مکاسب ۸۶-۱۳۸۵ (۱۰۵)
مکاسب ۸۷-۱۳۸۶ (۱۱۹)
مکاسب ۸۹-۱۳۸۸ (۱۲۴)
مکاسب ۹۰-۱۳۸۹ (۶۳)
مکاسب ۹۱-۱۳۹۰ (۹۸)
مکاسب ۹۲-۱۳۹۱ (۱۱۲)
مکاسب ۹۳-۱۳۹۲ (۱۰۳)
مکاسب ۹۴-۱۳۹۳ (۱۰۶)
مکاسب ۹۵-۱۳۹۴ (۱۱۰)
مکاسب ۹۶-۱۳۹۵ (۱۱۸)
مکاسب ۹۷-۱۳۹۶ (۱۱۷)
مکاسب ۹۸-۱۳۹۷ (۱۲۸)
مکاسب ۹۹-۱۳۹۸ (۸۳)
مکاسب ۱۴۰۰-۱۴۰۱ (۳۶)
مکاسب ۱۴۰۱-۱۴۰۲ (۵)
مکاسب ۱۴۰۲-۱۴۰۳ (۶۳)
مکاسب ۱۴۰۳-۱۴۰۴
اصول ۹۰-۱۳۸۹ (۹۵)
اصول ۹۱-۱۳۹۰ (۹۸)
اصول ۹۲-۱۳۹۱ (۱۱۳)
اصول ۹۳-۱۳۹۲ (۱۰۴)
اصول ۹۴-۱۳۹۳ (۱۰۸)
اصول ۹۵-۱۳۹۴ (۱۰۹)
اصول ۹۶-۱۳۹۵ (۱۲۰)
اصول ۹۷-۱۳۹۶ (۱۱۸)
اصول ۹۸-۱۳۹۷ (۱۳۵)
اصول ۹۹-۱۳۹۸ (۸۴)
اصول ۱۴۰۰-۱۴۰۱ (۳۷)
اصول ۱۴۰۱-۱۴۰۲ (۳)
اصول ۱۴۰۲-۱۴۰۳
اصول ۱۴۰۳-۱۴۰۴
■ تاریخ شفاهی (۳)
■ تقریرات
تقریرات بحث خارج -اصول (۳)
تقریرات بحث خارج - فقه ولائی (۳)
تقریرات بحث خارج - رجال (۵)
■ خلق عظیم (۱)
■ اصول ۱۴۰۲-۱۴۰۳ (۶۷)
آخرین دروس
- مکاسب 1402-1403 » فقه یک شنبه 1403/3/13
- اصول 94-1393 » شنبه - 25 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » سهشنبه - 21 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » دوشنبه - 20 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » یکشنبه - 19 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » شنبه - 18 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » چهارشنبه- 15 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- مکاسب 94-1393 » شنبه - 9 – 12 - 1393 مکاسب محرمه ـ نوح بالباطل [روایات نیاح]
- مکاسب 94-1393 » چهارشنبه - 6 – 12 - 1393 مکاسب محرمه ـ نوح بالباطل [روایات نیاح]
- مکاسب 94-1393 » سهشنبه - 5 – 12 - 1393 مکاسب محرمه ـ نوح بالباطل [روایات نیاح]
دروس تصادفی
- خارج فقه - حج » فقه کتاب الحج سه شنبه 1399/10/2
- اصول 96-1395 » اصول چهارشنبه 1395/8/19
- اصول 96-1395 » اصول دوشنبه 1396/1/21
- اصول 95-1394 » اصول سه شنبه 1394/7/14
- مکاسب 97-1396 » فقه سه شنبه 1396/6/14
- مکاسب 89-1388 » خارج فقه 89-1388
- اصول 97-1396 » اصول سه شنبه 1396/6/14
- مکاسب 93-1392 » خارج فقه 93-1392
- خارج فقه - حج » فقه کتاب الحج چهارشنبه 1400/2/29
- مکاسب 97-1396 » فقه دوشنبه 1396/6/13
دروس پربازدید
- تقریرات بحث خارج - فقه ولائی » تقریرات بحث خارج فقه ولائی - بقیه ادله ولایت فقیه و شروط حاکم و والی
- مکاسب 96-1395 » فقه یک شنبه 1396/1/27 مکاسب محرمه
- تقریرات بحث خارج - فقه ولائی » تقریرات بحث خارج فقه ولائی - بیت المال و سجن
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه - غیبت
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه - قمار و قیادة
- تقریرات بحث خارج - فقه ولائی » تقریرات بحث خارج فقه ولائی - بحث ولایت معصومین علیهم السلام و ادله روایی ولایت فقیه
- خارج فقه - مکاسب » خارج فقه - مکاسب - راه فنی بررسی حکم بیع بول شتر
- اصول 96-1395 » اصول یک شنبه 1396/2/17
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه -بحث دهن متنجس و قاعدة حرمت بیع نجس و حرمت بیع متنجس و حیازت و اختصاص و حق سبق
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه - غنا
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا رسول الله و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین
اللهم وفقنا و جمیع المشتغلین و ارحمنا برحمتک یا ارحم الراحمین
این بحث اکراه هم یک کمی طول کشیدعرض کردیم یک مقداری متعرض شدیم برای زمینههایی که در بحث اکراه وجود دارد، عرض کردیم که این بحث اکراه در میان اهل سنت خصوصا این حنفیهای خیلی مفصل آن کتابی را که شیبانی نوشته عرض کردیم و ایشان در کتاب مبسوط سرخسی در کتاب مبسوط حدود صد و سیزده صفحه که اگر بخواهد به این چاپ جدید و تحقیقات و اینها بشود یک چیز چهارصد، پانصد صفحهای شاید بیشتر بشود.
راجع به فروع اکراه اینها بحث، ما بیشتر نظرمان روی آن قسمتهایی بود که ربطی به ما نحن فیه دارد، چون ایشان در انواع معاملات و و غیر معاملات و محرمات و مثلا اکراه بر شرب خمر و اکراه بر زنا و بر این جهات و این از ما نحن فیه به اصطلاح یک مقداری خارج است.
آن وقت به یک مناسبتی ایشان مسالهی اینکه اکراه از سلطان است یا از زوجه هم میشود یا از لصوص هم میشود ، یک مقداری وارد این بحثها شدند که عرض کردیم در این کتاب سنهوری هم موجود بود نخواندیم این جا هم نمیخوانیم، آن نکتهی اساسی را که محل کلام است و به درد قاعدهی کلی میخورد متعرض میشویم.
یکی از نکاتی میگویم صد و سیزده صفحه است حالا ما یک صفحهاش را هم شاید به زور بخوانیم . در صفحهی 56 این چاپی که در دست من هست. ایشان یک قاعدهای میگذارند قال: ظاهرا قال همان شیبانی است. قَالَ وَلَيْسَ فِي شَيْءٍ يُكْرَهُ عَلَيْهِ الْإِنْسَانُ إلَّا، وَهُوَ يُرَدُّ اگر انسان بر کاری اکراه شد رد میشود باطل است. الا این هایی که اکراه درش درست است : مَا جَرَى فِيهِ عِتْقٌ، بندهاش را آزاد بکند، أَوْ تَدْبِيرٌ، میگوید انت حر بعد دبر وفاتی ، بعد از وفات، أَوْ وِلَادَةٌ، ولو اکراهش بکند ولادت محقق میشود، أَوْ طَلَاقٌ، أَوْ نِكَاحٌ، أَوْ نَذْرٌ، شبیه صدقه و اینها أَوْ رَجْعَةٌ فِي الْعِدَّةِ، أَوْ فِي الْإِيلَاءِ مِمَّنْ لَا يَقْدِرُ عَلَى الْجِمَاعِ، فَإِنَّ هَذِهِ الْأَشْيَاءَ تَجُوزُ فِي الْإِكْرَاهِ، وَلَا تُرَدُّ، در این موارد اکراه جایز نیست.
آن وقت چون من نظرم این بود این یک نکته باز هم این خیلی لفظ عموم نبود، آن وقت این طور قاعده میکند، وَأَصْلُ الْمَسْأَلَةِ این ریشهی مساله، اکراه را در افعال و در اقوال میگیرند خوب دقت کنید. چیزهایی که جنبهی قولی دارد و کارهایی که فعل است عمل است عمل خارجی است، وَأَصْلُ الْمَسْأَلَةِ أَنَّ تَصَرُّفَاتِ الْمُكْرَهِ قَوْلًا ببینید تصرفات قولی مُنْعَقِدٌ عِنْدَنَا یعنی تصرفات قولی او درست است إلَّا أَنَّ مَا يَحْتَمِلُ الْفَسْخَ مِنْهُ لکن این تصرفات قولی بعضیهایش قابل فسخ است ، ما این بحث را سابقا هم اشاره کردیم از عقود و ایقاعات بعضیها قابل فسخ است یعنی چه قابل فسخ است؟ یعنی بعد از اینکه عقد اتفاق افتاد طرفینی و یک طرف میتوانند به هم بزنند، مشکل ندارد، بیع اینطور است اجاره هم اینطور است. کتابش را فروخت بعد به هم میزند میگوید نمیخواهم. میشود نکتهی خاصی ندارد.
یک عده از عقود قابل فسخ نیست. یعنی بگوید نمیخواهم نمیشود نکاح ، بعد از نکاح عقد نکاح بگوید ما نمیخواهیم زن گفت نمیخواهم مرد هم گفت نمیخواهم ، آیا عقد نکاح فسخ میشود ؟ نه نمیشود، چرا ؟ چون فقط طلاق میخواهد.
یکی از حضار : خود نکاح مسببات فسخ دارد در مواردی که فسخ امکان ندارد.
آیت الله مددی : خوب آن را
یکی از حضار : این هم اکراه یکی از آنهاست.
آیت الله مددی : نه این جزو آنها نیست. دقت فرمودید چه میخواهم عرض کنم ؟
لذا ایشان میگوید : مَا يَحْتَمِلُ الْفَسْخَ مِنْهُ كَالْبَيْعِ، وَالْإِجَارَةِ يُفْسَخُ، البته اینها بعضی جاهای چاپ کردند این عبارت ینسخ، ینسخ غلط است نسخ نوشتند، لکن فسخ درست است ، اما آنجاهایی که فسخ برنمیدارد، آن وقت مثالهایی که ایشان میزند، طلاق، کالطلاق ، سرش این است که طلاق چون ایقاع است عقد نیست اصلا ، ونکاح این درست است وعتاق، عتاق هم ایقاع است آزاد کردن برده، آن هم جزو ایقاعات است جزو عقود نیست. وَجَمِيعِ مَا سَمَّيْنَا، فَهُوَ لَازِمٌ، روشن شد ضابطه؟ تصرفات قولی تصرفاتی که شخص میکند قولی باشد این ها در اکراه اگر عقدی باشد که قابلیت فسخ دارد با اکراه باطل میشود، اگر عقدی است که سبب معین دارد یا ایقاع است عقد نیست، در آنجا اکراه تاثیر ندارد و آن ایقاع واقع میشود این هم قاعدهای که اینها چیدند .
این قاعده در صفحهی 56 آمده یک ذیلی هم دارد یک ذیلی هم دارد، ذیل ایشان نیست، بعد ایشان ، این عبارتی را که مرحوم شهید اول داشت، یک کمی ما این عبارتها را خواندیم به خاطر اصل عبارات قدمای ما .
مثلا ایشان در صفحهی 57 دارد ببینید مثلا میگوید کسی که در مقام شوخی است حتی اگر گفت لِأَنَّهُ قَاصِدٌ إلَى التَّكَلُّمِ بِالطَّلَاقِ مُخْتَارٌ لَهُ، فَإِنَّ بَابَ الْهَزْلِ وَاسِعٌ، آدم میتواند شوخیهای دیگر بکند، فَلَمَّا اخْتَارَ عِنْدَ الْهَزْلِ التَّكَلُّمَ بِالطَّلَاقِ در شوخی آمد گفت مثلا زنم را طلاق دادم مِنْ بَيْنِ سَائِرِ الْكَلِمَاتِ عَرَفْنَا أَنَّهُ مُخْتَارٌ لِلَّفْظِ، وَإِنْ لَمْ يَكُنْ مُرِيدًا لِحُكْمِهِ، این شبیه عبارت شهید اول است. قاصد للفظ دون مدلوله دقت کردید ؟ آن جا مدلول داشت که مرحوم شیخ این را بحث کرد خواندیم سابقا هم خواندیم این جا حکمه داشت آیا این ها تاثیر گذار بودند احتمالا در بین متاخرین ما اینها تاثیر گذار باشند. متاخرین هم از زمان علامه به بعد .
بله ، فَأَمَّا الْمُكْرَهُ، فَغَيْرُ مُخْتَارٍ فِي التَّكَلُّمِ بِالطَّلَاقِ هُنَا؛ لِأَنَّهُ لَا يَحْصُلُ لَهُ النَّجَاةُ إذَا تَكَلَّمَ بِشَيْءٍ آخَرَ، وَهَذَا بِخِلَافِ حالا یک مسالهی دیگر ایشان میخواهد یک اصل بگوید، آن در قول بود ، در قول تفکیک قائل شد وَهَذَا بِخِلَافِ مَا إذَا أُكْرِهَ عَلَى أَنْ يُجَامِعَ امْرَأَةً، وَهِيَ أُمُّ امْرَأَتِهِ، بلا نسبت مجبورش کنند به آن کار با مادر زنش فَإِنَّهَا تَحْرُمُ عَلَيْهِ؛ زوجهاش بر او حرام میشود. لِأَنَّا ادَّعَيْنَا هَذَا فِي الْأَقْوَالِ الَّتِي يَكُونُ ثُبُوتُهَا شَرْعًا بِنَاءً عَلَى اخْتِيَارٍ صَحِيحٍ، فَأَمَّا الْأَفْعَالُ دقت کنید، فَتَحَقُّقُهَا بِوُجُودِهَا حِسًّا. آن تابع آثار حسی خودش است.
مثلا مکرهش کردند که یک چیزی را مثلا همین مثالی که ایشان زده، که با مادر زن ، خوب زن هم بر او حرام میشود، نمیتواند بگوید چون من مکره شدم این دیگر اثر ندارد .
یکی از حضار : رفع تاثیر ندارد.
آیت الله مددی : آها در فعل تاثیر دارد، خیلی لطیف بود . پس بنا بر این آمدند ضابطه من میخواندم برای ضابطه
یکی از حضار : شیعه الان این را قبول دارد ؟
آیت الله مددی : بله قبول دارد. ببینید دقت کنید در باب ضمان شاید ممکن است بگوییم آن جا سبب و مسبب بود.
یکی از حضار : در شیر اگر ، بچه شیر از مادر زنش بخورد .
آیت الله مددی : نه دیگر حالا خود جماع هم چرا، چرا آن هم مشکل است.
علی ای حال دقت کردید چه میخواهم عرض کنم ؟
یکی از حضار : چه فرقی دارد از نظر ، این هم آثار اعتباری است بر آن عمل وضع شده
آیت الله مددی : نه دیگر یعنی میگوید اگر اثری روی فعل بود ، فعل در اکراه تاثیر ندارد، در قول تاثیر دارد آن هم آن هایی که قابل فسخ است تاثیر ندارد یعنی آن عقد ثابت نمیشود اکراه تاثیر ندارد ، اگر قابل فسخ نیست آن جا دیگر تاثیر، یعنی آمدند ضابطه را این جوری گذاشتند روشن شد؟ اگر در فعل باشد تاثیر ندارد، چون برای فعل است آن اثر اگر در قول باشد، اگر در قول قابل فسخ است اکراه تاثیر دارد آن عقد باطل است اما اگر اکراه در چیزی باشد که فسخ برنمیدارد اکراه بی اثر است آن عقد صحیح است ، نکاح صحیح است، ولو اکره.
یکی از حضار : استاد آثار تکوینی فعل قابل فسخ نیست کسی الکل خورد مست میشود ، ولی آثار اعتباری فعل خوب کلام هم یک فعل است، صوت تولید کردم
آیت الله مددی : نه فرق میکند، فرق میکند.
حالا اجازه بفرمایید من چون دیگر خیلی طول کشید یک مقدار به همین مقدار اکتفا کنیم.
بعد ایشان در این کتاب در صفحهی 56 و بعدش و قال الشافعی : عرض کردم در میان اهل سنت آن که در مقابل ابوحنیفه غالبا نقل میکنند فتوای بین شافعی و ابو حنیفه است، لکن آن هایی که خیلی ضد احناف هستند حنابله هستند چون آن ها خیلی حدیثی هستند و اینها قیاسی هستند .
وَقَالَ الشَّافِعِيُّ: تَصَرُّفَاتُ الْمُكْرَهِ قَوْلًايَكُونُ لَغْوًا ، تمام تصرفات قولیاش عقد باشد، ایقاع باشد، نکاح باشد، بیع باشد، کلا لغو است. إذَا كَانَ الْإِكْرَاهُ بِغَيْرِ حَقٍّ اگر اکراه روی حق نباشد. یعنی اگر حکومتی اکراه کرد که آقا این مالت را باید بفروشی آنجا درست است غیر از او نه ، بِغَيْرِ حَقٍّ بِمَنْزِلَةِ تَصَرُّفَاتِ الصَّبِيِّ، وَالْمَجْنُونِ، مثل تصرفات صبی و مجنون وَيَسْتَوِي إنْ كَانَ الْإِكْرَاهُ فرق هم نمیکند حالا اکراهش کند بِحَبْسٍ، أَوْ قَتْلٍ. این دو تا هم فرقی نمیکند.
وَحُجَّتُهُ فِي ذَلِكَ قَوْله تَعَالَى لَا إكْرَاهَ فِي الدِّينِ من واقعا نمیدانم ، واقعا شافعی به این آیه تمسک کرده ، خیلی بعید میدانم، این لا اکراه فی الدین ربطی به این معنا، اولا این معنایش این باشد که در دین اکراه نیست یعنی چه اصلا ، آن لا ضرر فی الاسلام معنا دارد در احکام اسلامی ضرر نیست، اما لا اکراه فی الدین، اصولا این جا دین به معنای عقائد قلبی انسان است مراد آیهی مبارکه که ظاهر هم هست اکراه روی عقائد قلبی، چون بلافاصله قد تبین الرشد من الغی ، تبین عرض کردم ، تبین یعنی بیان یعنی روشن بودن ، در اصل لغت عربی علمه البیان، تبین ، حتی یتبین لکم الخیط، این در لغت عربی تبین در اصل به معنی جدا سازی است. اصلا فراق را میگویند بان ، غراب البین، میگفتند اگر کلاغی بیاید یک نالهای بکند صدایی بکند جدایی درست میکند ، غراب البین برای همین به او غراب البین میگویند اصلا کلاغ جدایی، روی این جهت است.
این قصیدهی معروفی را که خواند ، کعب است، کیست، کعب بن مالک برای رسول الله که رسول الله بردهی خودشان را آن عبای مبارکی را که داشتند به دوش مبارکشان به او دادند که معروف شد آن بعدها آن را فروختند به خلفای بنی عباس، میپوشیدند خلفای بنی عباس، چیز عجیب و غریبی هم بود در طی زمان هم به آن وصله زده بودند و حاشیه زده بودند که این مثلا خودش خراب نشود. تا سالهای نهصد و خردهای که میپوشیدند بنی عباس مصر نه بنی عباس عراق، آن ها که در سال ششصد و پجاه و شش از بین رفته بودند.
علی ای حال اولش این است بانَتْ سُعادُ وَ قَلبی الیومَ ، بانت یعنی جدا شد سعاد از من فراق پیدا کرد جدا شد، اینکه لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد یعنی عقیده با اکراه این روشن است، راه راست روشن است، راه کج هم روشن است. این راه درست است به قول آن شوخی معروف گفت کسی هم که رئیس دزدها باشد باز هم دلش نمیخواهد معاونش دزد باشد، دلش میخواهد که معاونش یک آدم صحیح العملی باشد که از او دزدی نکند، نمیخواهد کسی که با او کار میکند او دزدی بکند. خودش به فطرت خودش میفهمد که دزدی بد است، خودش از دیگران دزدی میکند اما نمیخواهد معاونش و رفیقش از خودش دزدی بکند .
علی ای حال این بینونت به این معناست این اصلا من نمیفهمم ، شاید لا ضرر فی الاسلام دیده ، شبیه لا ضرر، اصلا ربطی به آن ندارد، و لذا معروف است بین علمای متاخر ما این شده که حدیث رفع یکی از اشکالات حدیث رفع این است که این پنج تایی که درش هست مثل اکراه و اضطرار اینها برای موضوعات خارجی هستند برای احکام نیستند اصلا لذا گفتند ما لا یعلمون هم به موضوعات خارجی بخورد، اخباریها هم همین اشکال را دارند. اخباریها مثل فواید المدنیة حدیث آورده گفته این برای شبهات موضوعیه است ربطی به حکم ندارد چون آن پنج تا مربوط به شبهات موضوعیه امور خارجیه است. اکراه در امور خارجیه است لا اکراه، این غیر از لا ضرر و لا ضرار است، چون یک حکمی وضو گرفتن نماز خواندن نماز ایستاده خواندن این منشاء ضرر برای من است.
حکم این لا ضرر معنا دارد این لا اکراه یعنی چه مثلا، لا اکراه فی الدین. شاید ایشان نسبت به او دادند ان شاء الله تعالی فکر نمیکنم، چون شافعی آدم با استعدادی است بعید است این حرف عجیب و غریب را بزند.
یکی از حضار : دین یعنی اصول و فروع ؟
آیت الله مددی : خیلی خلاف ظاهر است .
یکی از حضار : نه دین به چه معناست ؟
آیت الله مددی : نمیدانم ایشان چه فهمیده است.
وَالْمُرَادُ نَفْيُ الْحُكْمِ لِمَا يُكْرَهُ عَلَيْهِ الْمَرْءُ فِي الدِّينِ خیلی خلاف ظاهر است. قَالَ: - عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ - «رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي الْخَطَأُ، وَالنِّسْيَانُ، وَمَا اُسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ»، بله این هست این روایت حدیث رفع هست و عرض کردیم درش بحث دارد. فَهَذَا يَدُلُّ عَلَى أَنَّ مَا يُكْرَهُ عَلَيْهِ يَكُونُ مَرْفُوعًا عَنْهُ حُكْمُهُ، وَإِثْمُهُ، وَعَيْنُهُ إلَّا بِدَلِيلٍ، وَالْمَعْنَى فِيهِ أَنَّ هَذَا قَوْلٌ مُوجِبٌ لِلْحُرْمَةِ، فَالْإِكْرَاهُ الْبَاطِلُ الی آخر در باب به این آقایان چون میگفتند به حدیث رفع اما ایشان جواب نمیدهد از حدیث رفع نمیدانم چرا ، از حدیث رفع و از حجت شافعی جواب نمیدهد.
چون حالا بحث طلاق مکره مطرح شد و این روایتی که ایشان آورده بود عن رسول الله برای اینکه اطلاعات بیشتری باشد و دیگر حرف اهل سنت را هم خواندیم کمی هم برویم روی بحثهای علمیتر این کتابی است به نام نصب الرایة مثل اینکه اخیرا در قم چاپش کردند افستش کردند، یک نسخهای من دیدم نصب الرایة چهار جلد است، مخصوصا آقایانی که گاهی سؤال میکنند میخواهند در روایات اهل سنت بحثهای حدیثیشان کار بکنند بسیار بسیار کتاب خوبی است بسیار کتاب خوبی است، انصافا این در قرن هشتم، نصب الرایة لاحادیث الهدایة ، الهدایة برای مرغینانی قرن چهارم است به نظرم ، الان هم حوزههای حتی ایران ، حوزههای ، البته هدایه مرغینانی خودش سنی حنفی است، اما مطلقا در حوزههای اهل سنت هدایه خوانده میشود ، مثل کتاب مثلا شرح لمعهی ماست هنوز هم رویش خیلی عنایت هست، شروح هم زیاد دارد، خیلی زیاد، شروح الحواشی، حواشی الحواشی ، خیلی زیاد دارد همین الان هم در ایران مناطق اهل سنت الهدایة من مکه هم بودم در مدینه داشت به بچهاش درس میداد، گفتم چیست گفت هدایهی مرغینانی، خیلی شروح دارد خیلی مثل متن لمعه، آخر این درش احادیث هم دارد ایشان احادیثش را استخراج کرده. نصب الرایة لاحادیث الهدایة و بسیار کتاب قشنگی است. با اینکه حنفی هم هست اینها مخصوصا حنفیهای برای اینکه اسم، چون حنفیها متهم هستند که به حدیث عمل نمیکنند، اهل قیاس هستند اتهام حدیثی دارند مخصوصا ایشان این را نوشته که بگوید نه ما اهل حدیث هم هستیم و انصافا هم خیلی خوب نوشته ، آقایان اگر یک دوره نگاه بکنند حتی اگر یک باب طلاق، خیلی اطلاعات حدیث شناسی اهل سنتشان میرود بالا با اصطلاحات آنها آشنا میشوند.
این برای زیلعی است . زیلع تقریبا نزدیک باب المندب است در دریای سرخ ایشان این کتاب را نوشته، خیلی هم قشنگ است انصافا چهار جلدش خیلی زحمت کشیده البته چون کتاب هدایه مختصر است احادیث را که آورده زیاد نیست همان اندازهی هدایه آورده اما اگر یک کسی از اهل سنت میتوانست، آوردند اما به این ترتیب من ندیدم متوجه نشدم به این ترتیب باشد. ما احادیث ایشان را اگر یاد آقایان باشد به ذهن من این طور است یک حدیثی بود که طلاق درست است الا طلاق الصبی والمعتوه، این را به مناسبت تصرفات صبی متعرض شدیم این حدیث دوم این باب است ایشان دارد.
بله کل طلاق واقع الا طلاق الصبی والمجنون ، مجنون هم داریم معتوه هم داریم ، معتوه یعنی به حساب آفت زده دیوانه، ایشان میگوید قلت حدیث غریب و اعاده المصنف فی الهجر باب الهجر بلفظ المعتوه ، بعد ایشان سند این روایت را نقل میکند، بحث میکند، دیگر حالا چون بحثش سابقا گذشت فعلا متعرضش نمیشویم.
بخش بعدیاش طلاق المکره لاصحابنا، اصحابنا یعنی حنفیها فی وقوعه حدیث، که خواندیم از همین کتاب سرخسی خواندیم. رواه العقیلی فی کتابه این در باب ضعفاء کتاب العقیلی ، چاپ شده به نظرم چاپ جدید شده سابقا نبود در هر حال من دارم نسخهی چاپی را دارم قشنگ است کتابش ایشان از اینکه ایشان میگوید در کتاب عقیلی آمده در ضعفاء معلوم میشود در مسائل دیگر نبوده، ایشان از ابن حزم هم میرود به اصطلاح استخراج کرده غیر از این کتابهایی که این جا اسم برده.
بعد ایشان دارد عن صفوان بن غزوان الطائی ان رجلا کان نائما، اشکال کردند که این شاید او را درک نکرده مجهول است مثلا ، فقامت امرائته فاخذت سکینا فجلست، همین که خواندیم دیروز از همان کتاب خواندیم این روایت از آن جاست ، چون گفتم یکی از آقایان دیروز عرض کردم نگاه بکنید، آن جا دارد.
بعد هر چه به او گفت رهایم کن گفت نه یا طلاقم بده سه طلاقه یا میکشمت چاقو را گذاشته بود روی گردنش، قال فطلقها ثلاثا ثم اتی النبی فذکر له ذلک فقال لا قیلولة فی الطلاق ، در طلاق برگشت نیست. این را دیروز خواندیم ، قیلولة را به معنای اقاله به معنای فسخ در طلاق نمیشود.
بعد باز یک حدیث دیگر بله، به سند دیگر در همان کتاب عقیلی .
یکی از حضار : این را جعل کردند برای اینکه اثبات کنند که طلاق ثلاث درست است.
آیت الله مددی : خرابیاش زیاد است یکی دو تا نیست.
بعد ایشان میگوید عرض کردم دیروز که فکر نمیکردم که سندش درست است همین طور هم بود ، ایشان میگوید وفلا بد فیه، میگوید فلانی اشکال اینطور کرده ، فلانی اشکال، میگوید آن اشکالات مهم نیست، مهمش این است که راوی این حدیث شخصی به نام غازی بن جبله، غاضی به غین و زاء اخت الراء یعنی رزمنده، نیروی رزمنده، غازی بن جبله و هو لا یعرف الا به یعنی این غازی فقط همین حدیث را دارد یعنی وقتی میگویند غازی یعنی همین حدیث دیگر چیزی غیر از این ندارد ولا یدری ممن الجنایة فیه، این جنایة یعنی خرابی این حدیث ، یعنی حدیث قابل قبول نیست اما منشائش کجاست این یک اصطلاحی است که ما ها کم به کار میبریم لذا خواندم برای شما گاهی اوقات این دارند اهل سنت گاهی هم حدیث صحیح است میگوید آقا ظاهر حدیث صحیح است لکن این قبول نمیشود کرد لکن یقهی چه کسی را بگیریم به اصطلاح ما فارسی بگوییم ایشان میگوید و لا یدری ممن الجنایة فیه، تعبیرشان این است که نمیدانیم به چه کسی به عهدهی چه کسی بیاندازیم خرابی از کجا آمده.
عرض کردم چند دفعه در کتاب محلی ابن حزم در همان اوائل جلد یازده به مناسبت منافقین ، چون اصطلاح منافقین در اهل سنت گاهی گفته میشود به آنهایی که در لیلة العقبة خواستند ترور رسول الله را بکنند، ایشان در آن جا میآورد واما حدیث حذیفة فباطل لانه من طریق ولید بن جمیع وهو نمیدانم کذا وهو فاسد یک چیزی باطل یا قبول نیست، مردود ضعیف لانه روی اخبارا، تعبیرش این است که ولید بن جمیع روی اخبارا فیها ان ابابکر و عمر و عثمان ارادوا قتل النبی لیلة العقبة از این حدیث لیلة العقبة نزد اهل سنت همین یکی باقی مانده همه را پاک کردند خودش هم دارد روی اخبارا ، الان آن اخبار کلا موجود نیست، اگر این عبارت ابن حزم هم نبود این را هم ما نمیدانستیم ما ، کل این اخبار، خیلی تصریح روشنی .
عرض کردم ما با آن سند نداریم، لیلة العقبة را شیعه ندارد خیلی عجیب است، ما آن روایت لیلة العقبة را یک روایت حدیث واحد داریم که سندش هم به نظرم درش سنی هم هستند، در خصال صدوق است منحصر در خصال است چهارده تا هم نوشته معروف دوازده نفر بودند ، آن دوازده نفر ، آن وقت در آن روایت ما هم اینطور تصریح نشده نوشته ابوالشرور ابوالدواهی ، یک کنایات اسمهای عجیب و غریب آورده که قابلا به دو سه نفر قابل انطباق است نه به یکی مثلا ابوالشرور چند نفرند.
غرض این که اما این خیلی تصریح است فیها ان ابابکر و عمر و عثمان و طلحه، حدود هفت نفر هستند ارادوا قتل النبی، وهذا باطل ولا یدری من وضعه ، ببینید، خود ابن حزم چون حدیث شناس است، چون این شخصی را که ایشان میگوید قبول نمیشود این استاد مسلم است اصلا، مسلم از او نقل میکند، صحیحین از او نقل میکنند، چهار تا از صحیحین یعنی مسلم ، بخاری از او نقل میکنند و سه تا از صحاح دیگر سنن از او نقل میکنند.
یعنی این که ایشان آمده یقهاش را گرفته از اجلاءشان است البته درش طعنی هم دارند در لسان المیزان راجع به ایشان نق نق هایی هم دارند فان فیه ولید بن جمیع آن وقت این ولید بن جمیع که استاد مسلم است روی اخبارا عادتا ولا یدری من وضعه، ببینید تعبیر ایشان را، یعنی خود ابن حزم حالا گشته ببینید که مثلا این حدیث جعل فلانی است، نتوانسته ، عبارتش را آوردید ؟
یکی از حضار : نه
آیت الله مددی : عبارت ابن حزم را ببینید ، محلی یازده جلدی که من دارم جلد یازده صفحهی 24 در آن جا ایشان دارد و لا یدری من وضعه، یعنی دقت کردید چه میخواهم بگویم در اینجا هم تعبیر ایشان دارد که و لا یدری ممن الجنایة فیه این یک اصطلاحی است گاهی یک حدیثی میدانند باطل است روشن است نزدشان باطل است نمیتوانند شخص معینی را دست بگذارند ، ایشان میگوید ممکن است برای این باشد امنه ام من صفوان الاصم، راوی بعدی، حکی ذلک ابن ابی حاتم عن ابیه همین که جرح و تعدیل دارد هو منکر الحدیث یعنی غازی بن جبلة وقال البخاری هو منکر عرض کردم البته بخاری چون با احناف و به خصوص با ابوحنیفه بد است ها این اشتباه نشود. بخاری با خصوص ابو حنیفه خیلی بد است.
یکی از حضار : چرا ؟
آیت الله مددی : خوب اهل قیاس است ، اهل خبر نیست دیگر. بخاری امام اهل حدیث است خوب معلوم است قاعدتا هم همینطور است.
یکی از حضار : خودش چیست ؟
آیت الله مددی : چه کسی ؟
یکی از حضار : بخاری .
آیت الله مددی : نزد چه کسی ؟ خودش که امام اهل حدیث است دیگر
نه انصافش در اینکه خوب .
یکی از حضار : مذهبش را عرض میکنم .
آیت الله مددی : مذهبش به نظرم مذهب خاصی نباشد خودش داشته باشد. الان در ذهنم نیست.
یکی از حضار : گفتند که خودش مجتهد بوده .
آیت الله مددی : همین به نظرم میآید مجتهد حسابش کردند به نظرم الان در ذهنم نیست.
یکی از حضار : همه تابع مذاهب اربعه هستند .
آیت الله مددی : نه دیگر نه ، این میگویند تابعیت از قرن پنجم شده سال چهارصد و خورده ای در بغداد شده قبلش تابع نبوده .
علی ای حال آقا روشن شد این حدیثی را که ما دیروز خواندیم شرحش را از کتاب خود حنفیها خواندم یعنی غرضم روشن شد ؟ این را من ، این چون کتاب سرخسی را که خواندم از حنفیها بود شرحش هم از خود حنفیها یعنی از فرقهی مخالف نخواندم که بعد اشکال بکنید، پس این تازه میگوید حدیث دو سه تا اشکال دارد ما اصلا نمیدانیم اگر یک نفر بود به گردن او میانداختیم بعد تعبیر ایشان این است الاثار .
گفته شده در کتب مثل همین کتاب درایهی شهید ثانی که اثر حدیث و روایات و اینها یکی است . این ها در اصطلاح اهل سنت اثر از کلام بزرگان است یا فقهاء یا تابعین یا صحابه آن را اثر میگویند، اما اگر عن رسول الله باشد حدیث میگویند . الآثار اخرج عبدالرزاق فی مصنفه عن ابن عمر اجاز طلاق المکره وبعد اخرج عن الشعبی ، اینجا جزو تابعین هستند والنخعی که تابعین هستند و زهری وقتادة شاگرد، وابی قلابه انهم اجازوه واخرج عن سعید بن جبیر انه بلغه قول الحسن لیس طلاق المکره بشیء ، معلوم میشود حسن بصری مثل ما بوده است.طلاق مکره را قبول نداشته است. فقال یرحمه الله انما کان اهل الشرک یکرهون الرجل علی الکفر والطلاق فذلک الذی لیس بشیء واما ما صنع اهل الاسلام بینهم فهو جائز ، این درست است، این هم کلام ایشان .
بله . و اما در مقابل تعبیر ایشان این است احادیث الخصوم، دشمنان ما مخالفین ، احناف ، واستدل ابن الجوزی فی کتاب التحقیق للشافعی واحمد چون قبول نداشتند، ابن حنبل، علی عدم وقوعه بما اخرجه ابو داوود ، این در صحاحشان است و ابن ماجة عن صفیة بنت شیبة عن عائشة ، سمعت رسول الله صلی الله علیه وآله یقول لا طلاق ولا عتاق فی اغلاق ، به نظر من در ما نداریم این متن نداریم، این هم جزو به اصطلاح آقایان جوامع کلم است ، خیلی قشنگ آمده است : لا طلاق ولا
یکی از حضار : در عوالی داریم .
آیت الله مددی : خوب بله خوب . در مصادر ما نداریم ، آن یک جور دیگری است. الان روشن شد ؟
لا طلاق ولا عتاق فی اغلاق ، اغلاق یعنی آدم بسته باشد آزاد نباشد. دقت کردید ؟ آن وقت این اغلاق را معنا کردند غضب، معنا کردند اکراه، حال طبیعی نداشته باشد، مثلا فرض کنید مست باشد، حالش حال طبیعی و اختیاری نباشد. البته انصافا هم حدیث قشنگی است، طلاق سجعش هم مراعات شده لا طلاق و لا عتاق فی اغلاق قال ابوداود اظنه الغضب ، یعنی اغلاق .
قال ابن الجوزی قال ابن قتیبة بله الاغلاق الاکراه، غلق یعنی بستن قفل کردن دیگر ، ظاهرا در هر چیزی که انسان حس کند دست و بالش بسته است فکرش بسته است نمیتواند تصمیم بگیرد ظاهرا مراد این است.
ورواه الحاکم فی المستدرک وقال علی شرط مسلم، این حدیث را تصحیح هم کردند عرض کردیم کرارا ، چون دیگر حالا آخر وقت هم هست، عرض کردیم مسلم اضافه بر این که هر طبقه باید راوی و ثقه و عدل باشد، راوی باشد و ضابط باشد، شرط میکند که راوی آن مروی عنه را درک کرده باشد، فرض کنید بنده زمان آقای حکیم را درک کردم من باب مثال، درک زمان، بخاری گفته باشد اضافهی بر درک باید ثابت بشود از او روایت کرده است. حالا مثلا بنده آقای حکیم را درک کردم اما از ایشان روایت نکردم. این را بخاری قبول نمیکند، مسلم قبول میکند.
مسلم میگوید بخاری میگوید اضافهی بر اینکه معاصرت باشد، اصطلاحا میگویند معاصرت اضافهی بر معاصرت از او هم روایت داشته باشد. این علی شرط مسلم لذا کرارا عرض کردیم ، شرط مسلم اوسع از شرط بخاری، شرط بخاری ادق است به اصطلاح اگر روی شرط بخاری صحیح بود دیگر آن نزد مسلم هم صحیح است بله یک چیز هست، گاه گاهی الان در کتابهایشان مینویسند هو من رجال البخاری یعنی ایشان روی قاعدهی مسلم هم صحیح است اما مسلم از او نقل نکرده اشتباه نشود. شرط غیر از کلمهی رجال است. روشن شد ؟ گاهی مینویسند هو من رجال البخاری .
یکی از حضار : ولی مقبول مسلم هست دیگر .
آیت الله مددی : ها مقبول مسلم هست اما از او نقل نکرده ، دقت کردید ؟ روشن شد ؟
پس شرط البخاری غیر از رجال البخاری است. چون من دیدم آخر بعضی وقتها مثلا بعضی علمای ما مطلبی نوشتند اهل سنت چون با اصطلاحات آشنا نیستیم میگویم که شما با اصطلاحات آشنا بشوید رجال البخاری غیر از شرط بخاری است.
رجال البخاری یعنی این نزد مسلم هم قابل قبول است اما عملا از او نقل نکرده فعلا از او نقل نکرده است.
یکی از حضار : یک مستدرک بر مسلم اگر نوشته بشود بعضی از احادیث بخاری میآید در مستدرک مسلم .
آیت الله مددی : میآید در آن بله ، ایشان گفته .
یکی از حضار : مسلم از بخاری نقل نکرده است. هیچ روایتی
آیت الله مددی : ندارد .
علی شرط مسلم ، قال فی التنقیح فلان و فسره احمد ایضا بالغضب قال شیخنا والصواب انه یعم الاکراه حرف درست همین است. اکراه و غیره والغضب والجنون و کل امر انغلق علی صاحبه علمه وقصده ماخوذ من غلق الباب، قفل کرد در را قفل کرد ، این کانما شخصیتش قفل شده، واستدل علیه بحدیث رفع عن امتی الخطاء والنسیان وما استکرهوا علیه ، دیگر این حدیث را ایشان اینجا استخراج نکرده نوشته و هذا الحدیث تقدم فی الصلاة بجمیع طرقه . بعد اشارهی به طرق کرده در حاشیه شرح بیشتری راجع به این داده آقایان مراجعه کنند.
الآثار ، الآثار در خصوم، دقت کنید، آن آثار برای خودش بود کسانی که گفتند طلاق مکره صحیح است ، اینجا الآثار گفتند طلاق مکره باطل است برای آن طرف نه برای ایشان، روی مالک فی الموطئ این که ثابته احنف تزوج ام ولد لعبدالرحمن بن زید بن الخطاب این به اصطلاح کنیزی داشته، کنیزی که بچه از او داشته پسر برادر عمر، زید بن الخطاب برادر عمر بن الخطاب ، عبدالرحمن پسر اوست . قال فدعانی ابنه ، ابن عبدالرحمن، عبدالله بن عبدالرحمن . فاذا بصیاط موضوعة ، تازیانههایی را آماده کرده بود. صیاط جمع صوط یعنی تازیانه، موضوعه یعنی قرار داده بود تازیانهها را آنجا ردیف گذاشته بود وقیدین من حدید ، دو تا هم قفل دو تا هم زنجیر آهنی، دو تا زنجیر آهنی هم که میخواستند پایش را ببندند یا دستش را ببندند آنجا به اصطلاح غل و زنجیر هم گذاشته بود و عبدین ، دو تا عبد هم که مثلا بگوییم بزنید بزنند مثلا دست و پایش را زنجیر کنند. دو تا عبدین قد اجلسهما ، اینها صحنه را آماده کرده بود وقال لی تزوجت ام ولد ابی بغیر ، به اصطلاح کنیز پدرم را بدون اجازهی من ، فانا لا ازال اضربک حتی تموت این قدر میزنم تا بمیری، یا طلاق بده یا بمیری، ثم قال طلقها والا فعلت. من این کار را میکنم. فقلت هی طالق الف نسترجع قال ثلاثة گفت هزار بار ، دید خیلی اوضاع خطرناک است. گفت هی طالق الف ، هزار بار طلاق هزار باری بیش از سه تایی.
فلما خرجت من عنده اتیت عبدالله بن عمر ، نزد او آمدم نزد عبدالله بن عمر فاخبرته فقال هذا لیس بطلاق این همان مبنای شیعه ، عبدالله بن عمر گفت نه این طلاق حساب نمیشود ارجع الی اهلک ، فاتیت عبدالله بن زبیر ، البته عبادله سه تا هستند معروفشان ، پسر عمر و پسر عمرو عاص و پسر عباس، این عبدالله بن زبیر جزو آن مشاهیر نیست، فاتیت عبدالله بن زبیر فقال مثل ذلک قال این طلاقت درست نیست. دقت کردید، این از همان عهد صحابه روی طلاق مکره نظر بوده است.
باز روایت دیگر ان رجلا این که روایت را خواندیم از کتاب سرخسی ، بله، در کتاب سرخسی داشت که این عمر گفت درست است لذا ایشان این روایت را که آورده دارد که عمر گفت فقال له ارجع الی اهلک فلیس هذا بطلاق این دارد، بعد ایشان نقل میکند که این روایت را دو جور نقل کردند از عمر یک دفعه گفته طلاق، یک دفعه گفته لیس بطلاق، الی آخر این .
بله بعد ایشان دارد عن ابن عباس قال لیس لمکره طلاق و کذا عن علی من عرض کردم به شما انصافا وقتی انسان نگاه میکند در صحابه بیشتر صحابه طلاق مکره را باطل میدانستند، این نتیجهای که ما میخواستیم، البته بحث ما در بیع است فراموش نشود بیشترشان طلاق مکره را باطل میدانستند، این ابن عباس و علی و عمر وابن عمر وابن زبیر وعمر بن عبدالعزیز از خلفای بعدی و حسن ، حسن بصری و عطا و ضحاک اینها جزو تابعین هستند. والله اعلم این هم راجع به این روایت و آثاری که اینها داشتند.
میماند یک مطلبی که میخواستیم کم کم شروع بشود دیگر نمیدانم امروز بخوانیم یا نه ، در باب این که اکراه چه طوری محقق میشود ما یک روایتی داریم روایت واحده هم هست هم کلینی او را آورده و هم صدوق به طرق متعدد او را نقل کرده نه به طریق واحد ، این روایت عبدالله بن سنان میخواهید بیاورید لا اقل متن روایت خوانده بشود یک لحظه یک دقیقه دو دقیقه تا بعد بقیهی بحث باشد فردا روایتی است در کتاب کافی روایت عبدالله بن سنان، میگوید اکراه از زوجة و ام و ولد و اب است وذلک لیس بشیء این چه؟ البته این روایت مبارکه در باب یمین است در باب قسم است اشتباه نشود.
یکی از حضار : لا یمین فی غضب
آیت الله مددی : ولا قطیعة رحم
یکی از حضار : ولا فی قطیعة رحم ولا فی اجبار و لا فی اکراه قلت
آیت الله مددی : آنجا بعضی ها جبر دارد ، اجبار به جای اجبار جبر دارد.
یکی از حضار : رسائل جبر دارد.
یکی از حضار : و قلت قلت اصلک الله فما الفرق بین الاکراه والاجبار قال الاجبار من السلطان و یکون الاکراه من الزوجة والام و الاب ولیس ذلک بشیء .
آیت الله مددی : حالا این لیس ذلک بشیء خصوص این ام و اب یا نه اصلا اکراه لیس بشیء کلا از اولش . لا یمین فی غضب ولا اجبار، اصلا کلا در غضب در قطیعة ، اصلا کلا این یمین لا اثر له، حالا اگر خواندیم اسانیدش را هم بخوانید که بحثی هم یک کمی اینجا هم بحث کنیم.
یکی از حضار : علی بن ابراهیم عن محمد بن علی عن موسی بن سعدان عن
آیت الله مددی : سعدان عن عبدالله بن قاسم، البته مرحوم کلینی دو بار این حدیث را آورده یک بار این سند است که ظاهرا محمد بن علی باید ابوسمینه باشد ظاهرا والعلم عند الله چون متعارف نیست علی بن ابراهیم از ایشان نقل بکند و این محمد بن علی اگر باشد این همین است که میگویند اشهر الکذابین به اصطلاح در بارهی ایشان گفته شده و بعد از او هم موسی بن سعدان است کان ضعیفا فی الحدیث عرض کردیم دیگر حالا بقیهی بحث را بگذاریم برای بعد آقایان میگویند اگر نجاشی گفت ضعیف یا کان ضعیف، تضعیف است اما ضعیف فی الحدیث تضعیف نیست . ضعیف فی الحدیث تضعیف حساب نمیشود.
یکی از حضار : یعنی ضابط نیست.
آیت الله مددی : نه ضابط هست نه مبانی خوبی در حدیث ندارد مثلا به خبر مرسل عمل میکند، ثقه هست دروغ نمیگوید ضابط هم هست، اما مبانی مثلا فرض کنید حدیث اگر فرض کنید مرسل باشد سند داشته باشد مشایخ نقل نکرده باشند سند طریقش هم ضعیف باشد به اصطلاح در سند حتی اگر کذابین باشد باز هم نقل میکند دو : مقید به قواعد تحدیث نیست مثلا حتما بگوید مثلا اگر این را پیدا کرده اگر پیدا کرده باید بگوید وجدت دیده در کتاب، اما اگر مبنایش این است که اگر میدانم این کتاب درست است میتوانم بگویم عن فلان ، میتوانم تعبیر به عن بکنم .
خوب عرض کردیم بالای نود و پنج درصد از اهل سنت میگویند نمیتوانید شما تعبیر به عن بکنید مادام به نحو وجاده بود داشتند عدهای میگفتند اشکال ندارد ما گفتیم عن نگفتم سمعت گفتم عن لذا این اصطلاح مطرح شد که آیا عنعنه مساوی با اتصال است یا اعم از اتصال است. مشهور بین علمای حدیث عنعنه مساوی با اتصال است . اگر خواست بگوید عن یعنی روی طرق تحمل حدیث باشد. یا اجازه بوده یا کتابت بوده الی آخر انحائی که در تحمل حدیث هست .
اما داشتیم عدهای که نه بعدا مسائل دیگری هست که اگر فرصتی شد جای دیگری
یکی از حضار : عبدالله بن قاسم حضرمی است ؟
آیت الله مددی : عبدالله بن قاسم را شک کردند آقای خوئی هم دو تا قرار داده نجاشی هم دو تا شیخ طوسی هم دو تا به نظر ما یکی باشد حضرمی و حارثی یکی است . بله آن عبدالله بن قاسم بیشتر مشکل دارد .
یکی از حضار : عنعنه به معنای سماع هست ؟
آیت الله مددی : ظاهرش این طور است ظاهرش این است نداریم این بحث را در شیعه نداریم .
یکی از حضار : چون اشکالاتی که به سنیها بر کافی میگیرند این است
آیت الله مددی : چرا میگیرند البته آنها اشکال روی حدیث ما زیاد دارند چون این قواعد ما را اصلا از قدیم نداشتیم آنها داشتند ما نداشتیم .
و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین