ارسال سوال سریع
بروزرسانی: ۱۴۰۳/۱۱/۱۳ زندگینامه کتب مقالات تصاویر سخنرانی دروس پرسش‌ها اخبار ارتباط با ما
فهرست سخنرانی‌ها آخرین دروس دروس تصادفی دروس پربازدید

■ خارج فقه - مکاسب (۴۷)
■ خارج اصول
■ مکاسب ۸۸-۱۳۸۷ (۱۰۹)
■ تاریخ شفاهی (۳)
■ تقریرات
■ خارج فقه - حج (۲۰۶)
■ خلق عظیم (۱)
■ اصول ۱۴۰۲-۱۴۰۳ (۶۷)

خارج فقه - مکاسب » مکاسب 94-1393 » دوشنبه - 29 – 10 - 1393 مکاسب محرمه ـ لهو ـ [بررسی روایات ملاهی (جامع الاحادیث)] (48)

دروس خارج فقه کتاب مکاسب سال 94-1393 شمسی حضرت آیت الله استاد سید أحمد مددی
بسم الله الرحمن الرحیم
29 دی دو شنبه:

فقه:

خلاصه کلام شیخ این بود که ما روایات عامه داریم و مقتضای قاعدة باید بگوییم لهو مطلقا حرام هست ولی به خاطر اجماع و سیره مسلمین این را نمیتوانیم بگوییم. بحثی که ما مطرح کردیم این بود که آیا اصولا این طور اطلاقی داریم یا نه. در بحث قرعة صاحب جواهر هم شبیه این حرف را دارند ولی ما در بحث قرعه مطرح کردیم که اصلا در بحث قرعه اطلاقی نداریم.روایات صید که لهو بما هو لهو نیست. شاید روی نکات خاص صید هست.

روایات باب له. البته اول باب در جامع احادیث شیعه، آیه را ذکر کرده است... که البته آیه به حسب ظاهر ارتباطی با نحن فیه که لهو باشد ندارد و کلمه لهو در آن هست و اصولا جزو آیات مکیه هست که ناظر به مقام جعل و ...نیست و تا جایی که من دیده ام قبل و بعد جزو آیات مکیه هست. عده ای گفته اند که این آیه ماجرایش به حضرت مریم و حضرت عیسی هست که اگر خداوند مثلا میخواست زن بگیرد مثلا ملائکه اولی بود...علت  اینکه آیه را آورده اند یک روایتی هست که امام سلام الله علیه به آیه تمسک کرده اند...تمسک شده است به این آیه مبارکه. لذا از این جهت در باب آمده است.

احادیث این باب یک عده اش که کلمه لهو درش نیست. بلکه امور که ملاهی هستند، را ذکر کرده اند. الآن در دنیای عرب مَلها به کاواره و همین جایی که رقص و ... درش هست. عرض کنم که در عده ای از روایات مصادیق ذکر شده است. مزمار. زفن...یک روایتی داریم که زفن را مطلقا حرام رکده است...روایت سکونی نمونه اش هست... در جعفریات هم بود. در دعائم هم بود. زفن به معنای رقص هست... به لغت حبشه...شاید شبیه این رقصهای محلی حاکی از یک مجامع خاصی بوده باشد... زفن هم آمده است و زمر هم آمده است...زمر به نوازندگی و اینها میخورد... ظاهرا در جعفریات... مزر آمده است...صحیحش همان زفنن هست که در کافی هست و در دعائم انهی امتی عن الزفن. این دلیل کسانی هست که رقص را به جمیع مراتبش حرام میدانند حتی رقص زن برای شوهرش...ما هم در سندش اشکال داریم و همه سندها به کتاب سکونی بر میگردد.در کتاب عوالی همم که فوق العادة کتاب ضعیف هست...فی الحدیث که رسول الله از دف و رقص و ...نهی کردند...

766- 31981- (5) مستدرك 13/ 218: القطب الراوندى في لبّ اللّباب عن النبيّ صلى الله عليه و آله انّه قال انّ اللّه حرّم الدّف و الكوبة و المزامير و ما يلعب به.(یک ادعا بکنیم و بعد ثابتش کنیم ان شاء الله. اونی هکه از مجموع روایات لهو در میآید به نظر میرسد که هماان موسیقی و مشابهات آن هتس. در بعضی کتب گفته اند که اصل معنای لهو جماع هست و شعری از امرؤ القیس را ذکر کرده اند. ولی به نظرم اگر در اون شعر هم معنا یان باشد...که البته واضح نیتس این باشد...قطعا کنایه هست..در مجمع البیان هم آمده است....در ابواب نکاح عرض کردیم که مجموعه تعابیر جنبه های کنایی دارد از اون مطلب مس و افضی و لامستم و سرّ هست... ولی لهو در آیه مبارکه اول بحث را تصور کرده اند که مراد همین باشد...و گفته اند رد لغت عرب به زن و فرزند لهو میگفتند ولی فکر نکنم درست باشد...نهایتا کنایه...)

767- 31982- (6) مستدرك 13/ 218: و عن النّبيّ صلى الله عليه و آله انّه قال نهينا عن صوتين أحمقين فاجرين صوت عند المصيبة مع خمش الوجوه و شقّ الجيوب و صوت عند النعمة باللّهو و اللّعب بالمزامير و انّهما مزامير الشيطان. العوالى 122: روى أبو عوانة عن أبى ليلى عن عطاء بن أبى رباح عن جابر بن عبد اللّه الأنصارى قال انطلق رسول اللّه صلى الله عليه و آله و جماعة (الىٰ أن قال) فقال صلى الله عليه و آله إنّما نهيت عن صوتين (و ذكر نحوه إلّا أنّ فيه عند نغمة لهو و لعب).

768- 31983- (7) مستدرك 13/ 219: الشيخ أبو الفتوح في تفسيره عن أبى امامة عن رسول اللّٰه صلى الله عليه و آله انّه قال انّ اللّٰه تعالى بعثنى هدى و رحمةً للعالمين و أمرنى أن أمحو المزامير و المعازف و الأوتار و الأوثان و امور الجاهليّة الىٰ أن قال انّ آلات المزامير شراؤها و بيعها و ثمنها و التجارة بها حرام الخبر.

769- 31984- (8) الخصال 337: حدّثنا أبى رضى الله عنه قال حدّثنا سعد بن عبد اللّه عن أيّوب بن نوح عن الرّبيع بن محمّد المسلى عن عبد الأعلى عن نوف قال بت ليلة عند أمير المؤمنين علىّ عليه السلام فكان يصلّى اللّيل كلّه و يخرج ساعة بعد ساعة فينظر الىٰ السماء و يتلو القرآن قال فمرّ بى بعد هدوء من اللّيل فقال يا نوف أ راقد أنت أم رامق قلت بل رامق أرمقك ببصرى يا أمير المؤمنين قال يا نوف طوبى للزاهدين في الدّنيا و الراغبين في الآخرة اولئك الّذين اتّخذوا الأرض بساطاً و ترابها فراشاً و مائها طيباً و القرآن دثاراً و الدعاء شعاراً و قرّضوا من الدنيا تقريضاً على منهاج عيسى بن مريم عليهما السلام انّ اللّٰه عز و جل أوحى الىٰ عيسى بن مريم عليهما السلام قل للملأ من بنى إسرائيل لا يدخلوا بيتاً من بيوتى إلّا بقلوب طاهرة و أبصار خاشعة و أكفّ نقيّة و قل لهم اعلموا انّى غير مستجيب لأحَدٍ منكم دعوة و لأحَدٍ من خلقى قبله مظلمة يا نوف

______________________________

(1). أى التزويج.

جامع أحاديث الشيعة، ج‌22، ص: 414‌

إيّاك أن تكون عشّاراً أو شاعراً أو شرطيّاً أو عَريفاً أو صاحب عرطبة و هى الطنبور أو صاحب كوبة و هو الطبل فانّ نبىّ اللّٰه صلى الله عليه و آله خرج ذات ليلة فنظر الىٰ السماء فقال إنّها الساعة الّتى لا تردّ فيها دعوة إلّا دعوة عَريف «1» أو دعوة شاعر أو دعوة عاشر أو شرطى أو صاحب عرطبة «2» أو صاحب كوبة. أمالى المفيد 132: حدّثنا الشيخ الجليل المفيد أبو عبد اللّه محمّد بن محمّد بن النّعمان- أدام اللّٰه عزّه- قال أخبرنى أبو الحسن على بن خالد المراغى قال حدّثنا الحسين بن محمّد البزّاز قال حدّثنى أبو عبد اللّه جعفر بن عبد اللّه العلوى المحمّدى قال حدّثنا يحيى بن هاشم الغسّانى عن أبى عاصم النّبيل عن سفيان عن أبى إسحاق عن علقمة بن قيس عن نوف البكالى قال بتّ ليلة عند أمير المؤمنين على بن أبى طالب عليه السلام فرأيته يكثر الاختلاف من منزله (و ذكر نحوه إلى أن قال عليه السلام) فإن استطعت يا نوف أن لا تكون عَريفاً و لا شاعراً و لا صاحب كوبة و لا صاحب عرطبة فافعل فإنّ داود عليه السلام رسول ربّ العالمين خرج ليلة من اللّيالى فنظر في نواحى السّماء ثمّ قال و اللّٰه ربّ داود انّ هذه السّاعة لساعة ما يوافقها عبد مسلم يسأل اللّٰه فيها خيراً إلّا أعطاه إيّاه إلّا أن يكون عَريفاً أو شاعراً أو صاحب كوبة أو صاحب عرطبة.

770- 31985- (9) الدعائم 2/ 206: (دوحدیث قبلی که به بحث ما نمیشود استفاده شود.این روایت اگر قبول کنیم بیشتر میخورد به مقام ملاکات. عرض کرده ایم که بعضی از روایات در جنبه های تشریع ناظر به مقام تکوین هست وبعضی مقام ملاکات هست.در تکوین امور واقعی بما هی مطرح میشود. در ملاکات بما اینکه زمینه جعل مطرح میشود هست...آیا از مقام ملاکات یا امور تکوینی میشود استظهار جعل کرد...یا از مقام بعدش که حب و بغض هست یا اراده و کراهت که مرحله بعدش هست آیا میشود مقام جعل را در آورد... از این سه مرحله قبل جعل آیا میشود جعل را استظهار کرد..لولا اشق علی امتی لامرتهم بالسواک... پس ملاک هست ولی جعل صورت نگرفته است.الآن عده ای از عامه قائل به تأخیر صلاة عشاء هستند الی ثلثی اللیل... با اینکه روایت این هست که لولا اشق علی امتی لاخرت العشاء الی ثلثی اللیل... و آثار عمل گاهی اوقات امور اخروی هست و گاهی امور برزخی و گاهی امور دنبوی...از اینها میشود حکم در آورد یا نه. این روایت الآن سند ندارد ولی تقریب این طور میشود. الآن یک حسابی در عالم هست که آسمان و زمین توازن دارد..خب پس شما هم در میزان طغیان نکنید.. اینجا اولش این طور هست که عالم و خلقتش مثلا لهوی نیست. ولی دومش که شما هم لهو نکنید دیگر نیست... تازه اگر میخواستیم لهو باشد به همان عالم بالا میکردیم...امام میخواهند بفرمایند که همچنان که عالم یهوی نیست شما هم نباشید مثلا.ممکن هست ما این آیه را در مقام اصل امور تکوینی بفهمیم. ظاهر آیه مبارکه در مقام واقع هست. آیاتی که ناظر به امور واقعی و تکوینی هست نمیشود در فقه استدلال بهش کرد. آیاتی که امروواقعی باشد و زیر بنای تشریع باشد مشکل هست. چون الرجال قوامون علی النساء... بعد از فضل الله بعضهم علی بعض هست... لذا به نظر میرسد که امر ملاکی هست. الآن بین نوشته های فارسی زبان هم یک مقداری شبهاتی در آیات در مقام جعل هست... فعلا این حدیث با سند به ما اینجا نرسیده است. به نظرم یک جای دیگر هم داریم. ) روينا عن جعفر بن محمّد عليه السلام انّه سئل عن اللّهو في غير النكاح فأنكره و تلا عليه قول اللّه عز و جل «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ* لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنّا إِنْ كُنّا فاعِلِينَ بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمّا تَصِفُونَ».

771- 31986- (10) جامع الأخبار 433: قال رسول اللّٰه صلى الله عليه و آله يحشر صاحب الطنبور «3» يوم القيامة و هو أسود الوجه و بيده طنبور من نار و فوق رأسه سبعون ألف ملك بيد كلّ ملك مقمعة يضربون رأسه و وجهه و يحشر صاحب الغناء من قبره أعمىٰ و أخرس و أبكم و يحشر الزانى مثل ذٰلك و صاحب المزمار مثل ذٰلك و صاحب الدّف مثل ذٰلك.

______________________________

(1). أى القيم بامور القبيلة أو الجماعة من الناس يلى امورهم و يتعرّف الأمير منه أحوالهم- اللسان.

(2). أى العود و قيل: الطنبور- اللسان.

(3). الطنبور: آلة طرب ذات عنق طويل لها أو تار من نحاس- المنجد.

جامع أحاديث الشيعة، ج‌22، ص: 416‌

772- 31987- (11) كافى 5/ 536: علىّ بن إبراهيم عن أبيه عن حمّاد بن عيسى عن إسحاق بن جرير كافى 6/ 433: عدّة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن خالد عن عثمان بن عيسى عن إسحاق بن جرير قال سمعت أبا عبد اللّه عليه السلام يقول انّ شيطاناً يقال له القفندر إذا ضرب في منزل رجل أربعين يوماً «1» بالبربط و دخل عليه الرجال وضع ذٰلك الشيطان كلّ عضو منه على مثله من صاحب البيت ثمّ نفخ فيه نفخة فلا يغار بعدها «2» حتّى تؤتى نساؤه فلا يغار «3».

773- 31988- (12) كافى 6/ 434: (عدّة من أصحابنا- معلّق) عن سهل بن زياد عن محمّد بن عيسى أو غيره عن أبى داود المسترقّ قال من ضرب في بيته بربط أربعين يوماً سلّط اللّٰه عليه شيطاناً يقال له القفندر فلا يبقى عضواً من أعضائه إلّا قعد عليه فإذا كان كذلك نزع منه الحياء و لم يبال ما قال و لا ما قيل فيه. الدعائم 2/ 208: عن جعفر بن محمّد عليهما السلام (نحوه).

774- 31989- (13) كافى 6/ 434: (عدّة من أصحابنا- معلّق) عن سهل بن أحمد بن يوسف بن عقيل عن أبيه عن موسى بن حبيب عن على بن الحسين عليهما السلام قال لا يقدّس اللّه امّة فيها بربط يقعقع «4» و تايه «5» تفجّع.

775- 31990- (14) الجعفريّات 158: بإسناده عن علىّ بن أبى طالب عليه السلام انّه رفع إليه رجل كسر بربطاً فأبطله. الدعائم 2/ 207: عن علىّ عليه السلام (نحوه و زاد) و لم يوجب على الرجل شيئاً.

776- 31991- (15) مستدرك 13/ 220: السيّد الفاضل المعاصر في الرّوضات عن رسالة قبائح الخمر للسيّد الجليل الأمير صدر الدّين الدشتكى عن الرّضا عليه السلام استماع الأوتار من الكبائر، و نقل انّه سمع أمير المؤمنين عليه السلام رجلًا يطرب بالطنبور فمنعه و كسر طنبوره ثمّ استتابه فتاب ثمّ قال أ تعرف ما يقول الطنبور حين يضرب فقال وصىّ رسول اللّٰه صلى الله عليه و آله أعلم فقال انّه يقول ستندم ستندم أيا صاحبى، ستدخل جهنّم أيا ضاربى.

777- 31992- (16) كافى 6/ 434: (عدّة من أصحابنا- معلّق) عن سهل بن زياد عن علىّ بن معبد عن الحسن بن علىّ الخزّاز عن علىّ بن عبد الرّحمٰن عن كليب الصيداوى قال سمعت أبا عبد اللّه عليه السلام يقول ضرب العيدان ينبت النفاق في القلب كما ينبت الماء الخضرة.

______________________________

(1). صباحاً- كا ج 5.

(2). بعد هٰذا- كا ج 5.

(3). أى لا يتغيّر لأنّه سلبت غيرته.

(4). قعقع الشي‌ء اليابس: حرّكه مع صوت- المنجد- قعقعة السلاح صوته.

(5). امرء تائه أى متكبّر أو ضالّ متحيّر- اللسان. كأنّه اشير إلى التفاخر في النائحات- وافى.

جامع أحاديث الشيعة، ج‌22، ص: 418‌

778- 31993- (17) فقه الرضا عليه السلام 282: و نروى أنّه من أبقى في بيته طنبوراً أو عوداً أو شيئاً من الملاهى من المعزفة و الشطرنج و أشباهه أربعين يوماً فقد باء بغضب مِن اللّٰه فان مات في أربعين مات فاجراً فاسقاً مأواه النّار و بئس المصير.

779- 31994- (18) الجعفريّات 146: باسناده عن علىّ عليه السلام قال تقوم الساعة على قوم يشهدون من غير أن يستشهدوا و على الذين يعملون عمل قوم لوط و على قوم يضربون بالدفوف و المعازف.

780- 31995- (19) المقنع 155: و اجتنب الملاهى كلّها و اللعب بالخواتيم و الاربعة عشر و كلّ قمار فانّ الصادقين عليه السلام قد نهوا عن ذٰلك اجمع.(در باب 23 شماره 43 به نظرم یک متنی از مقنع مفصلا نقل کرده سات که آخرش این یک تیکه هست که اینجا هست.)

781- 31996- (20) كافى 6/ 431: (عدّة من أصحابنا- معلّق) عن سهل بن زياد عن سليمان بن سماعة عن عبد اللّه بن القاسم عن سماعة قال قال أبو عبد اللّه عليه السلام لمّا مات آدم عليه السلام و شمت به إبليس و قابيل فاجتمعا في الأرض فجعل إبليس و قابيل المعازف و الملاهى شماتة بآدم عليه السلام فكلّ ما كان في الأرض من هذا الضرب الذى يتلذّذ به الناس فإنّما هو من ذاك.(این روایت مبارکه علی تقدیر قبول شبیه ملاکات هست ولی ملاکاتی که امور غیبی هست. ریشه لهو شیطانی هست.کتب قانون مواد قانونی هست ولی اونی که ما در آیات و روایات داریم شبیه کتب قانون نیست. گاهی ملاکات و گاهی حب و بغض و گاهی اراده و کراهت آمده است و لذا مقداری استظهار را مشکل میکند.خصوصا که از راده و کراهت یا حب و بغض حکم الزامی در میآید یا حکم غیر الزامی.)

782- 31997- (21) الدعائم 2/ 209: عن جعفر بن محمّد عليه السلام انّه قال مر بى أبى رضوان اللّه عليه و أنا غلام صغير و قد وقفت على زمّارين و طبّالين و لعّابين استمع فأخذ بيدى و قال لى مر لعلّك ممّن شمت بآدم فقلت و ما ذاك يا أبت فقال هٰذا الذى تراه كلّه من اللّهو و اللّعب و الغناء إنّما صنعه إبليس شماتة بآدم حين أخرج من الجنة.

783- 31998- (22) العيون 246: حدّثنا أبو الحسن محمّد بن عمرو بن علىّ عبد اللّه البصرى قال حدّثنا أبو عبد اللّٰه محمّد بن عبد اللّه بن أحمد بن جبلة الواعظ قال حدّثنا أبو القاسم عبد اللّه بن أحمد بن عامر الطائى قال حدّثنا أبى قال حدّثنا علىّ بن موسى الرضا عليه السلام قال حدّثنا أبى موسى بن جعفر قال حدّثنا أبى جعفر بن محمّد قال حدّثنا أبى محمّد بن علىّ قال حدّثنا أبى علىّ بن الحسين قال حدّثنا أبى الحسين بن علىّ عليهم السلام قال كان علىّ بن أبى طالب عليه السلام بالكوفة في الجامع إذ قام إليه رجل من أهل الشام فقال يا أمير المؤمنين انّى أسألك عن أشياء فقال سل تفقّهاً (إلى أن قال) و سأله عن معنى هدير «1» الحمام الراعبيّة فقال تدعو على أهل المعازف و القيان «2» و المزامير و العيدان الخبر.

______________________________

(1). أى تردّد صوته.

(2). القين- خ ل.

جامع أحاديث الشيعة، ج‌22، ص: 420‌

784- 31999- (23) الخصال 62: حدّثنا محمّد بن علىّ ما جيلويه رضى الله عنه قال حدّثنا محمّد بن يحيى العطّار عن محمّد بن أحمد عن السيّارى باسناده يرفعه الىٰ أبى عبد اللّه عليه السلام انّه سئل عن السفلة فقال من يشرب الخمر و يضرب بالطنبور.

785- 32000- (24) وسائل 17/ 315: علىّ بن جعفر في كتابه عن أخيه موسى بن جعفر عليه السلام قال سألته عن اللعب بأربعة عشر و شبهها قال لا يستحبّ شيئاً من اللعب غير الرّهان و الرّمى.(استاد این رویات را صحیح میدانستند و چندین بار عرضکردیم که این بسیار ضعیف هست.رهان در اینجا مراد اسب دوانی هست و مسابقات اسب دوانی و رمی هم تیر اندازی...ظاهرا مراد این باشد که بدون پول...مشکل این روایت داریم که اولا نستحب که مشکل الزامی بودن یا نبودن دارد... در ضمن چون باز به خودشان عدم استحباب را نسبت داده اند استفاده حکم در حق دیگران مشکل هست. امام و شأن امامت مناسب این حرفها نیست. )

786- 32001- (25) مستدرك 13/ 216: زيد النرسى في أصله عن أبى عبد اللّه عليه السلام انّه قال في حديث فيمن طلب الصيد لاهياً و انّ المؤمن لفى شغل عن ذٰلك شغله طلب الآخرة عن الملاهى(چون سید آمده است بعیدنیست که خصوص این بحث باشد. ) الىٰ أن قال و انّ المؤمن عن جميع ذٰلك لفى شغل ما لَه و للملاهى فانّ الملاهى تورث قساوة القلب و تورث النفاق و أمّا ضربك بالصوالج(در متون دیگر هم هست... فعلا مشکل سندی اینجا هست که اصل زید نرسی را شک داریم. فعلا نسخه ایشان نسخه مستدرک هست.این بحث که ما یک روایت داریم که کل لهو حرام یکی این هست که ههم سندا خیلی ضعیف هست و هم در صدرش مطلبی هست که اطلاق ذیل محل اشکال میشود.) فانّ الشيطان معك يركض و الملائكة تنفر عنك و إن أصابك شي‌ء لم توجر و من عثر به دابّته فمات دخل النّار.

787- 32002- (26) الغرر 56: المؤمن يُعافُ «1» اللَّهْوَ و يألف الجدّ(سند ندارد و احتمال این هست که در مقام استحباب باشد).

788- 32003- (27) الغرر 602: لم يعقل مَنْ وَلَهَ «2» باللَّعِبِ وَ اسْتَهَترَ «3» بِاللّهو و الطَّرَبِ.

789- 32004- (28) وسائل 17/ 315: ورّام بن أبى فراس في كتابه قال قال عليه السلام لا تدخل الملائكة بيتاً فيه خمر أو دف أو طنبور أو نرد و لا تستجاب دعاؤهم و ترفع عنهم البركة. العوالى 261: و قال صلى الله عليه و آله لا تدخل (و ذكر مثله).

790- 32005- (29) أمالى ابن الشيخ 336: الشيخ المفيد أبو علىّ الحسن بن محمّد بن الحسن الطوسى رضى الله عنه قال حدّثنا الشيخ السعيد الوالد أبو جعفر محمّد بن الحسن الطوسى قدّس اللّه روحه قال أخبرنا ابن الصّلت قال أخبرنا ابن عقدة قال أخبرنى علىّ بن محمّد بن علىّ أبو الحسن الحسينى قراءة عليه قال حدّثنا جعفر بن محمّد بن عيسى قال حدّثنا عبد اللّه بن على قال حدّثنا على بن موسى عن أبيه عن جدّه عن آبائه عن علىّ عليهم السلام قال كلّما(اینجا باید منفصل بنویسد. کلُّ ما) عن ذكر اللّه فهو من الميسر.(اینجا اگر قبول هم بشود مراد وسائل قمار هست... نه مطلق.)

______________________________

(1). أى يكرهه و يتركه.

(2). أى تحيّر من شدّة الوجد- المنجد.

(3). أى كان كثير الأباطيل.

جامع أحاديث الشيعة، ج‌22، ص: 422‌

791- 32006- (30) مستدرك 13/ 218: القطب الراوندى في لبّ اللّباب عن النّبيّ صلى الله عليه و آله انّه قال اللّعب بالكعاب «1» و الصفير «2» بالحمام و أكل الرّبا سواء. و تقدّم في رواية الشريف (14) من باب (8) حكم الصّياح و الصّراخ بالويل من أبواب التعزية و التسلية ج 3 قوله صلى الله عليه و آله و لٰكنّى نهيت عن صوتين أحمقين فاجرين صوت عند نغمة لعب و لهو و رنّة شيطان. و في رواية جابر (15) مثله إلّا أنّ فيه بدل قوله (و رنّة شيطان) و مزامير شيطان.

و في رواية محمّد بن عليّ (12) من باب (32) كراهة تمكين الصبيان من المساجد من أبوابها ج 4 قوله صلى الله عليه و آله إذا عملت امّتي خمسة عشر خصلة حلّ بها البلاء (إلى أن قال صلى الله عليه و آله) و ضربوا بالمعازف و لعن آخر الامّة أوّلها فليرتقبوا عند ذلك ريحاً حمراء أو خسفاً أو مسخاً. و في رواية الأعمش (11) من باب (11) ما ورد في بيان الكبائر من أبواب جهاد النّفس ج 16 قوله عليه السلام و الكبائر محرّمة و هي الشرك باللّٰه (إلى أن قال) و الملاهي الّتي تصدّ عن ذكر اللّٰه تبارك و تعالى مكروهة. و في رواية ابن شاذان (13) قوله و هي (أي الكبائر) قتل النفس (إلى أن قال) و الاشتغال بالملاهي.

و في رواية ابن عبّاس (12) من باب (12) جملة من الخصال المحرّمة نقلًا عن المستدرك قوله صلى الله عليه و آله و تظهر الكوبة و القينات و المعازف و الميل إلىٰ أصحاب الطنابير و الدفوف و المزامير و سائر آلات اللّهو ألا و من أعان أحداً منهم بشي‌ء من الدينار و الدرهم و الألبسة و الأطعمة و غيرها فكأنّما زنى مع امّه سبعين مرّة في جوف الكعبة فعندها يليهم أشرار امّتي و تنتهك المحارم و تكتسب المآثم و تسلّط الأشرار على الأخيار و يتباهون في اللّباس و يستحسنون أصحاب الملاهي الخ فلاحظ.

و في رواية حمران (33) قوله عليه السلام و رأيت الملاهي قد ظهرت يمرّ بها لا يمنعها أحد أحداً و لا يجتري أحد على منعها و قوله عليه السلام و رأيت المعازف ظاهرة في الحرمين (إلى أن قال) فكن على حذر و اطلب إلىٰ اللّٰه عز و جل النجاة الخ. و في رواية الأصبغ (17) من باب (18) استحباب السّلام من أبواب العشرة ج 20 قوله عليه السلام ستّة لا ينبغي أن يسلّم عليهم (إلى أن قال) فأمّا الّذين لا ينبغي

______________________________

(1). الكعاب واحدها «كعب و كعبة»: فصوص النرد: العظم الّذى يلعب به- المنجد.

(2). أى الصوت بالفم و الشفتين.

جامع أحاديث الشيعة، ج‌22، ص: 424‌

أن يسلّم عليهم فاليهود و النصارى و أصحاب النّرد و الشطرنج و أصحاب الخمر و البربط و الطنبور.

و في رواية تحف العقول (16) من باب (1) تحريم التكسّب بأنواع المحرّمات من أبواب ما يكتسب به ج 22 ما يدلّ على ذلك فلاحظ.

و لاحظ باب (19) تحريم الغناء و باب (22) تحريم استماع الغناء و الملاهي. و باب (23) تحريم اللعب بالشطرنج فإنّ فيها ما يناسب ذلك و في رواية الزعفراني (12) من باب (48) حكم كسب النائحة قوله عليه السلام من أنعم اللّٰه عليه بنعمة فجاء عند تلك النعمة بمزمار فقد كفرها و من اصيب بمصيبة فجاء عند تلك المصيبة بنائحة فقد كفرها. و في رواية عليّ بن إسماعيل (7) من باب (1) استحباب اجراء الخيل و تأديبها من أبواب السبق و الرماية ج 24 قوله عليه السلام كلّ لهو المؤمن باطل إلّا في ثلاث: في تأديبه الفرس و رميه عن قوسه و ملاعبته امرأته.

ارسال سوال