مکاسب ۸۶-۱۳۸۵ (۱۰۵)
مکاسب ۸۷-۱۳۸۶ (۱۱۹)
مکاسب ۸۹-۱۳۸۸ (۱۲۴)
مکاسب ۹۰-۱۳۸۹ (۶۳)
مکاسب ۹۱-۱۳۹۰ (۹۸)
مکاسب ۹۲-۱۳۹۱ (۱۱۲)
مکاسب ۹۳-۱۳۹۲ (۱۰۳)
مکاسب ۹۴-۱۳۹۳ (۱۰۶)
مکاسب ۹۵-۱۳۹۴ (۱۱۰)
مکاسب ۹۶-۱۳۹۵ (۱۱۸)
مکاسب ۹۷-۱۳۹۶ (۱۱۷)
مکاسب ۹۸-۱۳۹۷ (۱۲۸)
مکاسب ۹۹-۱۳۹۸ (۸۳)
مکاسب ۱۴۰۰-۱۴۰۱ (۳۶)
مکاسب ۱۴۰۱-۱۴۰۲ (۵)
مکاسب ۱۴۰۲-۱۴۰۳ (۶۳)
مکاسب ۱۴۰۳-۱۴۰۴
اصول ۹۰-۱۳۸۹ (۹۵)
اصول ۹۱-۱۳۹۰ (۹۸)
اصول ۹۲-۱۳۹۱ (۱۱۳)
اصول ۹۳-۱۳۹۲ (۱۰۴)
اصول ۹۴-۱۳۹۳ (۱۰۸)
اصول ۹۵-۱۳۹۴ (۱۰۹)
اصول ۹۶-۱۳۹۵ (۱۲۰)
اصول ۹۷-۱۳۹۶ (۱۱۸)
اصول ۹۸-۱۳۹۷ (۱۳۵)
اصول ۹۹-۱۳۹۸ (۸۴)
اصول ۱۴۰۰-۱۴۰۱ (۳۷)
اصول ۱۴۰۱-۱۴۰۲ (۳)
اصول ۱۴۰۲-۱۴۰۳
اصول ۱۴۰۳-۱۴۰۴
■ تاریخ شفاهی (۳)
■ تقریرات
تقریرات بحث خارج -اصول (۳)
تقریرات بحث خارج - فقه ولائی (۳)
تقریرات بحث خارج - رجال (۵)
■ خلق عظیم (۱)
■ اصول ۱۴۰۲-۱۴۰۳ (۶۷)
آخرین دروس
- مکاسب 1402-1403 » فقه یک شنبه 1403/3/13
- اصول 94-1393 » شنبه - 25 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » سهشنبه - 21 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » دوشنبه - 20 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » یکشنبه - 19 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » شنبه - 18 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » چهارشنبه- 15 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- مکاسب 94-1393 » شنبه - 9 – 12 - 1393 مکاسب محرمه ـ نوح بالباطل [روایات نیاح]
- مکاسب 94-1393 » چهارشنبه - 6 – 12 - 1393 مکاسب محرمه ـ نوح بالباطل [روایات نیاح]
- مکاسب 94-1393 » سهشنبه - 5 – 12 - 1393 مکاسب محرمه ـ نوح بالباطل [روایات نیاح]
دروس تصادفی
- مکاسب 99-1398 » فقه یک شنبه 1398/9/24
- مکاسب 91-1390 » خارج فقه 91-1390
- اصول 98-1397 » اصول سه شنبه 1397/12/7
- خارج فقه - حج » فقه کتاب الحج چهارشنبه 1399/11/8
- مکاسب 97-1396 » فقه دوشنبه 1396/5/30
- اصول 98-1397 » اصول یک شنبه 1398/1/25
- اصول 95-1394 » اصول یک شنبه 1394/12/9
- مکاسب 94-1393 » چهارشنبه – 23 - 7 – 1393 مکاسب محرمه ـ کذب ـ خلف وعد ـ بیان مرحوم خویی در خلف وعد
- مکاسب 87-1386 » خارج فقه 87-1386
- اصول 92-1391 » خارج اصول 92-1391
دروس پربازدید
- تقریرات بحث خارج - فقه ولائی » تقریرات بحث خارج فقه ولائی - بقیه ادله ولایت فقیه و شروط حاکم و والی
- تقریرات بحث خارج - فقه ولائی » تقریرات بحث خارج فقه ولائی - بیت المال و سجن
- مکاسب 96-1395 » فقه یک شنبه 1396/1/27 مکاسب محرمه
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه - غیبت
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه - قمار و قیادة
- تقریرات بحث خارج - فقه ولائی » تقریرات بحث خارج فقه ولائی - بحث ولایت معصومین علیهم السلام و ادله روایی ولایت فقیه
- خارج فقه - مکاسب » خارج فقه - مکاسب - راه فنی بررسی حکم بیع بول شتر
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه -بحث دهن متنجس و قاعدة حرمت بیع نجس و حرمت بیع متنجس و حیازت و اختصاص و حق سبق
- اصول 96-1395 » اصول یک شنبه 1396/2/17
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه - غنا
خارج فقه-1384-66
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
و الحمد لله رب العالمين و صلی الله علی محمد و آله الطيبين الطاهرين المعصومين و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعين اللهم وفقنا و جميع المشتغلين و ارحمنا برحمتک يا ارحم الراحمين.
بحث راجع به اينجا رسيد که بعد از تأمل در کلمات طرفين يعنی سنی و شيعه و توجه در سيره رسول الله و سيره مؤمنين و عمل متشرعين و اجمالاً بعضی از اقسام بول ازش اجتناب نمیشده و عرض کرديم ائمه(ع) در تفصيلی که راجع به اين جهت داشتند، يعنی آن را که بيان فرمودند به عنوان حکم الله اين است که مالايؤکل لحمه بولش نجسه، و مايؤکل لحمه هم طاهره ليکن شربش ظاهراً حرامه الا حالات ضرورت اين هم مجموعهای بحث آن وقت بحث بيع آنها هم عرض کرديم ديگه تابع ماليت و آن جهاتی که بود الآن آن قسمتی را که میخواهيم روش به اصطلاح ترکيز داشته باشيم و بحث را در او انجام بديم راجع به بول مالايؤکله، همانی که مرحوم شيخ عنوان مسأله قرار دادند که هم نجس است و هم شربش حرامه اجمالاً در روايات ما که مسلمه اين مطلب، در روايات عامه هم عرض کردم اقوال عامه مختلفه، عدهای حتی بول مالايؤکل را پاک میدانن الا انسان خصوص انسان بقيه را پاک میدانن عدهای هم همه را نجس میدانن من الباب الی المحراب و عرض کرديم روايات اهل سنت را متعرض شديم چند روز راجع به کلمات آنها ديگه احتياج به اعاده نيست، حالا بحث اينه حالا که ثابت شد که بول مالايؤکل لحمه در فقه ما حرام است، و نجس است آيا خريد و فروش او جايزه يا نه؟ يعنی خريد و فروش بول.
در اينجا چون مالايؤکل لحمه در فقه ما جزو نجاساته، در دو بحث میتونيم ما اين بحث را دنبال بکنيم، يکی رو عنوان نجاست، اصلاً خود نجس بما هو نجس لايجوز بيعه کار ندارم حالا بول يا غير بول اين خودش يک عنوان، اين عنوان اگر اثبات بشه چون عرض کردم مرحوم شيخ در اين نوع اول هشت مسأله آوردن، در نجاسات بيع نجاسات هشت مسأله آوردند، که البته ايشان نوشتن هشت مسأله ليکن در حقيقت هفت مسأله مال نجاساته، مسأله هشتم مال متنجسه، مثل روغنی که نجس شده يا روغن حيوانی يا روغن چراغ که آن زمان متعارف بوده، هشت مسأله هفتتا در نجاسات يکی در متنجسات خب اگر اين بحث ثابت بشه اين به درد کل اين مسائل میخوره که اصولاً نجس لايجوز بيعه اين يک بحث، البته مقدار از اين نجاسات ما در روايات داريم آن جاهای که در روايات داريم تو همان مورد خودش مثلاً ثمن الميتة سحت، خب داريم تو روايات ديگه آن ديگه آنجاها آسانه، ليکن آنجا عنوان نجس نيست عناوين معين اند مثل خمر و ميته و نمیدانم اين جور چيزهای که ذکر شده پس ما میتونيم يک بحث کلی مطرح بکنيم و آن بحث کلی اين است که آيا اصلاً خود عنوان نجاست خود اين عنوان، فحص فحص قانونی، آيا اين لايجوز بيعه، مثلاً نجس لايجوز بيعه هرکدام باشه غير از موردی، بحث موردی نکنيم، و دو خصوص بول چرا اين دو بحث را تفکيک میکنيم چون ممکن است که ما در بول يک اطلاقی داشته باشيم که مطلق بول را بگيره ولو نجس نباشه، بلی اگر در بول دليل خاصی نيامد، خصوص بول نجس میشه حرام، بيعش باطل میشه، بول غير نجس ديگه از اين طلاق خارج میشه بنابراين که بيع کل نجس باطل بشه، پس بنابراين ما تو اين مسأله را دو عنوان را فعلاً محل بحث قرار میديم يکی عنوان نجاست به طور مطلق چه بول چه غير بول، آيا دليلی بر بطلان بيع نجس به طور مطلق حالا آن خصوصياتش بعد يا نه دليل ما مورديه، مثلاً خواهد آمد انشاء الله تعالی، بغدادیهای ما حالا اين بعد بحثش را روشن میکنم دليل از اين فهميدند گفتند کل نجس لايجوز بيعه، خوب دقت بکنيد مثل مقنعه مرحوم شيخ مفيد، و خواهيم گفت که مثل مرحوم شيخ صدوق در کتاب مقنعه خودش عناوين را گفته، مثلاً ثمن الخمر سحت، ثمن الميتة سحت، و اين دو تفکره اين دوتا با همديگه معاصر هم هستند مرحوم شيخ مفيد شاگرد شيخ صدوق به اين معنی است که در سفری که مرحوم شيخ صدوق به بغداد آمد عدهای از بزرگان بغداد از ايشان اجازه حديث گرفتند يکش هم مرحوم شيخ مفيده، يکی از راههای مفيدی که دوتا از بزرگان مرحوم شيخ نجاشی و شيخ طوسی ميراثهای شيخ صدوق را نقل میکنن توسط شيخ مفيده، يکی هم توسط ابن غضائريه، میگه جماعة من اصحابنا عن محمد ابن علی ابن الحسين اين مشايخ چون اينها قم نيامدند بغدادیها قم نيامدند، اين قمی بغداد رفته مرحوم شيخ صدوق بغداد رفتند و با اين که ايشان شاب بوده از خصائص ايشان چون حديث شناس بزرگی است، حتی مشايخ بغداد از ايشان بنابراين که مراد عبارت نجاشی اين باشه آن عبارت نجاشی هم يک کمی واضح نيست ابهام داره من وارد آن بحث نمیشم به هر حال با سفر مرحوم شيخ صدوق به بغداد، عدهای از بزرگان بغداد يکش مرحوم حسين ابن
44: 5
که معروف است به ابن غضائری پدر، ابن غضائری پدر از بزرگان اصحابه، آنی که محل کلامه پسر ايشانه احمد، و مرحوم شيخ مفيد و عدهای از بزرگان بغداد از ايشان اجازه گرفتند از مرحوم شيخ صدوق و به اصطلاح حديثی شاگردهای ايشان هستند، خوب دقت بکنيد ما هميشه دوتا مکتب مختلف را مکتب قم و بغداد را در مقابل هم ذکر میکنيم، اصلاً تو اين مسأله آثارش واضحه، مکتب قم چون مکتب نقلی گراست و دنبال نصه، نصی به عنوان کل نجس نديده، آنهای که منصوصه ذکر کرده، مکتب بغداد روی جهاتی که بعد عرض خواهيم کرد کل نجس را گفته، لايجوز بيع کل نجس، ببينيد در يک مسأله واحده چطور دوتا مکتب با همديگه فرق میکنن، و لذا ما عرض کرديم از اينجا هم بعضی از شاگردهای مرحوم آقای بروجردی در همين دراساتی که در مکاسب محرمه داشتند، کلام آقای بروجردی را نقل کردند و يک عدهای کتب را به عنوان اصول متلقات آوردند، ما عرض کرديم اينها در يک مستوی نيستند اشتباه نشه، اگر آقای بروجردی هم در درس فرمودند اين مطلب را اين دقيق نيست اين مطلب، مثلاً مقنع شيخ صدوق با مقنعه شيخ مفيد فرق میکنه، الآن تو همين مسأله میخوانيم عين عبارت را مرحوم شيخ صدوق عناوين اسم برده، خمر و ميته، شيخ مفيد کلی اسم برده کل نجس، اين فقط خيال نفرماييد که مثلاً مرحوم شيخ صدوق دقيق نبود يا شيخ مفيد اينها کمال دقت را اين بزرگان داشتند، ظرافتهای را اين بزرگان به کار میبردند که آدم واقعاً چقدر ماها الآن تسامح در ماها پيدا شده، اين سر دقت مطلب حالا غير از آن روايت تحف العقول که احتمال داره شيخ مفيد از آنجا گرفته، سر دقت مطالب بين قمیها و بغدادیها حتی در کتب فقه مأثور فراوانه که انشاء الله عرض خواهيم کرد.
خب بحث اول راجع به بيع نجس مطلقاً حالا اين بحث اول آيا ما از مجموعهای آيات و روايات و سيره مجموعهای ادله حالا بعضياش اجماع، تلقی به قبول هرچه که هست آيا میتوانيم اين را در بياريم که بيع نجس مطلقاً لايجوز الا ما خرج بالدليل؟ سؤال، اصلاً نجاست وقتی يک چيزی را شارع حکم به نجاست کرد معنای نجاست يعنی بيعش هم درست نيست، يعنی بحث اينه حدود نجاست قرار دادن شارع چيه؟ مثلاً شارع گفت فلان چيز نجسه، خوب طبيعتاً میدانيد که حکم شارع به نجاست قاعدتاً دو جوره يکی نجاستی که قابل زواله، مثلاً بگه دست من به نجس خورده، دست من نجسه، خب بشور پاک میشه لباس پاک میشه اين حکم به نجاست، قطعاً خيلی دائره وسيعی نداره چرا چون پاک میشه مورد دوم جايي است که حکم کرده به نجاست و اصلاً از بين نمیبره فرض کنيم بول را گفته نجسه اين نجاست برداشته نمیشه، غائط را گفته نجسه مادام عين غائط موجوده پاک نمیشه سگ را گفته نجسه، هيچ نحوی پاک نمیشه، مگر اين که از صورت سگيت خارج بشه نمک بشه، هيچ راهی به قول معروف به هفت دريا هم او را بشورند پاک نمیشه آنجايي که حکم به نجاست کرده محل کلام ما فعلاً قسم دومه، جايي که شارع حکم به نجاست کرده، خوب دقت بکنيد و نجاست هم از بين نمیرود پاک نمیشود بحث قانونش الآن اصطلاحاً در دانشکدههای دنيا، در دانشگاهها تعبير به بحث بحث حقوقی میکنن، بحث حقوقی اينه که از حکم شارع يک دفعه شارع میگه اين نجسه، اين کار آن کار خب معينه، کارها را معين کرده آن را هم ما تابع نصيم، آن جاهای که معين شده، میگه نخور نفروش اينها هيچ، آنها روشنه، جای خودش، آن مقداری که ما منصوص داريم آن هم روشن آن هم جايي بحث نداره، بحث ما کجاست؟ بحث ما فعلاً اين است که همينی که شارع بگه فلان نجسه، يا الفاظ مرادف او، رجسه، شارع جعل نجاست به نحو اطلاق کرده اين حد و حدودش چيه؟ سؤال مثلاً دست بهش نمیزد انتفاع، میشه ازش انتفاع کرد، شارع گفت ميته نجسه، من باب مثال، همين نجس، يعنی شما به هيچ وجه ميته را نمیشه ازش انتفاع حتی سابقاً خب شايد مطلع باشين وقتی میخواستند جوب آب را ببندند آب سهميه بندی بود با جوب و اينها ممکن بود يک جايي چارتا ميته بگذارند، با ميته سد ساقيه به تعبير مرحوم شيخ، حتی سد ساقيه که ديگه طهارت نمیخواهد آنجا که، يک دفعه آب روان داره مياد، هرچه هم باشه آب پاکه ديگه نجس نمیشه به ملاقات با ميته، آب کرّه از کر هم بالاتر جاريه و قویتر از او، علی ای حال اين سؤال را خوب دقت فرموديد، انتفاع میشه کرد يا نه؟ استعمال میشه کرد يا نه؟ لبس میشه کرد، پوشيدن، نگهداشتن، من ميته را يک کارش میکنم تو خانه نگه میدارم، بو میکنه بکنه، تو يخچال نگهداری میدارم، اصلاً انسان همين طور که در حديث تحف العقول انسان، نگهدانش، من میخواهم بول را تو شيشه بکنم نگه بدارم، تو يخچال نگه بدارم، سؤال بول نجسه، درست شد فرمود بول مالايؤکل نجسه، اين نجس يعنی چه؟ چون اين، سر اختلاف قوانين، سر اختلاف عرفها همينه، چون هر کلمهای که مياد اين در حقيقت باز میشه عدهای از احکام ازش در مياد و لذا نجس در يک عرف ممکن است پنجتا حکم داشته باشه، در يک عرف دهتا مثلاً اگر شما دستتان به بول زدين ناقض صلات هست يا نه؟ دست به ميته زدين نمازتان باطل میشه يا نه؟ وضوی تان باطل میشه يا نه؟ ناقض
23: 11
توی نماز دست به ميته زدی اين ناقضيت نماز داره يا نه؟ توی نماز با ميته نماز خواندين مانعيت صلات، ناقضيت صلات، ناقضيت وضوء همين جوری اين احکام را بگيرين تا عدم ماليت، وقتی گفت نجسه يعنی مال نيست، بگيرين تا بيع، وقتی گفت نجسه يعنی بيع و اجاره و انواع عقود وايقاعات را نمیتونی برش قرار بده هيچ نحو تصرف اين حد و حدود نجس، رجس، خبيث، خبيثه، اين چيه؟ سؤال سؤال روشن شد، آيا الآن محل کلام ما در اين حد و حدود نجس، جواز بيعه نقل و انتقال، خريد و فروش، لذا ما تو اين بحث ديگه دنبال روايات خاصهای که در باب بيع هسته نمیخواهيم بريد، میخواهيم از خود عنوان، انشاء الله محل بحث روشن شد بحث فنی، چون اين بحث خودش، روش بحث خودش خيلی مهمه، آقايونی که میخواهن ديگه بعد از اين انشاء الله استقلال در اجتهاد پيدا بکنه، عمده روش بحثه، در اينجا هم ما دو سنخ میتونيم وارد بشيم، در بحث نجاست، يک سنخ يک نوع عنوان اجمالی، يعنی بخواهيم يک اصطلاح امروز میگيم يک برداشت آزاد، يک نوع اجمالی میخواهيم با نظر، نه اين که کل واحد من الادله، فلان دليل، فلان نه به نحو اجمال، يک نوع برداشت، يک نوع در هوايي، در فضايي مسأله قرار گرفتن به اصطلاح، يک برداشت کلی، يک نمايي کلی از قرآن و سنت درباره نجس بگيم، اين يک بحثه، يکی نه دانه دانه ادله را حساب بکنيم در اصطلاح فقهای ما وقتی آن برداشت کلی باشه وقتی آن نظر اجمالی باشه غالباً ازش تعبير به دليل لبی میکنه، يعنی ما مثلاً اجمالاً میفهميم که شارع بعضی از، اجمالاً با نجاست نظرش اينه که خريد و فروش نشه اجمالاً، اين اجمال را آقايون ازش تعبير میکنن به دليل لبی، حالا منشأ دليل لبی گاهی مثلاً مجموعهای چندتا روايتی است که سند روشنی نداره يا خيلی صريح نيستند يا اجماع تو مسأله هست، يا شهرت بين قدماء هست، و دليل واضحی نداره يا سيره متشرعه هست يک نوع اجمال، يعنی يک نوع حالت اجمالی از مسأله يک نوع برداشت آزاد اين يک راه قضيه است، يکی هم نه راههايي که اصحاب ما ذکر کردند مثلاً فلانی گفته لايجوز بيع النجس مطلقاً چرا؟ چون ادعای اجماع شده دليلش اجماع، فلانی گفته لايجوز بيع النجس چرا؟ فلان روايت فلان روايت توش لفظ نجس آمده، ما يک دانه دانه ادله را نظر میکنيم پس دو راه برای قضيه وجود داره.
اما در نگاه اول که يک نگاه کلی يک نگاه اجمالی چارچوبهای کلی نمیخواهيم وارد ادله ملانقطی بشيم آن چارچوب کلی در اين جهت آنچه که ما در قرآن داريم، دوتا عنوان را ما در قرآن داريم يکی عنوان حرم، حرمت عليکم الميته، انما حرم ربّی الفواحش، حرم عليکم الميتة و الدم و لحم الخنزير، پس اين بحث بايد بياد که آيا عنوان تحريم يا مطلقاً يا در کتاب اگر به يک چيز تعلق گرفت، حدش چيه؟ آيا تا خريد و فروش هم میرسه يا نه؟ گفت ميته را بر شما حرام، کار نداريم ما روايت داريم ثمن الميته سحت، داريم روايت معناش اين است که خريد و فروش ميته جايز نيست، حالا ما به او نگاه نمیکنيم ما میخواهيم کلی قرآن، يکی در قرآن لفظ حرم داريم، اين يک لفظه، و هدف اين است که آيا تحريم مساوق است با بطلان بيع يا نه؟ دقت کنيد هميشه در ادله در مقام استدلال شما بدانيد بايد يک چيزی در حد شما موجوده معلومه يک چيز هم مشکوکه، آنی که موجوده الآن آنی که معلومه حرم الميته و الدم، آنی که مشکوکه بطلان بيع دمه، از کلمه حرم خود تحريم تحريم عين مساوق است با بطلان بيع يا نه؟ اين برداشت اساسی اينه، دو يک قسمتهای را هم ما در قرآن به عنوان رجس و نجس و اينها داريم مثلاً داريم در قرآن کريم انما الخمر و الميسر رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه فاء داره بعدش، يک دفعه از کلمه رجس میخواهيم در بياريم يک دفعه از کلمه رجس بگيم هرچه که رجسه، خريد و فروشش هم باطله، خوب دقت بکنيد، يک دفعه مقيد به عمل شيطان اين استظهار را میخواهيم بکنيم، يک دفعه بگيم نه، معلوم میشه رجس و عمل شيطان کافی نيست بايد تکليف هم باشه، فاجتنبوه جايي که امر داريم آن وقت اين اجتنبوه دلالت میکنه که انسان، اجتناب عرض کرديم در لغت عرب يعنی شما يک جانب باشيد آن عمل جانب ديگر باشه، اجتناب اينه ديگه دوتا جانب، آن جانب، آن جهت و اين جهت، اگر گفت شما از انما الخمر و الميسر و الانصاب اينها فاجتنبوه يعنی شما يک طرف باشيد خمر يک طرف خب اگر بيع درست شد با شما در يک جهت مياد، دقت بکنيد، اگر بنا شد که بيع خمر، دقت نکته را دقت، چرا؟ چون اين کلمه میگه فاجتنبوه، حالا در کلمه تحريم هم همين نکته را بگيم، در تحريم هم اصل تحريم اصل اصلش در لغت به معنای منعه، ما هم در فارسی میگيم فلان محروم شد، اگر بيع درست شد محروم نشديم منع نشديم، پس اطلاق حرم اين طور باشه، بايد تو اين حرم به اين معنی باشه يعنی شما بايد از آنها جدا بشيد، خوب دقت بکنيد، حرم عليکم الميته، ميته تو زندگی شما نيايد، محروم بشين، اگر بخواهيم محروم بشيم در نماز با من بيايد، نماز درست باشه، خب محروم نشديم، پس توش مانعيت صلات هم در مياد، ميته مانع نمازه از حرم در مياريم، توش بطلان بيع هم در مياريم چون اگر بيع درسته، يعنی آمد تو ملک من، وقتی خمر خريدم ميته را خريدم آمد، معنای محروميت يعنی نياد، معنای فاجتنبوه اصلاً خود معنای فاجتنبوه اين است که شما بايد در يک جانب باشين او در يک جانب، پس بطلان بيع هم از توش در مياد اين دوتا، دوتا لفظی که ما داريم يکی لفظ رجسه، البته اينجا رجس مطلق نيست من عمل الشيطان داره، احتمال داره من عمل الشيطان قيد برای رجس باشه، رجس شيطانی احتمال داره خبر بعد الخبر باشه، رجس اين خبری است من الشيطان خبر ديگه باشه، اين احتمال هم هست جاهای ديگری که در قرآن داريم انما المشرکون نجس، اين را هم ما داريم در قرآن نجس در قرآن در اين موارد فقط يک جا استفاده شده ليکن در آنجا حکمی که برش مترتب شده معينه فلا يقربوا المسجد الحرام بعد هذا، توش جهات ديگه نيامده يعنی چون اين در حجة الوداع بوده ببخشيد در سال نهم بوده اين آيه مبارکه سوره برائت در سال نهم هجرت نازل شد که مسلمانها معظم شان حج نرفتند، سال دهم در حجة الوداع حج مشرف شدند، در خدمت رسول خدا، و در سال نهم هم مشرکين حج بودند هم مسلمين، پيغمبر اکرم که اين سوره فرستاد ابتداءً با ابوبکر و بعد حضرت امير که حضرت امير هم اين آيه را خواند، سوره خواند بر مشرکين فرمودند به اين که ديگه سال ديگه حق نداره مشرک بيايد حج، فلايقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذا، لذا سال دهم هم ديگه مشرکين مکه نيامدند چون ما مفصلاً عرض کرديم که مشرکين با اين که مشرک بودند حج را به عنوان اين که سنت ابراهيمه انجام میدادند و در طول تاريخ انجام میدادند تا سال هشتم که فتح مکه شد چون فتح مکه در ماه رمضان شد ايام حج باز مشرکين آمدند سال هشتم، عدهای هم از مسلمانها که در مکه مسلمان شده بودند خب آنها هم حجی انجام دادند يا از اطراف که آمده بودند سال نهم هم باز مشرکين آمدند، با اين که ديگه فتح مکه شده بود مکه کاملاً در اختيار مسلمانها بود و اسيد ابن عتاب به عنوان نماينده رسول الله و والی مکه معين شده بود مع ذلک سال نهم باز مشرکين آمدند عدهای هم از مسلمانها طبيعتاً آمدند که سوره برائت آنجا و پيغمبر حکم فرمودند که ديگه بعد از امسال فلايقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذا، ديگه حق ندارند، و لذا از سال دهم ديگه ورود مشترکين به مکه ممنوع شد، تمام شد حج مشرکين تا سال نهم بود، اين در اين آيه مبارکه خب معلوم است مشرک حر بوده حر هم خريد و فروش نمیشده در اين آيه قطعاً مراد خريد و فروش نيست، اين مسلم بيع تو آيه نظر نشده، به خلاف آيه تحريم يا آيه اشتريت، از مواردی ديگری که ما در قرآن داريم که قابل تمسک است اجمالاً ما خطوط کلی قرآن و الرجز فاهجر خطاب است به رسول الهل و عرض کرديم ثابت نيست اين خطاب از خصائص النبی باشه چون در اوائل بعثت بوده وقتی خداوند میخواستند يک حکمی را به مسلمانها بگن خطابه رسول الله، چون جامعه اسلامی نبوده تو مدينه میگفتند يا ايها الذين آمنوا، تو مکه يا ايها الذين آمنوا نبوده، اصلاً آياتی که همه يا ايها الذين آمنوا است مال مدينه است نکتهاش اينه و الرجز عنوان رجز که با رِجس تقريباً همخوانه هم به لحاظ لفظ و هم به لحاظ معنی رجز و رُجر در اينجا آمده خب پيغمبر اکرم مأمور شدند که ترک بکنن رجز را و مسلمانها هم طبعاً مأمور شدند، و اين که رجز مساوی با نجاسات اصطلاحی اين خيلی روشن نيست خود کلمه هجر هم به معنای بطلان بيع باشه در اينجا خيلی واضح نيست اينی که ما از توش بيع در بياريم خيلی ابهام داره اين اجمالاً، حالا شرحش را چون من سابقاً دادم.
از آيات ديگری که میشه در اين جهت و يحرم عليهم الخبائث بنابراين که کلمه يحرم يعنی يمنع منه همين که الآن استدلالش را عرض کرديم و اين حرمت شامل بيع هم میشه و خبائث شامل مطلق نجاسات میشه تمام نجاسات جزو خبائث اند عرض کرديم اين اطلاق خبائث بر تمام نجاسات واضح نيست الآن، الآن در روايات ما، در روايات من حيث المجموع بر آدمی عنوان رجس آمده در صحيح بخاری داره رجس آمده، در بول آدمی خصوص بول آدمی و در روايت مشهوری که سنی و شيعه نقل کردند يدافعه الاخبثان، از بول و غائط تعبير به اخبثات شده، اولاً آن يحرم در آنجا در مقام تشريع باشه خيلی روشن نيست بعد هم خبيث شامل مطلق نجاسات بشه آن هم خيلی روشن نيست اما به مقدار اجمالی بد نيست، يحرم عليهم الخبائث ممکن است اين تصور پيش بيايد که هر چيزی که خبيث است، و قدر متيقن خبيث يعنی نجس شرعی اين قدر متيقن، خب ما يک آلودگیها عرفی پيدا میکنيم دست مان کثيف میشه اين معلوم نيست خبيث باشه اما قدر متيقن بگيم نجاسات شرعيه، نجاساتی را که شارع نجس قرار داده اين قدر متيقن و تحريم هم شامل بيع بشه به اندازه دليل اجمالی اين چندتا عنوان شد يکی عنوان رجس و خبيث و نجس و عنوان حرمت اين عناوينی است که ما داريم.
يک عنوان ديگه هم در يک آيه آمده لاتأکلوا اموالکم بينکم بالباطل، بنابراين که باء به معنای مقابله باشه يعنی در مقابل باطل اکل مال نکنيد، در مقابل آن وقت میگيم نجاست معناش جعله باطلاً دقت میکنيد، اصلاً خود نجس بودن يک شئ يعنی باطل، حق نيست ديگه خود خوب دقت کنيد ما کار به لسان روايت فعلاً نداريم اصلاً بگيم شارع وقتی يک چيزی را میگه نجس که قابل تطهير هم نيست اين ديگه مصداق باطل میشه پس شد سهتا عنوان، اينها همه اجمالاً، سهتا عنوانی است که ما میتونيم ما در مانحن فيه به او تمسک بکنيم از مجموعهای آيات رجز، رُجس، رِجس و به اصطلاح من عمل الشيطان، فاجتنبوه، يحرم، بعد حرم و حرمت و بالباطل، البته اين استدلال به کلمه باطل حالا غير از اين که بايد اثبات بکنيم که نجاست يعنی باطل خب بايد اثبات بشه خب، غير از اين جهتش مبنی است بر همان نکتهای که ما سابقاً عرض کرديم معلوم نيست باء بای مقابله باشه، و احتمالاً بای سببيت باشه به قرينه الا تکون تجارة عن تراضی، يعنی به اسباب باطله، به سببهای که عقلائی نيستند و صحيح نيست، چون بيع منابذه و ملامسه از اين انواع بيوع باطله بين جاهليون رواج داشت، پيغمبر اکرم میخواهن بفرماين که بيع درست، بيع درست تجارة عن تراض يک خريد و فروشی که بين شان تراضی هست اما بيعهای مجهول، بی حساب بی کتاب بی سر و ته، زورکی از کسی، پس مراد لاتأکلوا اموالکم بينکم بالباطل اصلاً کلمه بالباطل به معنای سببه، و باطل هم حتی اوسع از دائره بيعه، زورکی گرفتن، با غصب گرفتن، با کشتار با آدم کشی اصلاً مراد اينه که شما اکل مال را به باطل نکنيد، در مقابل عمل باطل، در کار باطل چه میخواهد حالا بيع و معاملات باشه چه غير آنها باشه چرا؟ چون بعد فرموده الا ان تکون تجارة عن تراض اين را استثناء کرده، چون تجارت عن تراض استثناء شده پس مستثنی منه هم مراد سبب باطله، لذا اين را الآن نمیشه خيلی روش حساب بکنيم فقط به اندازهای اجمالی که میخواستيم ذکر بکنيم اين راجع به مجموعهای آيات و اما مجموعه روايات که از سنن پيغمبره، عرض کرديم در رواياتی که از پيغمبر آمده اخبثان بر بول آدم فقط صدق شده، فوقش فوقش بگيم يحرم هم دلالت بر حرمت بيع بکنه، حرمت بيع بول آدمی، بول و عذره در روايات اخبثان آمده اين يکی، در يک روايتی هم بر بول انسان عنوان رجس آمده اين احاديث نبويه پس عنوان رجس و اين در روايات آمده ليکن متأسفانه خريد و فروشش نيامده نسبت به انتفاعش هم داره در خصوص بول شتر داره که پيغمبر فرمود که هم از شير شتر استفاده کنيد هم از بولش شير جنبهای غذايي داره بول شتر هم جنبهدارويي داره و گفتيم درست هم هست بول شتر چون يک حالت آنتی بيوتيکی ضد عفونی داره برای امراضی که نياز به به اصطلاح به کار بردن داروهای ضد عفونی میخواهد از بول شتر میشه استفاده کرد چه امراض جلدی، که الآن متعارفه، حتی خيلیها هستند برای اين که مثلاً بول و بعضی از مرضهای پوستی را با خود بول علاج میکنه حتی بول آدمی غير از بول شتر و به عنوان پادزهر هم استعمال شربی هم داشته بول شتر اين توضيحاتش گذشت ديگه تکرار نمیکنم اين هم آمده اما در همان بول شترش خريد و فروشش نيامده يعنی چه خريد و فروش نيامده؟ پس ما در باب نجاست بايد باز بريم رو عنوان ديگه، يعنی ما بايد دنبال اين بگرديم که از خود عنوان نجاست يعنی لايجوز البيع و اين را میتونيم الآن اثبات بکنيم با اين مقدار از ادله ام لا؟ يعنی به عنوان اجتناب رجس، اصلاً بگيم رجس بودن يعنی خريد و فروشش باطله اين در روايات اهل سنت اجمالاً عرض کرديم مثل ابن حزم و اينها هم مسأله نجاست بول و مانعيت بول و نمیدانم خريد و فروش بول حتی خريد و فروشش، به بحث خريد و فروش تصريح میکنه ابن حزم به همين روايت معروف حديث برزخ تمسک میکنه عذاب برزخی که از راه بوله، گفته از اين روايت معلوم میشه نجسه، نمازش هم باطله، عذاب برزخی داره حالا که نجسه خريد و فروشش هم باطله، از روايات عذاب برزخی اثبات کرده حتی بطلان خريد و فروش چون ديگه اينها را ما مفصلاً شرح داديم هيچ ملازمهای بين شان نيست ديگه احتياج، ما اثبات نجاست را با او مشکل میدانيم چه برسه به بقيه آثارش که توضيحش گذشت ديگه تکرار چون نمی خواهيم تو مفردات دليل وارد بشيم اينها را بعد دو مرتبه يک مقدارش گذشت يک مقدارش هم دو مرتبه فهرست وار عرض میکنيم اين راجع به کار اهل سنت.
در روايات ما خوب دقت بفرماييد در روايات ما آنچه که ما داريم اطلاق نجس کلمه نجس يا نجَس در باب بول در سگ آمده ان الله لم يخلق خلقاً انجس من الکلب، اين را ما داريم در بول هم نجس نداريم در بول احکام داره مثل اغسل البول هم داريم اغسل ثوبک من البول هم داريم و روايات ديگری که داريم که اين از همهاش معتبره چون لسان ديگه هم داره، سؤال از بول، اگر درست باشه آن روايت تا آخرش بول بول حلال بول طاهر يعنی بول گوسفند و گاو و به اصطلاح شتر، حضرت میگه میخواهيد بخورم برای دواء میگه برای تداوی اشکال نداره که از آن روايت معلوم میشه تداوی اشکال نداره اما شرب عادی اشکال داره مفهوم داره ديگه، حالا همين مقدار که لايجوز الشرب اين مساوق لايجوز بيع، اول ببينيم چه داريم و چه میخواهيم آنهای که داريم آنهای که در دست ما هست اينهاست خب روايات زيادی در مانعيت بول داريم لاتصل فی بول مالايؤکل لحمه، آن داريم ما مانعيت داريم روايات نجاست داريم يصيب الثوب بعد میگه بعضی از روايات ما در مطلق بول قذارت هم داره، الا ان تقذره، ليکن آن ظاهراً جنبهای عرفی است آن متن قانونی نيست مثلاً به نظرتان پليده مثلاً از بول مثلاً اسب و اينها سؤال میکنه امام میفرمايد اشکال نداره الا ان تقذره بدت مياد، مثلاً بول مثلاً به اصطلاح اسب رو لباست باشه خب لباست را بشور اين را هم داريم که از اين قطعاً نمیتونيم اثبات حرمت بيع و فساد بيع درست بکنيم پس ما عنوان بيع را در اين روايات موجود خودما نداريم، اين روايات را که نداريم البته ما تداوی به خمر را داريم که مطلقاً جايز نيست، در بول هم آن سهتا را داريم مسأله خود عنوان حرام را هم عدهای از محرمات را هم داريم مثل ميته، ثمن الميته، ثمن الخمر سحت اين را هم ما داريم، اين رواياتی که گفته يعنی يک طائفه روايت داريم که دلالت يا بر حرمت تصرف در ثمن دراه يا دلالت بر اين داره که آن ثمن سحته، اين روايت هم دلالت بر بطلان بيع میکنه اين هم مسلمه، خوب دقت بکنيد چون وقتی که آمد گفت پولی که به ازاء ميته گرفتی اين پول حرامه يعنی چه؟ يعنی معامله فاسده، اين را هم ما داريم اما مشکلش چيه؟ همهاش مورديه، اين مشکلش اينه که اينها مورديه، يعنی مورد ميته هست، موارد معينه، عنوان کل نجس نداريم، اگر اين داشتيم ثمن کل نجس سحت، اين خيلی راحت بود، بلی آنی که ما داريم يادم رفت حالا اين بايد قبلاً ذکر میکردم در روايات عامه در يک حادثه واحده که در سال دهم هجرت ما آن را مفصل شرح داديم اين حديث ان الله اذا حرم شيئاً حرم ثمنه که آقايون نقل کردند ما تاريخش را هم عرض کرديم اين در سال دهم هجرت در عام حجة الوداع پيغمبر در وقتی که در کعبه در مسجد الحرام بودند اين مطلب را فرمودند اما دوتا نقل داره جابر ابن عبدالله انصاری که از صحابه بزرگوار و مرد بزرگی بوده مردی بود، میگه پيغمبر فرمود که ان الله حرم الميته و خمر و دم، فحرم ثمنها دقت اينجا هم عنوان حرمت ثمن داريم قطعاً حرمت ثمن مساوق است با فساد معامله اين قطعيه، ليکن عناوينه، در روايت جابر ابن عبدالله روشن شد عناوينه، دوتا سه تا عنوانه، و لعن الله اليهود حرم عليهم الشحوم فجملوها الی آخر همين حادثه را ابن عباس که يک بچه حدود ده ساله بوده آنجا حاضر بوده اين جوری نقل کرده همين حادثه که لعن الله اليهود بعد ابن عباس میگه فقال رسول الله، ثم قال رسول الله ان الله اذا حرم شيئاً حرم ثمنه، دقت فرموديد آن حادثه حادثهای واحدهای است دو نفر ناقل داره يک نفر مرد بزرگ کامل جابر ابن عبدالله آن وقتی نقل میکنه میگه ان الله حرم الميته و الخمر، فحرم عناوين ابن عباس که حالا ده سالش بوده يازده سالش بوده بچهای بوده در آنجا بوده آمده حجة الوداع با پدرش همراه پيغمبر در آنجا اين طور نقل کرده ابن عباس خوب دقت بکنيد ان الله اذا حرم شيئاً حرم ثمنه، اين البته حرم ثمنه مساوق است با بطلان بيع اگر ما بر فرض هم اين روايت را قبول بکنيم که اين روايت در کتب ما نيامده در مصادر حديثی ما اولين کسی که اين روايت را آورده مرحوم شيخ طوسی در خلاف و از مصادر عامه آورده خود عامه هم بحث مفصل دارند راجع به اين که اين حديث را قبول بکنه از ابن عباس يا نه؟ اينی که در بعض کتابها من جمله مصباح الفقاهه استاد آمده که مثلاً فلانی در جوهر النقی گفته هذا الحديث متروک بالاجماع نه بالاجماع متروک نيست، عرض کرديم نووی در مواردی در مجموع تصريح میکنه عمل کرده به حديث اين مطلب را بعضی از علمای سنی گفتند، بعضی از علمای سنی هم قبول کردند، اگر برفرض بعد اللتيا و التی ما قبول بکنيم باز به مانحن فيه نمیخوره چون اين حرم است نه نجس فراموش نکنيد ما عرض کرديم در قرآن هم عنوان حرام داريم هم عنوان رجس و نجس و خبيثه و اينها داريم ما هردو عنوان را داريم بحث میکنيم، يک هر حرامی لايجوز بيعه، هر نجسی لايجوز بيعه اگر حديث ابن عباس تام بشه، سندش و همه جهاتش را قبول بکنيم فوقش در مياد که کل حرام لايجوز بيعه باز تو آن مطلبی که ما الآن دنبالش هستيم کل نجس لايجوز بيعه، پس بايد شما اگر میخواهين در ادله کار بکنين روشن شد چه کار بايد بکنين، مجموعه آيات مجموعه روايات اهل سنت مع قطع النظر عن سندها ضعيفاً او صحيحاً مجموعه روايات ما مع قطع النظر عن السند صحيحاً او ضعيفاً پيدا بکنيم که اين عنوان توش در بياد که کل نجس لايجوز بيعه، در اين عنواوينی که تا حالا برای شما اجمالاً نقل کرديم هيچ جا وجود نداره، اين عنوان را الآن نمیتونيم در بياريم چندتا عنوان داريم مثل ميته و اينها اما کلی نه، الا حديث تحف العقول در تمام اين ادلهای که ما داريم منحصر است به حديث تحف العقول و در حديث تحف العقول تصريح کرده که چيزهای که شئ من وجوه النجس خوب دقت بکنيد که ظاهراً مرادش اعيان نجسه باشه نه متنجسات او شئ من وجوه النجس اين تعبير وجوه النجس بعد ايشان فرموده لايجوز شربه، اکله، لبسه، تصرف فيه، امساکه و بيعه و شراء يعنی از اين عبارت ايشان که عرض کرديم اين روايت الآن ثابت بشه يک بحث عجيبی داره يک نکاتی، خيلی نکتهای لطيفيه اين نکته که هرجا ما عنوان نجس داشتيم اصلاً خود نجاست يعنی جميع تصرفات باطله، حتی بيع و شراء ايشان تنها مصدری که الآن ما داريم در کل روايات مسلمين شيعة و سنتاً الآن منحصر در حديث تحف العقوله، و اين بحث البته از نظر قانونی، چون وقت تمام شد انصافاً اثبات عنوان نجاست خوب دقت بکنيد يا عنوان تحريم تلازم آنها با بيع مشکله اما اين را گفتند حالا من اين جای يک عبارت را هم میخوانم برای اين که روشن بشه برای شما ظرافت کار قدمای ما ملاحظه بفرماييد مرحوم شيخ مفيد قدس سره الشريف در کتاب مقنعه اين طور داره ببينيد و بيع الميتة و الدم بلی و الدم و لحم الحنزير و اهل به لغير الله تعالی و کل محرم من الاشياء و نجس من الاعيان حرام و اکل ثمنه حرام، خيلی لطيفه عبارت ايشان، ايشان می خواهد بگه اين دوتا عنوان مساوق با حرمت بيعه، کل محرم من الاشياء و نجس من الاعيان، چقدر ايشان ظرافت به کار برده و هردو روايت در منصوص ما نيست، اين فرقی بين قم و بغداد نه عنوان محرم تو عبارت صدوق آمده نه عنوان نجس، من ديگه شرح مفصلی،
س:
25: 37
ج: ها! اين باز با تحف العقول میسازه اين عبارت فقط با تحف العقول می سازه الآن من يک عنوان اجمالی برايتان عرض کرديم و اين عبارات شيخ مفيد و بعد همين جور عبارات آمده منشأ اجماع پيش اصحاب ما شده و ازش استفاده دليل اجماع کردند که دليل لبی است من تقريب بهتری ما گفتيم يک نظر اجمالی به مجموعه ادله، الآن در نظر اجمالی دوتا عنوان اساسی را ما گرفتيم يکی عنوان حرام يکی عنوان نجس، حد و حدود اين عنوان از نظر قانونی، بحث اينه از نظر حقوق حد و حدود اين دو عنوان چه مقداره، می کشه اگر يک جايي حرمت يک شئ به نحو اطلاق شد میکشه تا فساد معامله يا نه؟ يک جايي يک شئ گفت نجس اين میکشه تا فساد معامله يا نه؟ الآن روشن شد که اگر ما باشيم و غير از روايت تحف العقول انصافاً مشکله، فردا انشاء الله توضيح بيشتری عرض خواهيم کرد، و الآن در مجموعه آنی که اين کار را کرده، هنر را انجام داده روايت تحف العقوله، از روايت تحف العقول معلوم شد، وجوه النجس انحاء تصرف برش نمیشه يکش هم خريد و فروش، اصلاً خود جعل نجاست احکامی درش داره يکی يحرم البيع و يحرم المعامله آيا میتونيم اين را اثبات بکنيم يا نه؟ فردا انشاء الله و صلی الله علی محمد و آله الطاهرين.