ارسال سوال سریع
بروزرسانی: ۱۴۰۳/۱۱/۱۳ زندگینامه کتب مقالات تصاویر سخنرانی دروس پرسش‌ها اخبار ارتباط با ما
دسته‌بندی مقالات جدیدترین مقالات مقالات تصادفی مقالات پربازدید

بررسی کتب :

بررسی کتب 
#جعفریات
#اشعثیات
#سکونی
#دعائم
#نوادر_راوندی 
و نسبت بین این کتب

. این کتاب در مصر تألیف شده است. محمد بن محمد بن الاشعث در مصر در زمان فاطمی ها روایات این کتاب را از نوه موسی بن جعفر (موسی بن إسماعیل) این کتاب را نقل می کند. این کتاب را از حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از امام صادق (علیه السلام) عن آبائه عن علی (علیه السلام) نقل کرده اند. سند این کتاب مانند سند کتاب سکونی است که از امام صادق (علیه السلام) عن آبائه عن علی (علیه السلام) نقل شده است. محمد بن محمد بن الأشعث حدود سالهای 353-351 قبل از صاحب دعائم وفات کرده است.


ما احتمال دادیم که این کتاب همان کتاب سکونی است که همه روایاتش نقل شده است. روایتی که از کتاب سکونی در کتب روایی ما نقل شده است با اختیار بوده است و هر کس مقداری از آن را نقل کرده است.


ابن عدی خودش به مصر رفته و کتاب جعفریات را دیده است ولی آن را قبول ندارد بلکه نقلش همراه با طعن در کتاب است. البته دو سه سطری بیشتر صحبت نکرده است. خیلی با ادب کتاب را رد کرده است.


البته مرحوم حاجی نوری هم متنبه شده اند که برخی روایات این کتاب با روایات سکونی مشترک است. ولی به نطر ما این کتاب همان کتاب سکونی است.


این کتاب اولین بار شاید در زمان کلینی به بغداد آمده است. اصحاب ما هم ازا ول به این کتاب اعتماد نکردند. باز در قرن ششم توسط سید راوندی در کاشان نسخه ای از این کتاب با عنوان «نوادر» نقل شده است که همین جعفریات است. ولی باز این کتاب رواج پیدا نکرد چون می بینیم که علامه با اینکه بعد از ایشان است نه خودشان و نه شهیدین رحمهم الله از این کتاب نقل نکرده اند. برای بار سوم در زمان مرحوم حاجی نوری این کتاب از هند به نجف آمد. حاجی نوری نقل می کند که پشت این نسخه تاریخ کتابت آن نوشته شده است که بسیار متأخر است (قرن سیزدهم). این نسخه ای که الآن از کتاب جعرفیات چاپ شده است همان نسخه ی مرحوم حاجی است که مرحوم بروجردی آن را چاپ کردند. همان نسخه ای که مرحوم حاجی هم در مستدرک از ان نقل می کنند. پس شهرت فعلی این کتاب در همین تقریبا 150 سال اخیر است.


نکته ای که کم به آن تنبه شده است این است که مرحوم نجاشی این کتاب را دو بخش کرده است و نمی دانیم چرا؟ یک بخش را در ذکر نام «اسماعیل بن موسی بن جعفر» آورده است و یک بخش را در نام فرزندش «موسی بن إسماعیل». آیا واقعا نجاشی دو اجازه به این دو داشته است؟ چون کتاب تفسیر را که در نام فرزند، نام می برد الآن در خود کتاب جعفریات هست.


قال النجاشی : «موسى بن إسماعيل. له كتاب جوامع التفسير و له كتاب الوضوء. روى هذه الكتب محمد بن الأشعث».


طریق او به محمد بن الأشعث هم در ذکر نام پدر آمده است. نام کتاب تفسیر در نام پدر نیست ولی در نام پسر هست.


«سهل بن أحمد بن سهل» راوی اصلی کتاب ایشان است. ایشان بغدادی است و به مصر رفته است و این کتاب را از «محمد بن محمد بن الأشعث» گرفته است. نسخه راوندی هم از طریق سنی ها به همین نسل بر می گردد.


مرحوم استاد در ابتداء همه کتاب جعفریات را قبول داشتند. ولی بعدها فقط قسمت هایی از آن را قبول کردند.


ایشان در «مبانی تکملة المنهاج» در بحث اقامه حدود توسط فقیه، روایت جعفریات را می آورند و می فرمایند طریق نجاشی به این کتاب خوب است ولی چون کتاب موجود مشتمل بر تفسیر و... است ولی در کتبی که نجاشی نام برده است نام تفسیر نیست لذا این دو با هم فرق دارند و این دقیقا همان کتابی که نجاشی طریق می دهد نیست. ما توضیح دادیم که نام کتاب تفسیر و وضوء را در نام پسرش برده است هر چند دلیل آن را نمی دانیم. راوی از موسی در آنجا هم همان محمد بن محمد بن الأشعث است و موسی هم که از پدرش نقل می کند.


عده ای از علماء فکر کرده اند که حضرت صادق (علیه السلام) حدیث را فرموده اند و در آن مجلس هم سکونی و هم حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) نوشته اند. به ذهن من اینگونه نیست.


با تحقیقاتی که داشته ایم به این نتیجه رسیده ایم که مجموعه جعفریات هم در اختیار صاحب دعائم بوده است. صاحب دعائم هم کتاب سکونی و هم کتاب جعفریات را در اختیار داشته است.


در اهل سنت کتاب سکونی کتابی ارزشی است. مخصوصا چون از راه نوه های پیامبر (صلّی الله علیه و آله) از علی (علیه السلام) که از صحابه پیامبر (صلّی الله علیه و آله) است نقل کرده است



تاریخچه و ارزیابی کتاب «الدعائم» و «الجعفریات» :


کتاب دعائم الاسلام دیر به حوزه های ما آمد. این کتاب، کتاب قانون اسماعیلی های مصر بوده است. «الامام المهدی» رئیس فرق فاطمیه مصر است. صاحب دعائم دو مرتبه در این کتاب نام «الامام المُعِزّ» را می برد ولی نام «الامام المهدی» را ندیده ام. «الامام المعزّ» امام چهارم آنها است.


اسماعیلی ها از سال 298 تا 567 (حدود 269 سال) در مصر حکومت کردند. سپس منقرض شدند و مصر به خلافت عباسی برگشت و بعد از آن حکومت عباسی هم در سال 656 توسط مغول و هلاکو از بین رفت.


اسماعیلی ها تصمیم می گیرند کتابی را در مصر کتاب قانون کنند و قاضی نعمان که مرد ملایی است دست به این کار می زند. گفته شده که در زمان الامام المهدی نوشته شده است ولی در کتاب نام امام چهارم آنها ذکر شده است. احتمال هم دارد که از اوائل نوشته بوده است ولی شاهدی نداریم.


این فکر، فکر لطیفی است. مثلا ما در زمان صفویه، کتاب رسمی نداریم که قانون شیعی باشد بلکه از آراء فقها، استفاده می شده است. در جمهوری اسلامی هم به تحریر الوسیله که قبل از انقلاب نوشته شده است عمل می شود و کتاب مستقلی نداریم.


البته تعلیقات و شروح کتاب دعائم، زیاد دقیق نیست ولی خود کتاب، کتاب خوبی است و قاضی نعمان هم مرد ملایی است. خود کتاب، مرسل است ولی با توضیحاتی که در کتاب الایضاح آمده است روشن می شود.


ارزش کتاب به این است که قانون عملی یک دولت شیعی بوده است. گفته شده است که کتاب، سند داشته و چند جلد بوده است ولی الامام المهدی دستور داده که انها را حذف کند ولی به ذهن من، اینها از ساخته های خود آن ها است و بی اساس است.


انصافا در فرق شیعه، در میراث علمی، اسماعیلی ها از همه ضعیف تر اند. ما حتی یک نفر در روات نداریم که اسماعیلی بوده باشد. اسماعیل ها فوق العاده در میراث علمی ضعیف اند و آنچه هم در این کتاب، وجود دارد از روایات ما است. از علی بن جعفر هم نقل می کند ولی تصور دارند که موسی بن جعفر عن أبیه الصادق (علیهما السلام) شنیده است. روایات علی بن جعفر در کتاب خود قاضی نعمان هم هست که به نام امام صادق (علیه السلام) است نه موسی بن جعفر (علیهما السلام). مرحوم نوری هم گمان کرده اند که از کتاب علی بن جعفر نقل کرده است چون در آن زمان هنوز کتاب ایضاح چاپ نشده بوده است.


با داشتن این مشکل علمی، عجیب است که چگونه به فکر افتاده اند که یک کتاب را به عنوان کتاب قانون اجتماعی قرار دهند و متنش هم (مثل قمی های ما) فقط روایت باشد. و بالفعل هم سالیان متمادی این کتاب، کتاب قانون آن ها بوده باشد. (اگر از اول زمان الامام المهدی نوشته شده باشد حدود 269 سال می شود)


گفتیم که کتاب دعائم دیر به حوزه های ما رسیده است ولی کتاب جعفریات (اشعثیات) از قدیم در حوزه های علمی ما بوده است البته با لیت و لعل.


قدیمی ترین تاریخی که ما داریم شاید 313 باشد که تلعکبری این کتاب را از محمد بن محمد بن الاشعث اجازه گرفته است. این مطلب در رجال شیخ در ذکر نام «محمد بن داود بن سلیمان الکاتب» آمده است.


عبارت رجال شیخ : «محمد بن داود بن سليمان الكاتب، يكنى أبا الحسن، روى عنه التلعكبري و ذكر أن إجازة محمد بن محمد بن الأشعث الكوفي وصلت إليه على يد هذا الرجل في سنة ثلاث عشرة و ثلاثمائة، و قال: سمعت منه في هذه السنة من الأشعثيات ما كان أسناده متصلا


و ما كان غير ذلك لم يروه عن صاحبه، و ذكر التلعكبري أن سماعه هذه الأحاديث المتصلة الأسانيد من هذا الرجل، و رواية جميع النسخة بالإجازة عن محمد بن محمد بن الأشعث، و قال: ليس لي من هذا الرجل إجازة».


گویا مرحوم تلکعبری (که به تعبیر شیخ همه اصول و مصنفات اصحاب را نقل کرده است) از این شخص که ظاهرا سنی است و کاتب (منشی یا مأمور مالیات یا...) بوده است درخواست می کند که از محمد بن محمد بن الاشعث (مولف اشعثیات در مصر) اجازه ای برایش بگیرد.


این اجازه در سال 313 به دست ایشان می رسد. (یعنی 15-14 سال از تشکیل حکومت فاطمیان مصر گذشته بوده است) معلوم است از اوائل تشکیل حکومت، کتاب محمد بن محمد بن الاشعث (جعفریات : اشعثیات) در مصر بوده است.


خود این سنی، کتاب را نزد ابن الاشعث خوانده و به بغداد آمده است. چقدر مرحوم تلعکبری دقیق است (دقت سنی و شیعه) که می گوید : قسمتهایی که روایات منسوب به پیامبر (صلّی الله علیه و آله) است را از این شخص سماع کرده ام ولی اجازه ندارم ولی از خود مؤلف به تمام کتاب، اجازه دارد.


پس اول عبارت شیخ که «روی» داشت یعنی آن قسمت هایی که «عن رسول الله صلّی الله علیه و آله» است. بقیه «روی» نیست بلکه «اجازه» است.


متأسفانه بعد از شیخ این دقت ها حذف شده است.


باز مرحوم شیخ در نام خود محمد بن محمد بن الاشعث می فرماید :


«محمد بن محمد بن الأشعث الكوفي، يكنى أبا علي. و مسكنه بمصر في سقيفة جواد. يروي نسخة عن موسى بن إسماعيل بن موسى بن جعفر، عن أبيه إسماعيل بن موسى، عن أبيه موسى بن جعفر. قال التلعكبري: أخذ لي و لوالدي و لأخي منه إجازة في سنة ثلاث عشرة و ثلاثمائة».


احتمالا نسخه «اُخِذَ لی و لوالدی» درست باشد. نه نسخه ی «أخَذَ لی والدی». چون رفتن به مصر مثل رفتن به یک کشور مخالف بغداد بوده است.


این کتاب (جعفریات) با اینکه خیلی زود در حوزه های ما وارد شد ولی در میان اصحاب ما جا نیافتاد.

ارسال سوال