دسته‌بندی مقالات جدیدترین مقالات مقالات تصادفی مقالات پربازدید

حقیقت عقد نکاح و حقیقت مهر

حقیقت عقد نکاح و حقیقت مهر

یکی از مباحث مهم در باب نکاح، بحث ماهیت عقد نکاح است، بحث مهم دیگری نیز که به آن مرتبط است بحث حقیقت مهر است. سؤال این است که شما در باب نکاح چه چیزی را انشاء می‌کنید؛ آیا زن در برابر مهر است؟ الآن هم این را در بحث‌های حقوقی مطرح می‌کنند که شما در عقد نکاح چه چیزی را انشاء می‌کنید و مهر در عقد نکاح چه جایگاهی دارد؛ آیا انشای عقد نکاح به معنای انشای عوضیت یا بمنزلة العوضیت است؟ عوض است یا ثمن است یا مثمن[1] است؟

اهل سنت می‌پندارند که در عقد نکاح چیزی [مثل بضع] در برابر مهر قرار گرفته است و این مطلب از مبسوط شیخ طوسی هم به میان شیعه هم آمد. البته شیعه فهمیدند که این مطلب درست درنمی‌آید ولی چون در عبارات قدما بود [با کمی مسامحه] گفتند: المهر بمنزلة العوض.

اما حقیقت این است که مهر نه عوض است و نه به منزلة عوض. سنی‌ها به تصور آیة مبارکه «إن امرأة وهبت نفسها للنبی»[2] گفته‌اند: در اینجا امرأة وهبت که یعنی مهر نگیرد، خیال کرده‌اند مهر چیزی است که در آن هبه فرض می‌شود و آن عوضیت است. اما این مطلب درست نیست؛ چون وهبت نفسها کنایة عرفی است نه تعبیر قانونی. آنچه در عقد نکاح انشا می‌شود علقة زوجیت است؛ یعنی چطور یک زوجیت تکوینی داریم یک زوجیت اعتباری هم داریم که عقد نکاح دو نفر را در وعاء [ظرف] اعتبار زوج قرار می‌دهد.

در آیة مبارکه داریم که اگر قبل از زفاف زن را طلاق داد مهرش نصف می‌شود[3] آقایان گفته‌اند: با علقة زوجیت، نصف مهر ثابت می‌شود، اما اگر ما باشیم و مقتضای قاعده، با پیدایش علقة زوجیت باید همة مهر را بدهد و این که آیة مبارکه می‌فرماید: در صورت طلاق زن قبل از زفاف، مهر تنصیف می‌شود، این بر خلاف قاعده است، لذا اگر در عقد منقطع [که طلاق نیست] مثلاً ده هزار تومان به‌عنوان مهر قرار داد، این در مقابل علقة زوجیت است، و عمل خارجی باشد یا نه، باید همة آن را بدهد و ربطی به آن ندارد.

مهر، عوض نیست، بلکه به حسب قاعدة حقوقی به منزلة شرط است مثل این که می‌گوید: کتاب را اینقدر فروختم به شرط این که یک صفحه نامه هم برای من بنویسی. مهر، شرط است. در عقد نکاح زن علقیت زوجیت را بین خودش و مرد ایجاد می‌کند، این عقد است لکن یک شرطی هم قرار می‌دهد و آن شرط این است که شوهر مبلغی را به او بدهد.

همچنین مهر خصوص مالی است که زن شرط می‌کند که شوهر به او بدهد وگرنه اگر گفت: زوجتک نفسی به شرط این که پدرت این مبلغ را به من بدهد مثلاً بگوید: مهر ما یک میلیون، پدرت هم صد هزار بدهد، آن پولی که پدر می‌دهد مهر نیست، لذا طبق قاعده اگر شوهر آن زن را قبل از دخول هم طلاق داد باید پدر آن پول را کامل بدهد و تنصیف نمی‌شود. مهر خصوص مالی است که در متن عقد شرط شده است که زوج به زوجه بدهد و اگر خارج از عقد بود مثلاً اگر گفت: زوجتک نفسی و پولی هم نخواستیم (در اینجا خود علقة زوجیت مشکل ندارد بر سَر دخولش مشکل هست) حال اگر بعد از عقد نکاح، بیعی انجام داد و در ضمن بیع شرط کرد که اینقدر پول به شما بدهم به خاطر علقة زوجیتی که ایجاد کردید اگر قبول از طلاق دخول داد این هم تنصیف نمی‌شود.

پس مهر یک ماهیت حقوقی و قانونی خاص دارد عوض نیست شرط است. عمده دلیل مطلب هم چند روایت است که در باب عقد متعه داریم و در آنجا از مهر تعبیر به شرط شده است.

حال اگر به جای این مثلاً زن به مرد گفت: بعتک نفسی بکذا و مرادش مهر بود، آیا درست است؟ خیر باطل است؛ چون مفاد عقد بیع غیر از عقد نکاح است. مثلاً مفاد عقد اجاره تملیک منفعت است نه عین، حال اگر به جای تملیک منفعت گفت: بعتک سکنی هذه الدار لمدة سنة بکذا، بعت به کار برد این هم باطل است؛ چون لفظ بیع برای فروش منفعت نیست برای تملیک است، مراد از «العقود تابعة للقصود» هم همین است؛ یعنی هر عقدی دارای یک مُنشأ خاص و اثر خاص است که شما نمی‌تواند لفظی را که برای عقدی است برای اثر دیگری به کار ببرید به نحو مجاز هم نمی‌شود و چون عقود اختلاف‌انگیز است باید صریح باشد. لذا اگر دقت کنید الآن هم قرادادها را با دقت و ظرافت می‌نویسند و این هم درست است؛ چون در غیر این صورت شبهه‌انگیز و محل غرر و محل نزاع است.

نکاح معاطات بلااشکال باطل است. اصولاً در آیة مبارکه کیف تأخذونه و قد أفضی بعضکم إلی بعض و أخذن منکم میثاقا غلیظا، میان مفسرین در تفسیر میثاق غلیظ اختلاف است، لکن ظاهر میثاق، عقد است و کلمة غلیظ هم به نظر ما ناظر به این معناست که این قرارداد باید صریح و روشن و واضح باشد، لذا می‌گوید: متعتک نفسی این واضح نیست هرچند تمتع با نکاح ملازمه دارد، لذا در میان همة الفاظی که هست صریح‌ترین لفظ در مسألة نکاح، زَوَّجْتُ است حتی أَنکَحتُ هم صریح نیست. البته الآن نکاح هم به معنای علقة زوجیت به کار می‌رود ولی چون لفظ نکح در عرب و در قرآن به معنای خود عملی جنسی هم استعمال شده است این شبهه را ایجاد می‌کند که أنکحت به معنای عمل جنسی باشد نه به معنای علقه، لذا اصرح الفاظ در باب نکاح که باید میثاق غلیظ باشد زوجت است.

غلیظ به این معناست که دقیقاً بر مطلوب دلالت کند و مطلوب شما علقة زوجیت است، مطلوب شما تمتع نیست ولو مهر را می‌گیرید اگر همان معنای علقة زوجیت را بخواهید با لفظ بیع مثل بعتک نفسی بگویید نمی‌شود، یا بعتک سکنی هذه الدار، نمی‌شود؛ چون هر عقدی خاصیت و خصلت خودش را دارد مثلاً حقیقت عقد نکاح ایجاد، انشاء علقة زوجیت است، حقیقت عقد بیع، تملیک عین مال است، حقیقت اجاره، تملیک منافع مال است، حقیقت عاریه، تملیک حق انتفاع است الخ. آنگاه این نکته هست که وقتی شما عقدی را بستید طبق أوفوا بالعقود اگر این معنا باشد (چون آنجا شبهه هست که أوفوا بالعقود معنایش چیز دیگری باشد) به آن وفا کنید.

لذا اگر عقد متعه بست و تمتعی نبود مالک مهر است. بله می‌تواند قید کند مثلاً ده روزه برای هر روز اینقدر می‌گیرم، در روایت هم این مطلب هست اما اگر در عقد قید نکرد فقط برای علقة زوجیت است. اگر در مقابل علقة زوجیت بود به فرض برای ده روز علقة زوجیت موقت ایجاد کرد و بعد از دو ساعت مدت را بخشید پول را باید بدهد؛ چون تقسیط بر ایام نمی‌شود.[4]

 

 



[1]. مُثَمَّن درستش است مُثْمَن غلط مشهور است.

[2]. (احزاب: 50).

[3]. «وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ» (بقره: 237).

[4]. سؤال: متعه چه زوجیتی است که ارث و نفقه و وجوب اطاعت زن از شوهر ندارد روح زوجیت به اطاعت از شوهر است. جواب: ‌این اشکال معروف قاضی معروف بنی عباس یحیی بن اکثم است که گفت: این زوجه نیست و می‌شود: فمن ابتغی وراء ذلک فاولئک هم العادون که مأمون هم از این اشکال خوشش آمد. متعه قطعاً زوجیت است ولی زوجیت قابل تغییر و زیاده است این هدفش زوجیت است چون زوجیت داریم و ملک یمین، تمتع آثاری است که بر زوجیت بار می‌شود در زوجة دائم هم ممکن است یک روز او را بگیرد و طلاقش بدهد. علی أی هبة مدت هم مثل همان است هبه‌اش مثل طلاقش است البته فرق‌هایی هم با هم دارند.  متعه همان زوجیت محدود است.

ارسال سوال