ارسال سوال سریع
بروزرسانی: ۱۴۰۳/۱۱/۱۳ زندگینامه کتب مقالات تصاویر سخنرانی دروس پرسش‌ها اخبار ارتباط با ما
دسته‌بندی مقالات جدیدترین مقالات مقالات تصادفی مقالات پربازدید

اولین قاعده عامه 15

«وِلایة» یا «وَلایة» به‌طوری که عدّه‌ای از اهل لغت ـ از جمله راغب اصفهانی ـ نوشته‌اند از مادّۀ «وَلِيَ» ـ به معنی پشت سر چیزی آمدن ـ است. راغب اصفهانی در کتاب «مفردات» در تفسیر «وَلِيَ» گفته است: الولاء والتوالي أن يحصل شيئان فصاعداً حصولاً ليس بينهما ما ليس منهما (مفردات غريب القرآن: 533). بدين ترتيب مثلاً‌ وليّ الله کسی است که درست پشت سر اراده و امر و نهی الهی حرکت کند و بین او و خدا هیچ چيز ـ اعمّ از دنیا، زن، فرزند و اعتبارات ـ فاصله نشود. 
کلمۀ ولیّ امر و ولایات هم از همین معنا گرفته شده؛ یعنی: در زبان عربی این معنا را تصوّر کرده‌اند که جامعه و مجتمع یک حقیقت و واقعیّت است و ولی کسی است كه به گونه‌ای پشت سر جامعه قرار بگیرد که دیگر بین او و مردم و جامعه فاصله‌ای نباشد. بنابراين كسی كه متصدّی سیاست مردم و اداره و ریاست بر آنهاست، امّا زن و فرزند و ملک و املاک دارد و به فکر آنها هم هست، دیگر ولیّ امر و ولیّ مردم نیست؛ چون ولی باید مباشرتاً‌ پشت سر شخص باشد و چیزی که اجنبی است در بین نباشد ـ يعنی: ولی باید بین خودش و مردم فاصله و واسطه‌ای احساس نکند. از اين رو يافتن مشابهی برای این کلمه در زبان فارسی که بتواند به معنی «پیِ او» باشد بسيار دشوار و بلكه غير ممكن است.
 حال از آن جا كه در مفاهیم لغوی هم می‌توان تحلیل داشت و همچنان که در جمل و بقیّۀ ترکیبات تحلیل‌هايی ارائه می‌شود، مفهوم‌های افرادی و مدلول‌های تصوّری هم بايد به نوعی تحلیل برگردند، دربارۀ موارد صحّت اطلاق کلمۀ «وَلِيَ» می‌توان گفت:
 اوّلاً بايد چیزی ثابت باشد.
ثانياً شیء دوم پشت سر او بوده و حالت پشت سر و در پی او بودن وجود داشته باشد.
و ثالثاً فاصله‌ای بینشان نباشد و در صورت وجود بايد فاصله از شؤون خود آنها باشد؛ مثلاً اگر بین خدا و ولیّ او فاصله به عبادت باشد، چون عبادت هم به خدا برمی‌گردد مشکل ندارد. بنابراين اگر ولیّ الله  بخواهد در حال نماز به غیر نماز و به غیر عبادت توجّه پیدا کند کار را مشکل می‌کند، امّا فاصله اگر عبادی باشد ـ مثلاً در حال نماز انگشتر ببخشد ـ، هم اشکالی ندارد؛ چون این فاصله به اجنبی نیست.
و اتّفاقاً اين سه نكته در ولایت و محبّت هم وجود دارند ـ يعنی: گويا محب بین خود و محبوب واسطه‌ای نمی‌بیند.
امّا چيزی كه شايد بتوان در تحلیل لغوی به عنوان قید چهارم اضافه كرد آن است كه بايد افزون بر آنچه گفته شد نوعی رابطه هم بین ولی و مُوَلّی علیه ـ يعنی: آنچه که طرف ولایت است ـ باشد و بدون رابطه به‌مجرّد اين كه دو شیء مستقلّ از هم فقط پشت سر هم باشند اطلاق «ولاية» صحيح نيست. دقيقاً همچون خلافت كه تنها به صرف آن که شخصی بعد از شخص دیگر باشد عنوان خلیفه صدق نمی‌کند، بلكه ظاهراً اضافه بر این باید یک نوع رابطه هم وجود داشته باشد. بعید نیست سرّ این که در وَلایت ـ به معنای محبّت ـ هم همان ارتباط را در نظر گرفته‌اند همين باشد كه بيان شد؛ زيرا در زبان عربی ـ و بلکه شاید در بيش‌تر زبان‌ها ـ معانی معقول غالباً ریشه‌های محسوس دارند.
البتّه «وليّ» در لغت به «المطر بعد المطر» تفسير شده كه دو قطرۀ مستقلّ‌اند. از اين رو ممکن است در اصل لغت مجرّد دو حادثه، دو واقعه و دو امر پشت سر هم بوده باشد، امّا الآن ما از کلمۀ «ولایات» و «وليّ امر» نوعی رابطه و سلطه می‌فهمیم. حالا این سلطه می‌تواند از درجات ضعیفش مثل محبّت آغاز شود تا به نصرت و اولی به تصرّف بودن و ولیّ مطلق ـ كه گفته شده: مولا به معنای محبّ و ناصر و ... است ـ برسد.
 خلاصه آن كه آنچه ما اكنون از کلمۀ «ولایات» در عبارت «تحف العقول» و ساير کتب خود می‌فهمیم نکتۀ اساسی‌اش این است كه شخصی متصدّی امور جامعه شود و این  تصدّی امور به معنای صحیحش همان طوری است که گفته شده: سلطه‌ای داشته باشد.
( حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی الموسوی ، خارج فقه ، ۱۳۸۴/۹/۹ )
#اصول
#فقه
#قواعد_عامه 
#مکاسب
#قواعد_عامه_در_باب_مکاسب
#اولین_قاعده_عامه
#حدیث_تحف_العقول
#تشريح_متن_حديث_و_بيان_فوايد_موجود_در_آن 
#تاملی_در_واژه_ولایت
#ولایت
قسمت چهارم

ارسال سوال