دسته‌بندی مقالات جدیدترین مقالات مقالات تصادفی مقالات پربازدید

حدیثه يعرف و ینکر

(یعرف منها و ینکر) عبارتی است که نجاشی در مورد افراد زیادی به کار برده است
از این عبارت برداشت های گوناگونی شده است که چند نمونه ازین برداشت ها را ارایه میکنیم و در آخر کلام استاد را عرض میکنیم


۱-مرحوم خویی
در مورد احمد بن هلال که مرحوم نجاشی میفرماید (صالح الروایه یعرف منها و ینکر) میفرمایند صالح الروایه با ینکر تعارض ندارد چراکه شاید از جهت کذب مَن حدّثه بها باشد نه اینکه خودش منشأ کذب باشد لذا تنافی ندارد
معجم ج۲ص۴۳۶

۲-مرحوم خویی
مراد از ینکر یعنی فهم و تحمل بعضی از احادیثش برای عقل دشوار است
مصباح المنهاج ج۱ص۳۵۰
... ادامه مطلب

تأثیر مذاهب بر ادبیات عرب

لغت و ادبیات بعد از دعوا و نزاع های مذهبی میان شیعه و سنی نوشته شد. به همین دلیل لغت و صرف و نحو که از قرن دوم شروع می شود تحت تأثیر مذاهب شکل گرفت. کوفه به طور کلی شیعه بود و بصره به طور کلی سنی بود.

مثلاً ابن هشام چون اشعری است و قائل به وعد و عید نیست در معنای معاوضه آیه «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ...» (التوبة: ١١١) می گوید: باء برای مقابله نیست ؛ معتزله می گویند هست.

و یا اینکه معنای باء را در آیه «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُم‏ وَ أَرْجُلَكُمْ» (المائدة: ٦) به گونه ای معنا کردند که با فتوای خودشان سازگار باشد. در روایات ما آمده است؛ «فَعَرَفْنَا حِينَ قَالَ: «بِرُؤُسِكُمْ» أَنَّ الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ؛ لِمَكَانِ الْبَاء» (كافي (ط - دار الحديث)، ج‏5، ص: 96) چون این ماده مسح نیازی به باء ندارد خودش متعدی می شود: «وامسحو رئوسکم»؛ حالا که باء آمده است باید نکته ای باشد و آن اینکه مسح بخشی از سر مراد است، بلکه وقوع مسح علی الرأس مراد است. نظر به ایقاع المسح است نه اینکه تمام سر مقصود باشد لذا آمده است «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُم‏ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْن‏» غیر از «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُم‏» است که کل آن باید شسته شود. در تیمم هم باء امده است که نکته هردو یکی است؛ «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ مِنْهُ». ... ادامه مطلب

حسین بن حسن بن ابان

حسین بن حسن بن ابان را درست نمی شناسیم ولی در قم عنوانی داشته است. عنوانش هم این بوده است که کتب حسین بن سعید را برای قمی ها نقل کرده است و سرّش هم این بوده است که حسین مهمان پدر ایشان در قم بوده است و بلا اشکال مجموعه ی نقل شده از ایشان در قم معروف بوده است. مثلا ابن ولید که نقاد حدیث است از این نسخه نقل می کند.
۱\۸\۹۵اصول
... ادامه مطلب

خلاصه_بحث

در مصادر اهل سنت کلمه لا یعلمون نیامده است و در مصادر ما هست با متن ۴ تایی در دعائم هست در فقه الرضا علیه السلام و در فقیه هم مرسل هست که مصدر این سه برای ما روشن نیست در کتاب خصال و توحید مصدرش مشخص است اما خود ایشان اعتماد نکرده‌اند مرحوم کلینی هم مرسل نقل می کند و مُرسِل هم مضطرب است
اجمالاً چنین مطلبی را به حضرت نسبت داده اند اما از طریق واضحی نداریم به امام صادق علیه السلام و بهترین مصدر کتاب نوادر حسین بن سعید است ولی چرا کلینی و صدوق و بزرگان قم از ایشان نقل کرده‌اند نمی‌دانیم
این حدیث از نظر سیر تاریخی و مستر ضعیف است
خلاصه_و_نتیجه_بحث

در مصادر اهل سنت کلمه لا یعلمون نیامده است و در مصادر ما هست با متن ۴ تایی در دعائم هست در فقه الرضا علیه السلام و در فقیه هم مرسل هست که مصدر این سه برای ما روشن نیست در کتاب خصال و توحید مصدرش مشخص است اما خود ایشان اعتماد نکرده‌اند مرحوم کلینی هم مرسل نقل می کند و مُرسِل هم مضطرب است
اجمالاً چنین مطلبی را به حضرت نسبت داده اند اما از طریق واضحی نداریم به امام صادق علیه السلام و بهترین مصدر کتاب نوادر حسین بن سعید است ولی چرا کلینی و صدوق و بزرگان قم از ایشان نقل کرده‌اند نمی‌دانیم
این حدیث از نظر سیر تاریخی و مصدر ضعیف است

... ادامه مطلب

#فرق_مبنای_رجالی_و_فهرستی در نتیجه :


گاهی یک حدیث از لحاظ رجالی معتبر محسوب می شود ولی از لحاظ فهرستی مورد قبول واقع نمی شود و بالعکس.
توضیح اینکه : چند مورد روایت در کافی (و موارد کمتری در تهذیب) داریم که بعینه همین سند (حسن بن موسی الخشاب عن غیاث عن إسحاق بن عمار) در آن تکرار شده است و همه هم روایاتی هستند که حضرت صادق (علیه السلام) در آن ها از پدر و اجدادشان (علیهم السلام) نقل می کنند. در نهایت هم حدیث به أمیر المؤمنین (علیه السلام) یا رسول الله (صلّی الله علیه و آله) می رسد. البته به یاد ندارم که حدیثی به رسول الله (صلّی الله علیه و آله) رسیده باشد.

شاید صدها روایت از اسحاق بن عمار جلیل القدر داریم که در هیچ کدام بدین نحو روایت نشده است. (اینکه برخی خیال کرده اند دو تا اسحاق بن عمار داریم توهمی است که از کلام شیخ پید اشده است. ما یک اسحاق بن عمار بیشتر نداریم که ایشان است و جلیل القدر است.

ظاهرا باید گفت : غیاث بن کلوب نسخه ای از اسحاق بن عمار عن الصادق علیه السلام (شبیه اسانیدی که اهل سنت مثل سکونی دارند : عن آبائه عن علی علیه السلام) نقل کرده است.

چون در اینجا تعبیر «عن أبیه عن آبائه» دارد تا به رسول الله (صلّی الله علیه و آله) یا امیر المؤمنین (علیه السلام) می رسد لذا از ان تعبیر به حدیث مسند می کنند. این اصطلاح از اهل سنت است. اگر از خود حضرت باشد «روی عنه» می گویند. اگر حضرت را دیده باشد ولی روایت نکند «لقی» می گویند.

روایاتی که با این سند (غیاث عن إسحاق) داریم کمتر از بیست مورد است. ما اینها را مشکل می دانیم چون شیوه اش شیوه ی روایات اسحاق نیست. احتمال دادیم که اسحاق مجموعه ای روایات مسند داشته که به این عامی (از باب تألیف قلوب یا هر چیز دیگر) داده است. چون اسحاق یک شخصیت اجتماعی هم بوده است.

ظاهرا إسحاق این مجموعه احادیث را را به اجلای اصحاب نداده است. ولی چون اینها را حسن بن موسی از غیاث بن کلوب گرفته است و حسن بن موسی الخشاب هم از اجلای کوفی ماست لذا این احادیث در میان اصحاب ما جا افتاده است. صفار و سعد و دیگران در سفری که به کوفه داشته اند احادیثی از حسن بن موسی گرفته اند من جمله این احادیث.

راه فهرستی این است که به هیئت ترکیبی نگاه می کنیم نه به مفردات صرف.

پس ما گاهی یک حدیث که رجالی مورد قبول است را با مبنای فهرستی رد می کنیم (مثل اینجا) و گاهی بر عکس (مثل روایت حفص بن غیاث)
... ادامه مطلب

#مصدر_شناسی_حدیث_رفع(۱)

قدیمی ترین مصدر نقل این حدیث نوادر احمد اشعری و محاسن برقی است که هم عصر بوده اند

نوادر متن ۶ فقره ای و محاسن متن ۳ فقره ای روایت را اورده اند
محاسن از امام کاظم علیه السلام نقل میکند که سندش هم صحیح است اما از شواهد حدیث کاملا معلوم است که حدیث برای مقام تقیه صادر شده است و لسانش لسان تقیه است


مصدر بعدی فقه الرضا علیه السلام است که عبارت (و ما جهلوا) دارد

در کتاب عیاشی هم امده است که کافی از ایشان نقل میکند

مصدر بعدی کافی است باب ایمان و کفر (ما رفع عن هذه الامه)
که دو حدیث اورده است متن ۴فقره ای و ۹ فقره ای که سندش بسیار ضعیف است و معلوم است از مصادر معتبر، این حدیث را نداشته است
(در بررسی سندی حدیث مطرح میشود)
این حدیث هم مرسل است و هم در مرسِل بحث است

اما حدیث ۴ فقره ای کافی نکته ی ظریف تاریخی دارد
از حدیث و ایاتی که ذکر شده فهمیده میشود که صدور حدیث در شب معراج است
سال رسول الله ربنا لا تواخذنا ان نسینا او اخطأنا فأجابه الله ...

اگر این مطلب درست باشد بسیار مهم است و ما باید دنبال شواهد قرآنی برای فقرات حدیث رفع باشیم نکته ی بسیار مهم این است که غیر از ( ما لا یعلمون ) فقرات دیگرش شاهد قرانی دارد
... ادامه مطلب

#مصدر_شناسی_حدیث_رفع(۲)


مصدر بعدی کتاب دعائم الاسلام است که چهار فقره دارد و (ما لا یعلمون)هم دارد

مصدر بعدی کتب مرحوم صدوق است
ایشان در کتاب توحید روایت را مسندا اورده است و ادعا شده است سند صحیح همین است و در فقیه هم مرسلا آورده است
شیخ انصاری هم میفرماید روی الصدوق فی الصحیح و همین روایت ۹ فقره ای را نقل میکند و علمای بعد از ایشان هم تبعیت کرده اند غالبا

بعد از مرحوم صدوق ،مرحوم شیخ مفید در کتاب اختصاص این حدیث را مرسلا آورده است(در انتساب کتاب اختصاص به ایشان محل بحث است که بعدا اشاره میکنیم)

بعد از شیخ مفید کسی این حدیث را نیاورده است
از همه أعجب این است که مرحوم شیخ طوسی هم نیاورده است
ایشان در کتاب خلاف حدیث ثلاثی را به نقل از اهل سنت اورده است اما ۶ فقره ای و ۹ فقره ای را نیاورده است

و شاید یکی از اسراری که این حدیث در قرن های ۵ و ۶ و ۷ خیلی مشهور نبود این است که این حدیث در کتب مرحوم شیخ نیست
کاملا واضح است که اصحاب ما در بحث های فقهی و روایی عیال علی الشیخ هستند
... ادامه مطلب

ابان بن تغلب و روایات او

یکی از عجائب این است که از ابان بن تغلب (با این جلالت و این همه احادیثی که از حضرت صادق (علیه السلام) شنیده است) روایات صحیح، کم داریم. غالب روایاتی که از ایشان نقل شده است ضعیف السند است. مثلا در اینجا تمام رجال سند خوب هستند غیر از «محمد بن موسی الهمدانی» که مشکل دارد.
... ادامه مطلب

ابن فضال پدر و فرزندان او و اعتماد بر روایت

ابن فضال در این طبقه هم ابن فضال پدر است. ظاهرا دائما «ابن فضال» در کافی، ابن فضال پدر (الحسن بن علی بن فضال) است. ایشان سه پسر دارد که از همه مهم تر «علی» است. کشی از عیاشی نقل می کند که همه کتابهای از ائمه (علیهم السلام) نزد ایشان بوده است و می گوید در هیچ جا مثل ایشان در فقه و فضل ندیدم. ابن فضال پدر (حسن)، أجلّ شأناً است و ابن فضال پسر (علی) اوسع دائرةً است.
بنده بعید می دانم ایشان فطحی باشد. شاید مثلا به عبد الله بن جعفر هنگام ذکر نامش احترام می گذاشته است. علاوه بر اینکه نقل شده که ایشان در مرض موت از فطحی بودن برگشته است. ولی به نظرم ایشان اصلا فطحی نبوده است.
... ادامه مطلب

ابوعلی حسن بن راشد

یشان فوق العاده جلیل القدر است، از وکلای موفق حضرت هادی (ع) بوده است. در زمانیکه امام هادی و امام حسن عسکری علیهماالسلام در سامراء بوده اند، پایتخت را به سامراء بردند و بعدش دوباره به بغداد بازگرداندند. در این مدت که ایندو امام تحت حبس خانگی بودند، رابط مهم شیعه، عده ای وکلا در بغداد بودند که هم سوال ها را دریافت می کردند و هم خمس و نذورات و.. . یکی از بزرگترین شخصیت ها در این دوره زمانی همین «ابوعلی راشد» است که به او «ابوعلی بغدادی» هم می گویند. در روایتی از امام حسن عسکری (علیه السلام) دارد که وقتی به دستگاه خلافت می روم حتی با انگشت هم به من اشاره نکنید، چون تقیه شدید بوده است. کسی که در آن زمان در بغداد تمام کارها را به مراجعه به او انجام می داده اند همین «ابو علی حسن بن راشد» است. نامش هم حسن است. ... ادامه مطلب

ارسال سوال