تفسير ميسر و انصاب که به اصطلاح آن بت­های بوده که ظاهراً علی ماببالی ازلام هم حالت قرعه کشی بوده ده­تا تير بوده رو هرکدام يک اسمی داشته، هی فض و توأم و نصيب و نمی­دانم، ثم فلان ثم مسبل، شعری هست که معروف است در کيفيت در آوردن نصيب­ها در جاهليت، اين جزو کارهای بوده که در جاهليت متعارف بوده در مقابل بت ازلام را به کار می­بردند برای شناسايي به اصطلاح کارهای که می­خواستند بکنن، علی ای کيف ماکان اين امور بعد از اين که در قرآن کريم ذکر شده رجس، اين نکته­اش اينه عنوان رجس من عمل الشيطان، عرض کرديم من عمل الشيطان چون بعد از اسم نکره آمده احتمالاً صفتش باشه که ما به فارسی می­گيم پليدی شيطانی، رجس يعنی پليدی، من عمل الشيطان را هم با يای نسبت می­گيم اين يکی پليدی شيطانی است بعد از اين که فرمود رجس، فرمود فاجتنبوه عرض کرديم اجتناب يعنی انسان يک جانب باشه آن عمل يک جانب ديگه باشه، آن عمل در جهت ما و در جانب ما و در جنب ما واقع نشه، لذا اگر در حال نماز آن رجس را با خود مان دانستيم، در يک جهت واقع شديم در جنب ما واقع شده، بيعش را هم درست دانستيم همين طوره، اگر من صد تومن دادم فرض کنيد به اصطلاح شراب خريدم و شراب داخل ملک من شد و درست شد پس اين اجتناب نشد يعنی در جنب نشد، يک جانب آن هم يک جانب نشد اين وجه استدلال به آيه مبارکه.

خب اشکالاتی شده بر اين استدلال به آيه مبارکه که اولاً رجس در اينجا مطلق نيست من عمل الشيطان توش داره نه کل رجس يجب الاجتناب رجسی که از عمل شيطان باشه و ثانياً اين­های که در مقام هستند بعضياشان جزو نجاسات نيستند فرض کنيد انما الخمر و الميسر اصلاً نرد مثلاً جزو نجاسات نيست يا شطرنج مثلاً البته ما روايتی داريم اللاعب بالشطرنج کالغامص يده فی لحم الخنزير مثل اين که مضمون روايت حالا من عينش را می­ترسم اشتباه شده باشه، کسی که با شطرنج بازی می­کنه مثل دستش را توی گوشت خوک برده و لذا هم شايد بعضی از اخباری­های ما فتوی دادند به نجاست، ليکن انشاء الله در محلش چون شطرنج خواهد آمد عرض خواهيم کرد اين روايت ضعيف السنده اين اشتباهاً در اين تهذيب، در اين مکاسب محرمه مرحوم استاد، مکاسب محرمه را يکی از آقايون ديگه تعليقه زده احاديثش را در آن بحث قمار نوشته اين روايت صحيحه، نه اين روايت ضعيف السنده اشتباه نوشتن ايشان، اين روايت را انشاء الله متعرض می­شيم و اين روايت ضعف اسناد داره قابل اعتماد نيست و کسی هم الآن ممن يعتنی به از علمای شيعه يادم نمياد بهش عمل کرده باشن، کسی دست بزنه بهش وسائل شطرنج نجس بوده دستش را آب بکشی مثلاً حالا انشاء الله چون بحثش خواهد آمد همانجا متعرض خواهم شد انشاءالله تعالی خلاصه بحث اين است که معلوم نيست اين رجس آن نجاست مصطلح ما باشه، چون مثل حالا فرض کنيم به اين که مثلاً به اين که ميسر، ازلام اين­ها که نجس نيستند و استدلال به اين آيه مبارکه، اضف الی ذلک کله آنچه که در آيه ذکر شده حدود چهارتاست  خمر و ميسر و انصاب و ازلام شما در بيارين که کل نجس لايجوز بيعه ديگه اين تعميم از مورد آيه است اين اثبات می­خواهد کل نجس لايجوز بيعه،

س:

23:  19

ج: باشه، عرض کنم که می­شه در مورد اين آيه مبارکه عرض کرد، راجع به کلمه من الشيطان ديروز هم عرض شد احتمالاً صفت رجس باشه احتمالاً خبر بعد از خبر باشه رجس من عمل الشيطان، يعنی انما الخمر و الميسر و الانصاب من عمل الشيطان، احتمالاً جزو به اصطلاح يکی از به اصطلاح خبر بعد الخبر باشه و جزو چيز نباشه يعنی وصف نباشه، ليکن به هر حال انصافاً اگر ما باشيم و ظاهر آيه مبارکه مضافاً بر اين که به هر حال اين رجس تقييد خورده خوب دقت کنيد، رجس من عمل الشيطان، حالا می­خواهد خبر بعد الخبر باشه مضموناً تقييد خورده يا لفظاً تقييد خورده، مراد اين است آن پليدی­های شيطانی خوب دقت کنيد آن را انسان بايد با او اجتناب کلی پيدا بکنه، فرض کنيد شراب شراب فقط پليدی که نيست يک  پليدی شيطانی است يعنی انسان بر اثر شراب بسيار کارهای زشتی را انجام می­ده، يک شعری داره به نظر مال ناصر خسرو باشه: نخورد عاقل، نکند دانا مستی، نخورد عاقل می، ننهد مرد خردمند پی

46: 20

الی ان يقول گر کني بخشش گويند که می کرد نه وی، و ارکشی عربده گويند که وی کرد نه می، حالا از اين مطلب يک عمل شيطانی است برای انسان که حتی کار خوب آدم را هم به آدم نسبت نمی­دن، گر کنی بخشش گويند که می کرد نه وی، اين جور اما اين که مثلاً بول هم جزو رجس شيطانی باشه چه را اثبات بکنيم؟ خون مثلاً در خود قرآن داريم انما حرم عليکم الميته و الدم و لحم الخنزير مثلاً ميته جزو رجس باشه خيلی خوب سلمنا، اما رجس من الشيطان باشه اين را چه جوری اثباتش بکنيم، خون بالاخره خون را آدم چه کار می­کنه يا توی لباسش زندگش آلودگی ايجاد می­کنه، نماز باش می­خوانه يا فرض کنيم می­خوره ديگه حالا فرض کنيم  بعضيا هستند که خون خوار اند مثلاً خون می­خورند دقت می­فرماييد برفرض هم خون خورد اين خون خوردن مثل شراب خوردن نيست که آدم را مست بکنه، من عمل الشيطان يعنی يک پليدی است که کار شيطان و لذا در آنجا اگر دقت بکنيد مثلاً ازلام آمده قمار آمده، اينها شيطانی اند فقط مجرد رجس نيستند پس ما دوتا رجس داريم يکی رجسی که پليدی هست، مثل خون، مثل ميته مثل مردار، مثل بول آدمی که در آن روايت داره که رجس، اين رجس هست اما شيطانی نيست، حالا فرض کنيم آدم يک کسی لا و ابالی بود بول رسيد به بدنش حالا فرض کنيم بول خورد، حالا فوقش چيه ديگه؟ نوشيد فرض کنيد سر کشيد به قول خود، يک کار شيطانی که نکرده اين کاری نيست به عربده کشی بکنه مستی بکنه، کارها، فوقش فرض کنيم بول را به خاطر حالا مدعی اند برای پادزهر بعضی کارها خوبه، برای خود بدن خود آدم مدعی اند بعضی نمی­خواهم وارد بحث طبش بشم، برفرض علی تقدير که آن مطالب علی سخافتها راست باشه و درست باشه به هر حال عمل شيطانی نيست من عمل الشيطان برش صدق نمی­کنه و از اين که در خود قرآن بعد از اين که فرمود رجس، و بعد از اين که فرمود من عمل الشيطان بازهم تفريع فرمود فاجتنبوه اين خودش نشان می­ده که به مجرد اثبات به اصطلاح رجس بودن و شيطانی بودن وجوب اجتناب نداره مثلاً انما المشرکون نجس فلايقربوا المسجد الحرام بعد، اين حکم اللهم الا ان يقال که اين رجس من عمل الشيطان يک تعبيری قرآنی است به منزله تعليله، يعنی قرآن کريم بعضی از احکام را که می­خواهد بيان بکنه علت را در وسط مياره مثل يسئلونک عن المحيض درباره محيض ايام حيض سؤال می­کنن، قل هو اذی، چون زن­ها در مسأله

32: 23

ماهانه­شان هست و عادت هست و خون از آن­ها می­ره اين موجب اذيته، حالا يا اذيت زن يا زن و شوهر هردو اگر بخواهد کاری باشه حالا من راجع به توضيح آيه نمی­خواهم مطلبی را عرض بکنم قل هو اذی فاعتزلوا النساء فی المحيض دقت بکنيد قل هو اذی، لعل در اينجا هم نکته اين بوده که خداوند متعال می­خواستن بفرماين، اجتنبوا خمر و ميسر و انصاب و ازلام را بعد تمهيد مقدمه­ای تعليلی فرمودند رجس من عمل الشيطان و آن نکته اساسش آنه علی ای حال انصافاً اثبات بکنيم با اين آيه مبارکه کل نجس يجب الاجتناب بجميع مراتب اجتناب بسيار مشکله، آيه در نجاسات فقط خمر را داره ميسر و انصاب و ازلام جزو نجاسات نيستند، و چهار عنوان ذکر شده اين چهار عنوان هم به عنوان پليدی شيطانی نامبرده شده رجس من عمل الشيطان نامبرده شده مطلق نيست، دقت فرموديد لذا اثبات اين مطلب بسيار بسيار مشکله فی غاية الصعوبة و الاشکال که ما بگيم از اين آيه مبارکه در مياريم هرجا که شارع آمد گفت رجس نجس به هر تعبيری که رساند اين معنی را قائل بشيم که يجب الاجتناب مطلقاً و منها خريد و فروش اين انصافاً استدلال به اين آيه مبارکه تام نيست اين نسبت به آيات.

و اما نسبت به روايات، خب تمسک شده به همين حديث معروف نبوی ان الله اذا حرم شيئاً حرم ثمنه، البته اين دلالت نداره مگر با ملازمه بگيم کل نجس مما حرمه الله، اين طوری بايد بگيم و الا در اينجا عنوان بطلان بيع خورده به تحريم شئ نخورده به تنجيس منجسيت شيئ، علی ای کيف ماکان مضافاً که ما ديگه اين حديث را مفصلاً توضيح داديم و شرح وافی عرض کرديم و نکته­ای اشکال ما در حديث اين است که راوی حديث عبدالله ابن عباس که در آن وقت ده يازده ساله بوده حادثه­ای واحده­ای است اين حادثه را هم حابر ابن عبدالله انصاری نقل کرده او اين تعبير را نقل نکرده احتمالاً يک نوع نقل به معنی شده يا ابن عباس چون بچه بوده درست کلام رسول الله را درک نکرده غرض قبول اين حديث بسيار بسيار مشکله و ان الله اذا حرم، برفرض هم قبول بکنيم بايد ارجاع بديم تحريم را به نجاست بگيم مثلاً ان الله حرم نجاسات را و اذا حرم شيئاً حرم ثمنه، پس کل نجاسات محرم اند و کل محرمی هم باطله بيعش،

س:

18: 26

روايته اگر بخواهيم بگيم در سنين

ج: بکنن نقل بکنن، چه کارش بکنيم، وقتی جابر ابن عبدالله جور ديگه نقل کرده چه کار بکنيم نمی­تونيم علی ای حال اين روايت، حالا دليل چهارم، پنجم شد چندم شد اين هم به نظر ما خيلی روشن نيست.

از جمله­ای ادله­ای که آقايان در اينجا برای بطلان بيع کل نجس به کار بردند اصل عملی، مشهور است شايد در مکاسب شيخ کراراً ياد مبارکتان باشه در بيعش که اگر شک کرديم در بيع اصالة الفساد جاری می­شه اصولاً در عقود در کل عقود هر عقدی درش شک بشه اصل اولی فساده مگر اين که صحتش اثبات بشه چه می­خواهد به نحو شبهه حکميه باشه، چه شبهه موضوعيه باشه اصل اولی در عقود فساده آن وقت عده­ای از آقايان در اينجا تمسک کردند که به خب به اطلاقات تمسک می­کنه، احل الله البيع، تجارة عن تراض، و در جواب گفته شده که اين اطلاقات مشکوکه شمولش به مانحن فيه چون احتمال می­ديم شارع اصلاً با اعلام نجاست وقتی گفت يک چيزی نجسه، وقتی فرمود يک چيزی رجسه، يعنی اصلاً ماليت نداره اصلاً اين معنای رجس اينه که اين خريد و فروش نشه لذا اطلاقات هم شامل نمی­شه.

س: مگر حالت سابقه داره که اصلی در کار باشه

ج: نه استصحاب نه اصل اولی غير از استصحابه، عرض کنم حضورتان که اين مطلب را انشاء الله ما تو مطالب آينده توضيحات بيشتری خواهيم داد انشاء الله تعالی اين که اصل در معاملات و عقود و ايقاعات فساده اين مطلب درسته اين مطلب صحيحيه، و نکته­ای فنی­اش اينه که اين نيست که فقط عقود باشه، ما در زندگی خودمان يک امور اعتباری داريم، يک امور حقيقی حقيقی ولو عرفی، امور اعتباری ضابطه امر اعتباری چيست؟ ضابطه امر اعتباری اين است که انسان در واقع تصرف می­کنه يک نوع تنزيل انجام می­ده يا حالا اسمش را بگذارين اعطاء حد شئ لغيره مثلاً وقتی می­گه جائنی اسد يعنی چه؟ يعنی زيد را من لباس انسانيت را ازش کندم لباس اسديت را بهش پوشيدم آن را دارم شير می­بينم لذا هم گفتم شير آمد، اين شبيه مسلک سکاکی در استعاره است البته مسلک سکاکی باز به اسناد می­خوره در اين مسلک خود مسند اليه درش تصرف می­شه آن در اسناد را تصرف عقلی در اسناد می­شه، اينجا در مسند اليه تصرف می­شه يعنی در شير، دوتا شير داريم يک شيری در خارج يک شيری که من درست کردم، که اسمش گذاشتيم شير ابداعی اين ساخته و پرداخته ذهن منه، اين ساخته و پرداخته ذهن من گاهی در اعتبارات ادبی به کار برده می­شه مثل همين مثال، نمی­دانم در شب تيره تر از تاج پر غراب با می

31: 29

تاج خروس اين مياد تشبيه می­کنه شب را به تيره تر از مثلاً پر غراب مثلاً آن را اين طور می­بينه با آن هم مثلاً به تاج خروس سرخ­تر از او می­بينه اين حالتی که انسان ابداع می­کنه، اصطلاحاً ابداعات ادبی ماست، و يک ابداع هم ابداعات قانونيه، معيار اساسی در ابداعات قانونی آنی است که دارای آثار باشه در ابداعات ادبی ما اثر نداريم، يعنی فقط در ابداعات ادبی نظر اساسی به تأثير و تأثره، مثلاً چطور انسان از شير می­ترسه می­گه اين آقا مثل شيره آن حالت خوف را درش ايجاد می­کنه چطور آدم اشمئذاذ پيدا می­کنه از مار بد، مار بد در اصطلاح فاسی آن مارهای جهنده را می­گن اين که گفت بود مار بد نظر به آنه، آن مارهای که می­جهند می­پرند به آدمی، تا گريزی می­توان از يار بد  يار بد بدتر بود از مار بد، مرادش اينه اين برای اين که شما از او فرار بکنيد می­گه اين رفيق بد مثل مار بده، يعنی حالت جهنده، اين طور نيست که خيال کنيد پيش تان باشه شما را بگيزه اگر نزديک شما باشه از فاصله پنج شش متری خودش را پرت می­کنه به شما، رفيق بد اين جوريه، خيال نکنيد تا وقتی باش هستی به تو ضرر می­زنه، از دور هم که شد ضرر را می­زنه، عيب مار بد اينه که از فاصله هم خودش را پرتاب می­کنه و آسيب وارد می­کنه دقت فرموديد، اين ابداعات ادبی است، در مقابل ابداعات قانونی است ابداعات قانونی اين نيست، ابداعات قانونی مياد ترتيب اثر می­خواهد بده، مثلاً می­گه نجس، نجس يعنی چه؟ يعنی باشه نماز نخوان، نجس يعنی اگر تو لباسه بايد آبش بکشی، نجس يعنی اگر تو فروختی پول در ملک تو داخل نمی­شه دقت بکنيد، و وقتی می­گه نجس نجس در نظر عرف ما پليد، وقتی می­گه بول پليده، وقتی می­گه خون پليده، حالا ممکنه يک خونی هم تسويه­اش کردند بردند تو آزمايشگاه و پاکش هم کردند تر تميزش هم کردند آن باکری­هاش را، مکروب­هاش را،

38: 31

همه را بردند، خب خون هست نجس نجسه، فرق نمی­کنه، ممکنه يک شراب مايعی باشه که هيچ ويروسی هم توش نباشه شارع گفته نجسه، اين نجس نه مثلی اين که شما می­گين شير، اشتباه نشه هردو در تنزيل بودن عين هم اند اين هم تنزيل آن هم تنزيله، يک چيزی را که به حسب ظاهر خيلی پاک و تر و تميز و قشنگ و مرتب شارع مياد توش تصرف می­کنه، همان مثال ميته­ای که ديروز عرض کردم ميته جيفه، مردار يک حيوان بد بو گنديده است يک حيوانی هم که رو به قبله سر بريدن، ممکنه يک گوسفند خيلی خوش گوشته، تميزه سالمه، فقط رو به قبله نيست، شارع می­گه اين هم مرداره اين هم مرداره معناش اين نيست که شما مثلاً دست تان به دماغتان بگير، چطور در مقابل مردار دست به دماغ می­گيرين، نه مراد اين است که اين نجسه اگر به بدن­تان رسيد نجاست ايجاد می­کنه، اگر جزء در لباس شما بود نماز باطله، اگر خريد و فروش کردين داخله،  ببينيد ابداعات قانونی به لحاظ تنزيل شبيه ابداعات ادبی هستند ليکن در ابداعات قانونی شما اثر را مترتب می­کنيد، در ابداعات ادبی فقط تنزيله، يعنی فقط تأثير و تأثره، فرار بکنه بدش بياد خوشش بياد الی آخره دقت فرموديد، پس بنابراين حالا که اين مطلب روشن شد، اصل اولیه در اعتبارات قانونی بايد از مقنن صادر بشه، اگر از مقنن صادر، چون اعتباره چون تنزيله، اگر از مقنن صادر نشد باطله، چرا؟ چون در ابداعات شما مياييد يک امر حقيقی را عوض می­کنيد يک گوشت تر و تازه و سليم و همه جهاتش خوب می­گيد اين مرداره می­خواهيد تصرف بکنيد اين تصرف بايد از شارع صادر بشه، اگر غير شارع گفت پدر به بچه گفت اين مرداره درست که نمی­شه لذا تکليف به اعتبار قانونی لابد ان يصدر ممن بيده الاعتبار، اذا صدر من غير من بيده الاعتبار هيچ ارزشی نداره چرا؟ چون تنزيله، يا يصدر ممن بيده الاعتبار يا لا اقل ينتهی الی من بيده الاعتبار يکی از اين دوتا بايد درش باشه، مثلاً شما کتابی را که الآن قيمتش در بازار صد تومنه به کسی بفروشين دويست تومن يا به پنجا تومن ببينيد تنزيل اينجا کجا آمده؟ کتاب را در مقابل دويست تومن قرار دادين اين تنزيله چرا؟ چون اگر تنزيل نبود کتاب در مقابل صد تومنه، لذا در مکاسب شيخ کراراً اين تعبير را به کار برده بدل حقيقی بدل جعلی، جعلی يعنی تنزيلی يعنی اعتباری، بدل حقيقی همان قيمت کتابه، کتاب بدل حقيقش همان قيمتشه، آنی که شما ثمن قرار می­دين آن بدل اعتباريه، و لذا اگر ما باشيم و مقتضای قاعده من به شما می­گم اين کتاب را فروختم دويست تومن، شما می­گين قبول کردين اصل اولی بطلانشه چون تنزيله، اصل اولی در هر تنزيلی از غير از شارع صادر بشه بطلانه، چون کتاب را به ازاء دويست تومن قرار داديد، در بازار به ازاء صد تومنه، کتاب را  به ازاء پنجا تومن قرار دادين در بازار صد تومنه، اين می­شه باطل.

س: تو بازار هم تنزيل، شارع تعيين نکرده که

ج: چرا ديگه شارع عقلائه، عقلاء ربطی به شارع نداره، آن بازاء او،

س:

2: 35

ج: نه تنزيل نکرده، تنزيل نيست بازائشه، يعنی ازاء کار يا غير کار يا ماده يا جهات مختلفه در نظر می­گيرند يعنی آن قيمت انتفاعش با قيمت مبادله­اش

س:

12: 35

ج: باشه اشکال نداره چون قيمت انتفاعش فرق می­کنه، اين بحث معروف نسبت بين قيمتی ارزش انتفاعی و ارزش مبادله­ای اصلاً کتاب کاپيتال مارکس با همين مطلب شروع می­شه، اصلاً مارکس اصل اقتصادش را از همين فرق بين ارزش انتفاعی و ارزش مبادله­ای شروع می­کنه حالا انشاء الله ما در خلال بحث­های آينده هم راجع به آن متنه يک صحبت­های داريم انشاء الله، کيف ماکان دقت فرموديد، و لذا شارع که آمد فرمود افوا بالعقود امضاء کرد آن تنزيل امضاء شد افوا بالعقود اين تنزيل شما امضاء شده، پس کليه عقود تنزيل اند، کليه شروط تنزيل اند، المؤمنون عند شروطهم امضاء کرد، دقت فرموديد کليه نذور تنزيل اند، شما می­گين اين عمل برای خدا در ذمه من، شما چه حقی دارين عمل برای خدا قرار می­دن؟ خدا که قرار نداده شما چرا حقی برای اين قرار می­ده؟ اصل اولی در نذور مطلقاً فساده، اينی که مرحوم شيخ داره اصل، اصالة الفساد فی العقود مراد اين شرح آن اصالة الفسادی است که مرحوم شيخ می­گه، نکته­اش اين است که تمام امور تنزيلی و اعتباری اصل اولی درست نيستند الا يا شارع بايد جعلش بکنه يا منتهی به جعل شارع بشه يکی از اين دوتا، مثلاً در جاهليت بلکه صدها بلکه هزاران سال قبل از اسلام شواهد قطعی نشان می­ده که نذر هميشه در حيات بشر، در زندگی بشر بوده خود جاهليت نذر می­کردند وليفوا نذورهم خود آيه مبارکه اين که ديگه آيه است و ليطوفوا بالبيت العتيق، نذر داشتند شارع آمد چه کار کرد؟ فرمود ما کان من نذر لله فف به، چون در جاهليت نذر غير خدا هم بود، لسان امضاء آمد يک نذر معينی را امضاء کرد، ما کان من نذر لله فف به، نه مطلق نذور، نذر بايد لله باشه اين از نظر شارع قبول هر نذری غير اللهی ديگه باطل، نذر می­کنن برای حضرت عباس و اين­ها ظاهر اگر قصد نکنن خدا را مشکل اين نذرها تماماً اشکال پيدا می­کنه، يعنی لا اقل وجوب وفاء نداره، نمی­شه به افراد عوام گفت که درست نيست، حالا می­گيم حالا انجام داديد، نداديد، مثلاً اعتقاداتش خيلی خراب نشه و الا ظاهر آيه روايت مبارکه اينه، دقت فرموديد آن وقت باب تنزيل يک باب واسعه­ای است، خيال نفرماييد فقط عقود است و نذور است و شروط است و ايقاع، ايقاع هم تنزيله، فرق نمی­کنه خود عقد نکاح عقد نکاح تنزيلش چيه؟ اين زن و شوهر با هم علقه زوجيت پيدا بکنن، اصلش چيه؟ و خلقنا و جعلنا من کل شئ زوجين اثنين يک زوجيت تکوينی داريم اين اصله، يک زوجيت اعتباری داريم اين خانم خودش را زوجه اين آقا قرار می­ده اين زوجيت اعتباری است، علقه زوجيت در وعاء اعتبار اسمش عقد نکاحه، در همين وعاء اعتبار اين علقه زوجيت را ازاله می­کنه اسمش طلاقه، پس ايقاعات يک نوع تنزيل اند، عقود کلاً تنزيل اند، شروط تنزيل اند عهود تنزيل اند، نذور، اصلاً تنزيل دائره­اش اوسعه، مثلاً در باب نماز شما می­توانين نقل نيت بکنيد، مثلاً دارين نماز ظهر می­خوانين يادتان مياد نماز صبح نخواندين هنوز رکعت اول، دومين عدول بکنن به نماز صبح می­گن درسته اين هم تنزيله، دقت بکنيد معيار چيه؟ معيار هرچه واقعی نبود تنزيله چون نماز ظهر خواندی قصد نماز ظهر کردی، بخواهيد عدول بکني می­گي اين يک رکعت و نصفی که تا حالا خوانديم اين بشه نماز صبح خب اين تنزيله، تصرف در واقع تنزيله، شما می­خواهين امر واقعی را عوض بکنين، و لذا اگر دقت بفرماييد در عروه هم ملاحظه بفرماييد عدول را فقهاء دو سه تا مورد روايت داره قبول کردند بقيه را قبول نکردند آن نکته­اش همينه هرجا تنزيل و اعتباره اصل اوليه عدمشه، می­گن يک نوع اعتباره يعنی شارع آمده گفته، تو نماز به عنوان ظهر خواندی حالا که عدول کردي اين را به عنوان صبح قرارش می­دن يک نوع تنزيله، اعتباره می­­گن در آن­جاهای که روايت آمده قبول داريم عدول را بقيه را قبول نمی­کنيم پس اين نکته که اصالة الفساد در عقود معلوم شد اصلش مطلب ديگريه، اصلش اينه که هر نحو اعتبار و تنزيل قانونی اصل اولش اين است که از مکلف صادر نشه مگر منتهی بشه مقنن اين خلاصه بحث، حالا بايد ببينيم ما در باب بيع کل نجس چه کار بکنيم؟ آمد گفت اين بول در مقابل صد تومن، شک کرد، داری مقنن اين را امضاء کرده يا نکرده؟ اصل اولی اين که اين تنزيل درست نباشه جعل بول به ازاء يک مبلغ اصل اوليش درست نبودنه، فردا تتممه کلام و صلی الله علی محمد و آله الطاهرين.


 

ارسال سوال