دسته‌بندی مقالات جدیدترین مقالات مقالات تصادفی مقالات پربازدید

ورود رساله جعلی ذهبیه به اسانید شیعه

رساله ذهبیه و نحوه ورود آن به اسانید شیعه
مقدمه
بعضی افراد با معلومات طبی‌ای که داشتند، برای ترویج طب، کتب طبی را به امامان معصوم نسبت می‌دادند. این افراد چون شخصیت سرشناسی نبودند این کار را انجام می‌دادند تا بگویند علم با دین منافات ندارد. مثلا همین طب الرضا سلام الله علیه کاملا از معلوماتش قابل تفکیک است، چون کتب طبی که تا آن زمان نوشته شده است واضح و مبرهن وجود دارد، لذا این طب الرضا هم واضح است که از کجا آمده. این مسئله برای ما ابهامی ندارد… استاد سید احمد مددی دام ظله در درس خارج فقه کتاب مکاسب سال ۹۱-۱۳۹۰ به موضوع ورود علوم غربی به دنیای اسلام و مقابله با آن و اصالت «رساله ذهبیه» می‌پردازد. متن پیش رو بخشی از سخنان این استاد معظم می‌باشد که با کمی تلخیص و اصلاح از سوی موسسه طبنا به همراه صوت انتشار یافته است.
متن اصلی یادداشت
 از حدود سال ۷۰ -۸۰ قمری دوره ترجمه در دنیای اسلام آغاز شد و علوم غربی یعنی علوم یونانی برای اولین بار توسط خالد بن معاویه بن یزید بن معاویه، نوه یزید ملعون، ترجمه شد و به جهان اسلام راه یافت. از آنجا که شام نزدیک مسیحی‌ها بود و آنها هم با کتب یونانی، سریانی و لاتینی آشنا بودند (مصادر اولیه به یکی از این سه لغت بود، البته لغت سنسکریت هم بود اما در اختیار هندی‌ها بود و ربطی به اینها نداشت) دورة ترجمه از شام آغاز شد. خالد بن معاویه، آثار یونانی و لاتینی را به عربی برگرداند، و بعدها این آثار در نهضت ترجمه و در دورة خلافت عباسی‌ها در دنیای اسلام انتشار یافت. در این دوره چون عظمت ظاهری اسلام، زیاد شده بود این علوم نمی‌توانستند در برابر اسلام بایستند. از نظر تاریخی اولین ایستادگی‌ها در مقابل اسلام توسط زنادقه و ملاحده حدود سال 128 قمری یعنی در زمان امام صادق ع در کوفه شروع شد. اینها عمدتا عِدّه و عُدّه فراوانی نیز داشتند و حتی برنامه‌شان این بود که به صورت گروهی به مکه می‌آمدند و ایام حج در برابر کعبه می‌ایستادند و سخنان ضد اسلامی می‌گفتند. پس از سال ۱۲۸ ق، این حرکت الحادی رسمی شد، و به دنبال بهانه می‌گشتند تا حرکت خود را سازماندهی کنند، لذا مقداری از سخنان یونانی‌ها و بعضا اشراقی‌های هند را در علم نجوم، فلسفه و ریاضی را می‌گرفتند و در برابر دین و اسلام قرار می‌دادند.
در مقابل این حرکت، حرکت دیگری شروع شد، که می‌گفت اسلام حکومتی با علم مخالف است وگرنه اسلام حقیقی با علوم مختلف مخالف نیست. به همین دلیل سعی می‌کرد برای نشر اسلام حتی بخشی از مطالب علمی را به اسم ائمه علیهم السلام نشر بدهند. پس یک طرف می‌گفتند: «این علوم ریاضی، نجوم و طب و جز آن کفر و ارتداد است» و این طرف می‌گفتند: «خیر، اینها حرف خود اهل بیت علیهم السلام است و اشکالی ندارد».
مثلا الصحیفه الذهبیه یا طب الرضا علیه السلام، ـ از راه غلو بصره به ما رسیده است. این رساله شبیه رساله بختیشوع است. واقعیت این است که یک طبیب برخی مطالب طبی را که خیلی هم زننده نبوده در این رساله جمع کرده و بعد هم، به دروغ ابتدای آن نوشته است که مثلا این رساله حضرت را، با آب طلا نوشتند. مقدمه رساله ذهبیه از سر تا ته همه جعلی است.پس برخی افراد برای ترویج طب با معلومات طبی خود، کتب طبی را به معصومین نسبت می‌دادند، این افراد چون خودشان چهره‌های سرشناسی نبودند این کار را انجام می‌دادند و کلی هم از آن تعریف می‌کردند تا بگویند علم و دین با هم منافات ندارد. در مرحلة بعد واسطة نقل رساله هم – که عمدتا مبنایشان در تحمل حدیث این بوده است که اگر کتابی به نحو وجاده هم رسید اشکالی در اخذ آن نیست و نیازی ندارد که سماع و قرائت شود – کتاب را اخذ می‌کرده، و با ساده‌لوحی و بدون رعایت ضوابط تحمل حدیث به آن شخص اول اعتماد می‌کرده و آن را در اسانید حدیثی وارد می‌کرده است. سرّ ورود برخی اسانید نامعتبر در منابع حدیثی این بوده است.اما ما امروزه به لحاظ علمی می‌توانیم با یک نظر از بالا به پایین، دقیقا کتاب طب الرضا سلام الله علیه و کتب مشابه آن را تحلیل طبی کنیم و معلوماتش را از هم تفکیک کنیم، چون کتب طبی که تا آن زمان نوشته شده واضح است.

ارسال سوال