ارسال سوال سریع
بروزرسانی: ۱۴۰۳/۱۰/۲۴ زندگینامه کتب مقالات تصاویر سخنرانی دروس پرسش‌ها اخبار ارتباط با ما
فهرست سخنرانی‌ها آخرین دروس دروس تصادفی دروس پربازدید

■ خارج فقه - مکاسب (۴۷)
■ خارج اصول
■ مکاسب ۸۸-۱۳۸۷ (۱۰۹)
■ تاریخ شفاهی (۳)
■ تقریرات
■ خارج فقه - حج (۲۰۶)
■ خلق عظیم (۱)
■ اصول ۱۴۰۲-۱۴۰۳ (۶۷)

خارج اصول » اصول 94-1393 » چهارشنبه – 12 – 9 - 1393 اصول عملیه ـ برائت ـ تنبیهات برائت ـ اصالة عدم تذکیه ـ جمع بندی نهایی و توجیهات مربوط به کلام شهید ثانی (ره) (33)

دروس خارج اصول 94-1393 شمسی حضرت آیت الله استاد سید أحمد مددی
بسم الله الرحمن الرحیم

بحث در کلام مرحوم شهید ثانی بود و کلام شارح روضه. نکته فنی این بود که اگر حکم معلق بود بر یک امر خاص وجودی اون امر باید احراز شود...و عرض کردیم که این مبنا را استاد به مرحوم نائینی نسبت داده اند.و انصافا کلام خالی از ابهام نیست و توجیهی به ذهنمان رسید. در شبهات مصداقیه مخصص به وجوهی میشود رجوع به عام کرد.صاحب عروه هم عرض شد که قائل هستند خلافا لاستاد که اصرار دارند که مبنایشان نبوده است. این بحث رایج بین عامه و بین قدمای اصحاب ما شاید همین باشد.

راه دوم که اجالا در کلمات قدماء سنة و شیعة و متأخرین آمده است...تمسک به استصحاب عدم ازلی هست.یا لم تکن هناک امرأة قرشیة.حالا یا به نحو عدم نعتی یا عدم محمولی...یک راه این هست که هذه امردة لیست قرشیة بالاصل.این استصحاب عدم ازلی مشکلات دارد. از جهات مختلفی مشکل دارد.متعارف در کلمات همین دو راه هست.

راه سوم همینی هست که اینجا از ظواهر کلمات مرحوم نائینی استظهار میشود. خلاصه وجه سوم این شد که اگر گفت المرأة تری الدم الی خمسین سنة ...یعنی الا امرأة احرز انها قرشیة...مرحوم آقا ضیاء اشکال میکنند که این چه مدل ملازمه عرفی است. احراز نشد حکم بار نمیشود.هم مرأة یعنی واقعیة و هم قرشیة یعنی واقعیة. هر دو یک یهست. یعنی چی که یکی را احرازی و یکی را واقعی میدانید. اگر این را راه سوم بگیریم.

بنده معتقدم اون ملازمه ظاهریه ای که ایشان گفته اند... قبلش عرض کنم که شارح روضه مراد فاضل هندی در المناهج السویةة هست که همین عبارت را دارند. اونی که بنده احتمال میدهم فهم بنده چیز دیگری هست. این فهم خودم هست. من فکر میکنم در ذهن این آقایی که این مطلب را فرموده اند همین مطلب اول هست. رجوع به عام. یعنی چون عام یک قاعدة کلی هست که جعل شده است برای رجوع به موارد شک... وقتی گفت که المرأة تحیض الدم الی خمسین سنة... ایشان میخواهند بگویند وقتی قرشیة را خارج کرد...اونجایی که محل شک هست باید به عام که برای رفع شک هست رجوع کرد. شک را با عام حل کنیم. چون بنا به رجوع به عام هست پس عرف میفهمد که الا من احرز انها قرشیة باید مراجعه کرد. زیرا مشهور مراجعه به عام میکند در مشکوک. این معنای ملازمه عرفیه باشد. یعنی وقتی عرف در شک رجوع میکند به عام این ملازمه  عرفیه دارد با اینکه قرشی بودن این احرازی باشد.البته این مطلب را به ایشان نسبت نمیدهم. بلکه عرض میکنم که شاید مراد این باشد. بعد اگر هیج کدام ثابت نشد باید احتیاط کرد.اما نظر شهید در بحث شبهات حکمیه مطرح شد و احتمالات را عرض کردیم و نظر خودمان را هم گفتیم... کلام شهید در شبهات حکمیه سهت و در شبهه موضوعیه هم سیوطی گفته است یحکم بطهارته و حرمته.

و انصافا اصل بحث مرحوم شیخ ثابت هست که اصول رتبه بندی دارند.اولا به طور کلی اصول تنزیلی به غیر تنزیلی مقدم هست.  نکته تقدم اصول بعضها من بعض لحاظ هست. ببینیم کجا را لحاظ کرده است. طبق اختلاف لحاظ آثار مختلف است و سر تقدم روشن میشود. اگر فر ضکنیم که آمد به امام عرض کرد که گوشت را جه کنم اگر حضرت فرمودند کل این معنایش این هست که حرضت لحاظ همین حالت را کرده اند. ولی اگر فرمودند که مگر از مسلمان خریده ای....همین که لحاظ اون حال شد یعنی امام میخواهند بفرمایند گوشت مذکی هست و آثار تذکیه برایش بار کن.ممکن هست باز بفرمایند که مگر تو بودی و دیدی که درست سر بریدند... امام لحاظ چه حالتی را میکنند. هم جنان که واقع ترتب طولی دارند رد مقام جعل اصل ظاهری هم هیمن هست. در وقتی که میفرمایند که مگر تو دیدی که درست بود این یعنی لحاظ اون حالت شده است.استصحاب ... شما درحال سجده شک کنید که رکوع کرده ای یا نه... استصحاب عدم رکوع...ولی شارع چه طور لحاظ میکند در اینجا....بلی قد رکعت...این یعنی من دیگر قیام را نگاه نکردم. با اینکه هم استصحاب و هم این بحث هر دو اصل تنزیلی هستند ولی چون قوام اصول به لحاظش هست وقتی میفرماید که بلی قد کرعت یعنی من قیام را لحاظ نکردم. این نکته فنی تقدم اصول بر یک دیگر هست. نگوییم استصحاب عام هست و شامل میشود یا تخصیص میزند...حکومت وورد هم نیست. تخصص هست. اصلا این یعنی اینکه اصلا در اینجا اون مطلب لحاظ نشده است... اصلا لحاظ عوض شد...یک نوع تخصص هست. با تعدد لحاظ اصل عوض میشود.فامض فی سجودک هم اگر در روایات قاعدة فراغ بود..این هم باز لحاظ فرق دارد. قیام لحاظ نشده است.این یک راه قانونی هست که این طور قانون گذاری میشود و میخواهیم بگوییم که شارع هم همین راه را رفته است.

آیا اصالة الاباحة با استصحاب عدم تذکیه معارض هستند یا یکی مقدم هست. جواب... حق با مرحوم شیخ و بزرگان اصولیین هست که این دو اصل معارض نیستند. علی تقدیر جریان استصحاب مقدم هست. حق این هست که این استصحاب خالی از اشکال نیتس و اشکال در نظر ما این هست که دلیل لفظی را در باب استصحاب ثابت نمیدانیم و سیره عقلاء هم معلوم نیست که حیات و موت را متحد الموضوع میدانند. در شبهات حکمیه که بالکل استصحاب را جاری نمیدانیم. اصولا نظر دقیق علمی را هم نگوییم عرفا هم زنده و مرده با هم موضوعا فرق میکنند. اولش حیوان هست و بعد مرگ جماد میشود.از نظر عرفی و علمی با هم خیلی فرق دارند. این غیر از خانم هست که از خون پاک شود.نکته بعدی اینکه در شبهات موضوعیه میشود اصالة عدم تذکیه کرد نه استصحاب. مطب بعدی اینکه با این اصالة عدم تذکیه اثبات نجاست و حرمت هر دو میشود.مطلب استاد هم از نظر علمی ثابت نیست و هم خلاف مشهور هست.بحث مفصل شد. در شبهات حکمیه هم مرجعش به این بود یکی از صور که این حیوان قابلیت تذکیه دارد یا نه. در شبهه حکمیه بحثش برگشتش به این هست که حیوان مورد نظر قبول تذکیه میکند یا نه. عده ای استصحاب عدم تذکیه را مطرح کرده اند که نتیجه اش این شده است که هم حرام هست و هم نجس و مرحوم استاد حرام و پاک و صحیح این هست که استصحاب در شبهات حکمیه جاری نمیشود.

نکته بعدی در این مسأله رجوع میشود به عمومات و اطلاقات نه به اصول عملیه. اون هم اصالة الحل هست.لذا حلال هست و هم پاک ولی ما اشکالک کردیم که روایت اصالة الح در شبهات موضوعیه هست در در شبهات حکمیه...نکته بعدی اینکه به حجای اصالة احل برویم سراغ قاعدة حل...این را استفاده کنیم از مجموعه آیات و روایات... و در اینجا طبقث قاعدة همین هست و به اصول عملیه مراجعه نشده است ولی انصافا پاکی اش خیلی واضح هست ولی جواز اکلش و حلیتش محل اشکال هست و لذا احتیاط کنید.

ارسال سوال