ارسال سوال سریع
بروزرسانی: ۱۴۰۲/۱۲/۱۴ زندگینامه کتب مقالات تصاویر سخنرانی دروس پرسش‌ها اخبار ارتباط با ما
فهرست سخنرانی‌ها آخرین دروس دروس تصادفی دروس پربازدید

خارج فقه - مکاسب » مکاسب 90-1389 » خارج فقه 90-1389 (36)

دروس خارج فقه کتاب مکاسب سال 90-1389 شمسی حضرت آیت الله استاد سید أحمد مددی

خارج فقه-1389-36

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

و الحمد لله رب العالمين و صلی الله علی محمد و آله الطيبين الطاهرين المعصومين و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعين اللهم وفقنا و جميع المشتغلين و ارحمنا برحمتک يا ارحم الراحمين.

عرض کرديم که از کتاب وسائل ابواب متاجر ايشان ابواب مايکتسب حديث 87 حديث شماره يک را خوانديم انصافاً چون مشايخ بزرگ حديثه قبول کردند و عمر ابن شمر بيشتر جنبه غلو به اصطلاح درش اشکال شده قبول روايت مشکل نداره البته يک چيز هست ممکن است گفته بشه ما يک مجموعه روايات داريم در اين کتاب جامع الاحاديث در اين چاپ جديد جلد 31 در ابواب قتل و قصاص و اين­ها يک مجموعه­ی رواياتی است که مضمونش اينه که در آن غلاف شمشير رسول الله يا در کنار او، يا در آن دسته­ی که آويزان بود، يا آن

چيزی که آويزان به دسته بود، يک نامه­ی ورقه­ی پيدا شد که آن يک مقدارش اينجا آمده، من قتل غير قاتل، من ضرب غير ضارب من احدث حدثاً فی الاسلام او آوی مخلصاً اين­ها تو آن نامه آمده آن ورقه­ی که پيدا شد، آن وقت اين ورقه ی را که نقل کردند در مجموعه روايات ما زياد آمده در همين جامع الاحاديث ملاحظه بفرماييد چندين روايت آورده با چندين متن با چندين سند آن وقت آن متون هيچ کدام مشتبهين نيست يک اختلاف مايي بين­شان هست اما متشبهين که اين اينجا نقل کرده، و المتشبهين من الرجال بالنساء و المتشبهات من النساء بالرجال تو هيچ کدام از آن­ها نيامده عرض کنم حضورتان که اين احتمالش اين تضعيف نمی­کنه، آنی که ما الآن از حديث جابر حس می­کنيم جابر ابن يزيد البته عرض می­کنم توش نداره اما احساس ما اينه که شايد جابر در اين حديث از امام باقر درخواست کرده عرض کرده خدمت امام که مثلاً آن مجموع مواردی که پيغمبر لعن کردند چندتاست، امام فرمودند لعن رسول الله فلان وفلان و اين طور موارد را اسم برده، چه حالا می­خواهد تو آن زعابه سيف رسول الله توی آن که آويزان و سپر رسول الله باشه يا نباشه؟ غرض تو اين روايت هيچ جاش نداره که در نامه­ی که در سيف رسول الله، شمشير رسول الله در خلاف بود اين مصادر آمده لذا اين نقل نمی­شه اين اشکال نمی­شه اصولاً به نظر ما اشکال نمی­شه حديث را می­شه قبول کرد، مشکل چندان نداره، جهت غلو ملو و اين حرفا هم توش نيست، مشکل خاصی نداره.

حديث شماره 2 را سابقاً اشاره­ی بهش کرديم مرحوم شيخ صدوق قدس الله نفسه در کتاب علل عرض کردم اين حديث را نه مرحوم کلينی و نه مرحوم صدوق آوردند نه مرحوم شيخ طوسی مرحوم صدوق هم تو فقيه نياوردند نمی­دانم چرا حالا، عن محمد ابن يحيي که استاد مرحوم کلينی و از بزرگان اصحاب،

س: باب چنده؟

ج: باب 87 حديث شماره2 ابواب مايکتسب عن محمد ابن احمد محمد ابن احمد ابن يحيي ايشان از بزرگان قم و کتابی به نام نوادر الحکمه داشته که از اين کتاب زياد نقل شده ايشان عن احمد ابن ابی عبدالله که مراد برقی پسره به اصطلاح عن ابی الجوزاء منبه ابن عبدالله تقدم الکلام فيه که نجاشی گفته ايشان صحيح الحديثه، حالا بحثی هم کردند که آيا صحيح الحديث ملازمه با وثاقت داره يا نه؟ آقای خويي می­فرمايند چرا ملازمه داره فهو ثقه، مرحوم آقای تستری هم بحث مفصلی کردند که ايشان رواياتی داره که مخالف مکتبه و با تقيه می­سازه، چطور می­تونيم وثاقت ايشان را اثبات بکنيم، هفت هشت­تا از رواياتی اين شخص را که مخالف مذهبه و يعنی به اصطلاح عمل نشده اصحاب فتوی بهش نداند از طريق همين منبه ابن عبدالله ابوالجوزاء تميمی نقل کرده البته اين مطلب و به اصطلاح جای چيز نداره يعنی اشکال مرحوم آقای تستری وارد نيست، نجاشی می­گه درست نقل کرده، مشکل سر ابوالجوزاء نيست، اين مطلب را درست نقل کرده صحيحه آن که نقل کرده درسته، امام تقيه فرمودند مشکل سر ابوالجوزاء نيست سر راوی که نيست که شما می­گيد اين روايته تو اصحاب عمل نکردند راسته عده­ی از رواياتش را اصحاب عمل اين معلوم نيست که او دروغ گفته باشه، بحث سر دروغ گفتن او نيست بحث سر اين است که او دروغ نقل کرده امام تقيه فرمودند امام به قول معروف جهت صدور را مراعات کردند و مطابق با او، و انصافاً از عبارت از نجاشی اعتماد بر حديث در مياد، يعنی مشکل خاصی به اين لحاظ نداره عن الحسين ابن علوان عرض کرديم حسين ابن علوان مشکلش اينه که عبارت نجاشی راجع به اين ابهام داره و ظاهرش هم کما اين که مشهور فهميدند توثيق برادرش حسنه، ديگه شرحشه در محلش داديم ديگه تکرار نمی­شه اين عمر ابن خالد هم در کتاب کشی به نقل از ابن فضال گفته کان ثقه، عرض کرديم اهل سنت می­گن اين کذاب بوده و بعد هم دروغ می­گفته، چون واسط بوده، در واسط که دروغ می­گفته بعد از اين که محله فهميدند، مردم فهميدند دروغگوست بلند شد جای ديگه رفت خودش را پنهان کرد، يعنی به عبارت ديگه دروغگويي رسميه دروغ گوی فنيه، به هر حال ايشان کتابی را از زيد ابن علی نقل می­کنه که فعلاً غير از ايشان هم کسی نقل نمی­کنه، منحصر بر ايشانه، و عرض کردم که بين اهل خود زيدی­ها هم عده­ی چرا قبول دارند، عده­ی هم شبهه دارند، عن آبائه عن علی(ع) انه رجلاً به تأثيث اينجا تأنيث مخنث نيست، فی مسجد رسول الله که مثلاً حالا تأنيث هم آيا لباس زنانه پوشيده بود يا مثلاً می­گفتند که فقاله اخرج من مسجد رسول الله يا لعنة رسول الله آن هم از کسی که ملعونه، ثم علی(ع) سمعت رسول الله(ص) يقول لعن الله مشتبهين من الرجال بالنساء و المتشبهات من النساء بالرجال عرض کردم مرحوم آقای خويي در مصباح فرمودند حديث ضعيف اما بعدهامبناشان اين شد که اين حديث صحيحه به نظر خود آقايي ليکن پيش ما اشکال داره، انصافاً هم علی ابن خالد، هم حسين ابن عنلوان، اصولاً خود کتاب خيلی روشن نيست ثبوت اين کتاب از مام سجاد(ع) کلاً روشن نيست شواهد ما مؤيدش نيست اما اگر اين کتاب ثابت باشه بدوشن شک قديم­ترين کتابی است که به صورت مسند به اهل بيت نسبت داده شده، به صورت کتاب يعنی مکتوب چون مکتوب­های که داريم به اهل بيت به صورت مسند مراد ما از مسند يعنی امام فرموده باشه عن ابی عن ابی عن ابی قال رسول الله اين مراد ما از مستنده نه اين که مثلاً از امام سؤال کردند امام جواب دادند ما قديم­ترين کتابی را که به عنوان مسند از اولاد از ائمه(ع) داريم، اولاد صحابه چون عرض کردم در همان سال­ها مثلاً بعد از امام  سجاد شخصی به نام عمر ابن شعيب که نوه نوه­ی عمرو عاص معروفه ايشان هم کتابی را به جدش نسبت می­داده جد اولش يعنی عبدالله پسر ابن عمرو عاص يکی هم نوه عباد ابن صامت بوده يک نوشتاری به جدش نسبت می­ده، که حرفاش را يک وقت ديگه عرض کردم که الآن جاش اينجا نيست اما در ائمه ما اولين امامی که نوشتار رسمی عن رسول الله با اسناد عن رسول الله ازش نقل شده باشه علی تقدير صحت همينه، همين مسند زيده يا مجموعه فقهی فقط مشکلش اينه که سند نداره ما راهی از طريق ما نقل نشده از راه علمای ما از اصحاب اماميه از اين کتاب از امام سجاد نقل نشده اين کتاب مسندی حالا من يک توضيحی را سابقاً عرض کردم، اين اولين کتابه که يکی از خاندان رسالت به عنوان عن ابيه يعنی امام حسين عن ابيه يعنی اميرالمؤمنين قال قال رسول الله قال علی، چون تو کتاب هردو داره اين اوليه.

از امام باقر الآن تو ذهنم نيست نفيش نمی­تونم بکنم، تو ذهنم از امام صادق زياد داريم شايد در حدود سی چهل­تا داريم که طبعاً مشهورترينش که بعدها هم اصحاب بهش عمل کردند کتاب سکونيه، چون آن هم به همين ترتيبه، عن جعفر عن ابيه عن آبائه عن علی قال قال رسول الله به همين ترتيبه، و دومش هم نسبتاً حالا نمی­خواهم بگم زياد کتاب ابوالبختری وهب ابن وهبه قاضی مکه، آن هم همين طوره عن جعفر عن ابيه عن آبائه عن علی قال اما غير از اين­ها هم داريم منحصر به اين دوتا نيست اين دوتا نسبتاً مشهورتره، و از بعد از امام صادق از موسی ابن جعفر يکی نسبتاً مشهور داريم مال چيه؟ موسی ابن ابراهيم،

10

همچون اسمی داره، مال مرو بوده اين در بغداد بوده وقتی که حضرت موسی ابن جعفر را در زندان ابن شاهک آورده بودند اين شخص که سنی بوده و از طرفی هم اهلش هم از خراسان بوده اصلش هم از مرو بوده، اين معلم بچه­های سندی ابن شاهک بوده به اين وسيله راهی پيدا می­کنه به خدمت امام در زندان توسط اين آشنايي که با سندی در زندان مجموعه رواياتی را از امام می­شنوه به همين سند عن ابيه عن آبائه اخيراً ديديم يعنی حدود سی چهل سال قبل، سی و خرده­ی سال قبل يکی از آقايون دوستان عزيز ما حفظه الله اين را به پخش، يعنی چاپ کرده به نام مسند امام الکاظم، به اين عنوان چاپ کرده شايد يکی دوتای ديگه هم داشته باشيم اين يکش مشهورتر از بقيه­اش و اين روايتش تو کتاب اربعه هم هست اين کتاب مسند ابراهيم، موسی ابن ابراهيم چه اسمی داره؟ اسمشه هم يادم رفته المروزی، يک ابراهيم توش هست حالا يا پدره يا پسره، بعد از او از حضرت رضا زياد داريم و تقريباً معظم­شان اگر نگيم حالا يک درصد يا دو درصد شيعه شده باشن همه­شان هم سنی­اند خيلی دارند هيچ کدام به اندازه حضرت رضا ما نداريم که ازش مسند نقل شده باشه که در بين ماها هم چاپ شده به اسم صحيفة الرضا اهل سنت هم به نام مسند الامام الرضا يا زيدي­ها هيچ کدامشان اين مسانيد و صحائيف روضيه بين فرق مسلمين مشهور نشد، خود سنی­ها طروق زياد بهش دارند، شايد من فکر می­کنم يک وقتی همچون گفت سر دستی نگاه کردم نه اين که مراجعه دقيق، حالا هفتاد، هشتادتا ما طريق داريم، يعنی خيلی طريقه کسانی که يک

50: 11

از امام رضا، از امام جواده يا هادی، فکر می­کنم امام جواده، يکدانه داريم بعد هم ديگه نداريم اين کل مسانيد اهل بيته،

س:

3: 12

ارزش خاصی داره

ج: در فقه اماميه تقريباً مثلاً مهم­ترين­شان سکونيه،

س: نه می­خواهم بگم يک بازتاب فقهی داشته باشه، مثلاً ما حالا می­گيم تو مسنده، اين

ج: نه به عکس بازتابش منفی بوده خيلی مثلآً مرحوم کلينی تقريباً از مسانيد حضرت رضا هيچی را نياورده صدوق بيشتر آورده مرحوم کلينی نياورده اصلاً خيلی کم اگر يکش آورده باشه يکش يا دوتا اما صدوق نسبتاً زياد آورده و اين مصادق هرکدام يک شرخی داره من فقط می­خواستم يک ليستی خدمت­تان باشه که ما يک عده از کتب داريم به نام مسانيد اهل بيت و انصافاً چندبار هم عرض کردم تو همين بحث­ها همتی بشه، کل اينها جمع آوری بشه مقايسه بشه مصادرش و خصوصياتش و نسخه شناسش کار خوبيه، مجموعه مسانيد اهل بيت در اين سلسله مسانيد اهل بيت آن اول سلسله اينه، مسند زيد ابن علي است که متأسفانه مسند زيد را فعلاً غير از راه عمر ابن خالد و زيد نداريم يعنی مثلاً امام باقر  عن ابيه عن آبائه مثل همين نداريم و اين مسند زيد هم کراراً عرض کردم چيزی در حدود پنجا، هزار روايته نهصد و خرده­ی، هزار روايت و از يعنی هزار عبارت حالا اسمش نتوانه روايت باشه حالت فتوايي داره چيزی فکر می­کنم بيست و پنج­تا تا سی­تاش را کتب اربعه آمده معظمش را اصحاب اعراض کردند و حديثی هم که درباره اين که متعه منسوخ شد از همين مسند زيده و مرحوم شيخ طوسی هم نقل می­کنه منفرداً يعنی ما در هيچ مصدری از مصادر شيعه نداريم که متعه منسوخ شد در عام خيبر الا در اين مسند زيد که شيخ هم نقل می­کنه از همين مسند زيد نقل می­کنه، که طبعاً انصافاً خيلی مشکله، حالا غرض که اين کتاب مسند زيد يک مواردی داره، که مورد اتفاق، اتفاق برخلافشه اين راجع به مسند زيد، خود من هم ذاتاً اين کتاب را قبول ندارم و ليکن اين روايت مفادش اين است که اولاً لعن رسول الله المتشبهين ثابت می­کنه، ثانياً امام تطبيق فرمودند بر کسی که بلا نسبت همجنس طلبه، اين را اثبات می­کنه، قال و فی حديث آخر اين قال ظاهراً به صدوق می­خوره چون صدوق در علل آن حديث را آورد بعدش داره و فی حديث آخر ظاهراً يک حديث ديگری است که صدوق بعد از آن آورده اخرجوهم من بيوتکم فانهم اقذر شئ، خيلی پليد اند، مسأله اخراج از بيوت را عرض کرديم ديگه مفصل خوانديم از عبارت بخاری اين را نقل کردند اهل سنت هم نقل کردند ليکن آنی که اهل سنت نقل کردند در مخنث بود نه مردی که همجنس طلب باشه، نه در به تأنيث در مخنث بود، اما داريم به هر حال در ميان اهل سنت ماها هم آمده، البته اينجا الآن ايشان مرسل نقل کرده من بعد توضيح بيشتری راجع به اين حديث آخر عرض می­کنم.

حديث شماره 4 باز هم در علل بهذا الاسناد از همان کتاب زيد، که شرح حالش داده شد، قال کنت مع رسول الله جالساً فی المسجد حتی اتاه رجل به تأنيث، فسلم عليه فرد عليه السلام ثم اکب رسول الله اذ عرف اکب عرض کردم کبّ متعدی است، برای اين که فعل ثلاثی است و ليکن اکبّ که ثلاثی مزيده باب افعاله اين لازمه اين که می­گن فاکبه الله علی منخره فی النار درست نيست کبّه الله است اين درسته ثم اکب رسول الله، اذا عرف حضرت روشانه به زمين آوردند يسترجع انا لله و انا اليه راجعون فرمودند ثم قال مثل هولاء فی امتی انه لم يکن مَثل هولاء، مِثل هولاء ظاهراً بايد مِثل باشه فی امة الا عذبت قبل الساعة، در همين دنيا عذاب­شان، مثل همين کشورهای اروپايي که انصافاً اين مسأله همجنس­گرايي در آنجا يک شيوع عجيبی پيدا کرده و انشاء الله عذاب­شان در همين دنيا قبل از قيام قيامت خواهد بود انشاء الله علی ای حال اين هم راجع به به اصطلاح اين حديث سوم و مصدرش ليکن الآن  شواهدی بر صحت اين حديث نداريم اين يکی را نداريم آنی که از پيغمبر نقل شده الآن، در مسجد نبوده می­گن بر زن­های پيغمبر و آن مخنث بوده اينجا نه به تأنيث، رجل به تأنيث، اين را الآن مگر اين که بگيم مراد از تأنيث خودش را مثل زن­ها آرايش کرده بود اما تأثيث خلاف ظاهره از انثی خلاف ظاهره، به هر حال اين مضمونی را که در اين روايت آمده در حاشيه اينجا در چاپ مرحوم آقای ربانی ک مقدار تقدم و يأتی­ها را نوشته آقايون می­خواهن نگاه بکنن انصافاً نافعه البته باز مطلب بيش از اين مقدار مثلاً يک تقدم در جلد دو نوشته باب 13 از ملابس يک باب 23 هم اضافه کنيد چون باب 23 هم بعضی از روايت داشته، اين راجع به اين طائفه از روايت حالا ما عرض کرديم برای اين که بيشتر اين روايات را ببينيم يکش ثابت شد يعنی انصافاً آن سند جابر به نظرم بهتر از آن روايات ديگه بود، عرض کنم که برای اين که باز بهتر به اين روايات باب به اصطلاح اطلاع پيدا بشه عرض کردم مرحوم آقای بروجردی قدس الله نفسه در جامع الاحاديث حالا يا خود ايشان بوده يا نظر ايشان کتاب سفر و نظافت و ملابس و مساکين و دواب را يک جا آوردند در کتاب وسائل اين کار را نکرده در بخش ملابسش در اين چاپی که من داريم چاپ جديدش جلد 21 در باب بيست و پنجش در باب ملابس حالا قبل از اين که چون من الآن اينجا وارد شدم قبل از اين که وارد بقيه روايت  بشيم يک نکته­ی را عرض بکنم ما در آنجا گفتيم که ديروز به اينجا رسيديم که آيا مخنث بودن تشبه هست يا نه؟ که عبارت بخاری را هم نقل کرديم عرض کردم بعضی از روايات داره، مثلاً بلی بلی که مخنث بودن با او يکيه، حالا بعضی از روايته اينجا بخوانيم چون اينجا آورده ايشان، در يک باب ديگری در اين کتاب در همين جلد صفحه 137 همين جلد 21، صد و سی و هفت يک حديثی است که يک حديثی است که در اينجا از جعفريات نقل کرده و خيلی تعجب آوره يعنی انصافاً خب هست اما کمه، در اخبرنا عبدالله آن که راوی کتاب اشعثياته اخبرنا محمد ابن الاشعث حدثنا محمد ابن بريد المغنی، من الآن ضبط اين کلمه را نمی­دانم احتمالاً از سنی­ها باشه حدثنای علی ابن النجار اينه هم نمی­شناسم اينجا حدثنا حدثنا حطيب ابن محمد، طيب ابن محمد هم داره، نشد اينه مراجعه در اسانيد اهل سنت، تا آنجای که من اجمالاً ديدم تو اسانيد اهل سنت اينه نديدم از ابی هريره عن عصی، عصی ابن ابی رواح که عالم معروف مکه بوده عن ابی هريره خب ديگه بعدش واضحه، قال لعن رسول الله(ص) مخنثی الرجال رجال مخنث المتشبهين بالنساء اينجا تعبير شده که مخنث متشبه به نسائه، و المترجلات من النساء المتشبهات، مترجلات من النساء المتشبهات بالرجال مردهای که خودشانه، زن­های خودشانه مثل مرد می­کنن، مترجله يعنی زنی که مرگونه است، و المتبطلين پس در اين روايت از مخنث تعبير شده به تشبه، مترجلات را هم تشبيه کردند به تشبه، و اين ظاهراً مترجلات يعنی مثل مرد هستند، حالت مردی دارند کارهای مردانه را می­کنن و المبطلين من الرجال الذين يقول لانتزوج اين را هم پيغمبر لعن کرده کسانی که ازدواج نمی­کنن، و المتبطلان من النساء التی يقولن ذلک، و راکب الفراس وحده کسی که در بيابان تنها سفر بکنه، حتی اشتد ذلک علی رسول الله، اصحاب رسول الله ناراحت شدند که مثلاً اين در رجال همه مکروه و استبان ذلک فی وجوه قال و النائم وحده، و النائم وحده کسی که تنهايي هم بخوابه اينها خب حمل بر کراهت می­شه، راکب الفراس وحده و النائم وحده، الآن اين حديث را من فعلاً در مصادر اهل سنت نديدم با اين متن از ابی هريره با اين سند از ابی هريره با اين متن، و اصولاً روشن نيست يعنی اصولاً چطور محمد ابن الاشعث اين را آورده در کتاب خودش عرض کردم محمد ابن اشعث در مصر ساکن مصر بوده، سه صد و پنجا و يک و پنجا و سه هم وفاتشه در قرن چهارم و بيشتر اين کتاب جعفريات يا اشعثيات کتاب سکونی است در حقيقت اين يک مقدارش مال غير سکونی است که اين هم خيلی عجيبه، از جمله رواياتی که باز در اينجا آورده که به درد اين کار می­خوره بلی اين در جلد 21 بود در جلد 28، چون يک 25 يک نکته داره اول نکاح در صفحه 484 در اينجا هم چندتا روايت آورده البته روايت سندش در 487 متنش 84 است، در صفحه چهار صد و هشتاد و سه، هفت گفتم اشتباهه، اين روايت هم در کافی هست علی ابن ابراهيم عن ابيه عن علی ابن القاسم عن جعفر ابن محمد عن الحسين ابن زياد درست اين­ها را نمی­شناسيم عن يعقوب ابن جعفر کذلک قال سئل رجل ابوعبدالله، او ابا ابراهيم عن المرئة تساحق المرئه نستجر بالله و کان متکئاً، فجلس قال ملعونة ملعونة الراکب و المرکوبه و ملعونة حتی تخرج من

اثوابها اثوابهما هم گفته شده الراکب و المرکوبه شايد تخرج کنايه از اين که آن لباس­ها را هم بشوره مثلاً فان الله تبارک و تعالی و الملائکة و اوليائه يلعنونهما وعن و من بقی فی اصلاب الرجال، چون اين­ کار که اين­ها می­کنن خلاف فطرت انسانی است در حقيقت هر مردی که در روزگار هست چه قبلاً بوده چه مردهای بعدی هم اين­ها را لعنت می­کنن چون اين­ها خودشان را مثل مرد قرار می­دن زن­های که باهم کار زشت انجام می­دن و من بقي فی اصلاب الرجال و ارحام النساء خيلی تعبير زيبائيه يعنی اين لعن يک لعن مستمری است تا روز قيامت مادام مردی هست زنی که اين کار را می­کنه ملعونه، مادام زن هست مردی که آن کار را  می­کنه ملعونه، فهو و الله

5: 24

اکبر و لا و الله ما لهن من التوبه اينها اصلاً توبه ندارند قاتل الله لا

10: 24

اين ما لهن من التوبه می­خوره به مثل مسأله کفر مثلاً ابتداءً قاتل الله لاقيس، در بعضی از روايات ديگه هم آمده که کسی که مساحقه را ياد داد اين دختر ابليس لاقيس بنت ابليس حالا اسمش را هم من رديفم هست ظاهراً چون در روايات ديگه هم داره که بلانسبت لواط را هم در قوم لوط ابليس ياد داد معلوم می­شه مساحقه را هم که آن طرفه دخترش به اصطلاح بلی، قاتل الله لاقيس بنت ابليس ماذا جائت به چه کار سنگينی را اين زن انجام داد، فقال الرجل هذا ما جاء به اهل العراق در عراق اين شده، فقال و الله لقد علی اهل رسول الله اين نيست عراق چيه؟ اين زمان پيغمبر هم بود قبل ان يکون العراق و فيهن قال رسول الله لعن الله المتشبهات بالرجال من النساء و لعن الله المتشبهين من الرجال بالنساء اين روايت مبارکه معلوم می­شه که آن مراد که مساحقه باشه من حالا اين روايته خوانديم برای نکته ديگری بلی در اين روايت مبارکه متشبهين و متشبهات ذکر شده تطبيق شده به مساحقه نستجر بالله، آن وقت در يک روايت ديگری اين طور آمده که اين هم باز در کافی آمده عرض کردم در تهذيب هنوز نديدم اين روايت را عده­ من اصحابنا عن احمد ابن محمد ابن خالد که مراد برقيه، عن محمد ابن علی که مراد محمد ابن علی صيرفی است که عرض کردم که به کذب نسبت داده شده عن علی ابن عبدالله نمی­شناسيم و عبدالرحمن ابن محمد اينجا هم نمی­دانيم در کافی اين جوره و عبدالرحمن ابن محمد، اما در کتاب خود به اصطلاح محاسن هم که اين جوره عن علی ابن عبدالله عن عبدالرحمن ابن محمد عن ابی خديجه عن ابی عبدالله قال لعن رسول الله المتشبهين من الرجال بالنساء و المتشبهات من النساء بالرجال قال و هم المخنثون حالا اين محل کلامه، عرض کردم که در بعضی از روايات بخاری هم همين را فهميده مخنث را با متشبه يکی گرفته توضيحش گذشت ديروز در اينجا هم داره و هم المخنثون، و اللائی يکحکن بعضهن بعضاً ظاهراً در مشتبهين مخنثون در متشبهات هم التی ينکحن بعضهن بعضاً يعنی به اصطلاح مساحقه انجام می­دن اين روايت را باز مرحوم صدوق در عقاب الاعمال داره از همين کتاب محاسن در خود محاسن هم آمده، در خود محاسن اين چاپ محاسنی که داريم اسم محمد ابن علی توش نيست اما کلينی اسم محمد ابن علی را برده اينه هم من ديگه توضيح دادم، خدای نکرده بعضی از اسانيد سقط داره که اين سقطهاش مؤثره لذا مثلاً خدای نکرده اين تصور مياد که نکنه عمداً سقط شده نه اين شأنشان اجل از اين حرفاست نستجر مثلاً همين روايت توی نسخه­ی کلينی که از کتاب برقی نقل کرده توش محمد ابن علی داره که صيرفی است که به تعبير فضل منسوب به فضل اشهر الکذابين در شيعه همين صيرفی است، اما تو خود محاسن اسم محمد ابن علی نيست، تو خود محاسن اسم اين محمد ابن علی صيرفی ابوسمينه نيامده آيا واقعاً مثلاً تعمد کردند عده­ی اسمشه حذف کردند تا سندشان خرابی در بياد نه خيلی بعيده اين نکته را من عرض کردم کتاب برقی يک مشکلی داره که بايد بهش مراجعه خاص کرد زيد فيه و نقص اين زيد فيه و نقص شايد هم يک مقدارش اين باشه مثلاً تو بعضی حالا کم و زياد شده جا به جا شده نمی­فهمم چه شده، يک مشکلی در کتاب پيدا شده شايد در نسخه­ی کلينی بوده در نسخه­ی که الآن به دست ما رسيده اسم محمد ابن علی اصلاً برداشته شده، يا نبوده ما حتی احتمال داديم که اين زياده و نقيصه­ها ديگه چون يک کمی طولانی داره امروز هم نمی­رسيم وقت هم تمام شده يک وقت ديگه احتمال داديم اين زياده­ها از خود مرحوم برقی هم باشه لازم نيست که نسخ  باشه،

س: اين زيد فيه و نقص از که نقل شده

ج: محاسن، مرحوم چيز داره مرحوم نجاشی راجع

45: 28

و شيخ هم ظاهراً دارند هردوشان در فهرست­شان دارند، عن ابی خديجه عن ابی عبدالله، قال لعن رسول الله المتشبهين من الرجال بالنساء و المتشبهات من النساء بالرجال و هم المخنثون و اللائی ينکح بعضهن بعضاً و انما اهلک الله قوم لوط حين عمل النساء بثمل ما عمل الرجال يأتی بعضهم بعضاً اين اشاره است البته اين حديث به اين مقدارش ناقصه در روايت ديگه داريم که خداوند هيچ امتی را به خاطر زنا هلاک نکرد اما به خاطر لواط و بعدهم به خاطر انتشار لواط در قوم لوط مساحقه هم به اصطلاح درميان آن­ها منتشر شد خداوند به خاطر لواط و مساحقه امتی را عذاب کرد، آيا اين معلوم می­شه که قال اين قال يعنی امام صادق فرمود و هم المخنثون بلی يا نه؟ قال يعنی قال آقای ابوخديجه و در آنجا که قال هم نداره آيا از اين روايت مبارکه می­شه فهميد مخنث به همان اصطلاحی که گفتم اين مرادف است با يکی از موارد، معذرت می­خواهم يکی از موارد تشبه حساب می­شه متشبهين انصافاً خيلی مشکله، اولاً روايت سنداً مشکل داره حالا اگه خود ابوخديجه را قبول بکنيم خود سند مشکل داره ضعف داره مصدرش هم مشکل داره که کتاب برقی باشه بالاخره کتاب برقی از کتاب­های درچه دو و سه ماست، جزو کتاب­های درجه يک ما نيست، بعدش هم اين طور می­گه و هم المخنثون و اللائی ينکحن بعضهن بعضاً مخنثون در جانب مرد، اللائی ينکحن در جانب زن، اگر اين دوتا را جمع بکنيم مراد از مخنث در اينجا همان همجنس طلبه نه آنی که هورمون زنانه­اش زياده که ديروز عرض کرديم به قرينه اللائی ينکحن بعضهم بعضاً دقت فرموديد به آن قرينه که آنجا هست اين مخنثون در اينجا چون ما عرض کرديم يک لفظ ممکنه در يک زمان يک معنی بده زمان ديگه معناش عوض بشه مثلاً لفظ طعام در زمان نزول قرآن در مدينه معناش طعام خشک بود خوراکی خشک بود مثل دانه گندم و ماش و عدس و اين جور چيزها اما در روايات اهل بيت اعم از اينه هرچه خوراکی باشه ولو آب گوشت باشه من باب مثال خورشيد باشه، لفظ عوض می­شه زمان به زمان احتمالاً در آن زمان در زمان امام صادق مخنث به افرادی می­گفتند که همجنس طلب بودند نه اين که مسأله هرمون مثلاً زنانه درش زياد بود و شکلش عوض شده بود مغزش کم شده بود يک حالت سفاهتی به خودش گرفته بود، به قرينه و اللائی ينکحن بعضهن بعضاً ببينيد ينکحن بعضهن بعضاً يعنی مساحقه پس به قرينه مساحقه آن هم بايد لواط باشه چون مساحقه در مقابلش لواطه متعارف اينه پس اين می­شه قدر متيقن انشاء الله خواهيم گفت قدر متيقن از مواردی که پيغبمر لعن کردند آن جايي است که مرد همان کار را شبيه زن انجام بده حالا انشاء الله خواهيم گفت بعضی از فقهاء ما واقعاً در اين مرحله اخير دو طرف افتادند يک عده می­گن اصلاً مراد از تشبه همينه همين همجنس طلبی است و همين که عمل لواط را انجام بده، مرحوم ايروانی می­گه اصلاً اين تشبه نيست عمل لواط تشبه نيست انصافاً دو طرفش ظاهراً تند رفتند، يکی از مصاديق تشبه همانه، انشاء الله عرض می­کنم کلام آقای ايروانی را هم عرض می کنم آن وقت يک نکته ديگری مادام اين کتاب در اختيار من هست چون اين را در يک جلد ديگه هم در کتاب جامع الاحاديث آورده در کتاب های ديگه هم هست من الآن از اينجا نقل می­کنم در کتاب مستدرک از کتاب الغيبه­ی است که مال فضل ابن شاذان، حالا يک شرحی داره هم خودش هم کتابش عن صفوان ابن يحيي عن محمد ابن حمران عن الصادق(ع) البته شايد مثلاً حضرت استاد که اين هم سند صحيح نداره اين سند مثلاً صحيح بدانن چون اين يک کمی خوبه، اما همين روايت را ما در جای ديگه داريم عن صفوان عن محمد عن حمران اين حالا ديگه چون نمی­خواهم حالا همه سندها را بگيم، بعد عرض می­کنم بعد اين روايت جزو روايات معروفی است که معروف است به اصطلاح به ملاحين و فتن رواياتی که در آخر الزمان چه خواهد شد و اين زياده اگر يک حالی هم بوده شايد يکی دوتاش را هم فردا بخوانيم ديگه اين بحثه تمامش بکنيم در چندتا از اين روايات من جمله همين روايت حمران اين جور آمده، الی ان قال قيل يابن رسول الله متی يخرج قائمکم قال اذا تشبه الرجال بالنساء و النساء بالرجال و اکتف الرجال بالرجال و النساء بالنساء احتمال داره اين و اکتفی عطف تفسير باشه اين هم يک طائفه پس بنابراين تا اينجا هم روايت تشبه را خوانديم هم معلوم شد اين احتمال که تشبه شامل مخنث به آن معنای که عرض کردم ديروز بشه بسيار بسيار ضعيفه انصافاً ضعيفه.

اما روايت باب 25 از ملابس که در جلد 21 جامع الاحاديث آمده چون بعضياشه خوانديم ديگه سريع رد میشيم حديث شماره يک را عرض کرديم هم کافی داره هم مکارم داره ضی مکارم گفتند مال صاحب مجمعه ظاهراً مال پسر ايشانه من اشتباه ديدم آن روز گفتم، اين که آيا ايشان قائل به حجيت خبر هست يا نه؟ آنه هم تو ذهنم نيست پدر را می­دانم قائل به حجيت نيست پسر را تو ذهنم نيست و گفتيم آقای خويي فرمودند ضعيفة بالارسال اما در کافی است و معتبره توضيحش داده شد، اين روايت، يجرّ ثوبه قال انی لاکره ان يتشبه بالنساء تطبيق فرمودند تشبه را در لباس، اين فائده اين اينه، هم اصل تشبه کانما امام صادق با اين مطلب شان هم اصل روايت تشبه رجل به مرئه را اثبات فرمودند هم فرمودند شامل لباس هم می­شه پس موارد تطبيقی چون تا حالا يکی يکی داريم چون موارد تطبيقی هم روشن يکی ديگه تأنيث عمل لباس يا عمل مساحقه را انجام می­ده، يکی کسی که دارای هورمون زنانه است مثل همان قصه­ی که به رسول الله نسبت داده شده اين ثابت نشد يکی اين که لباس، در روايت سماعه لباس هم حساب شده تا بقيه روايات.

شماره 2 روايتی است که از خصال نقل کرده که الآن خوانديم ايشان هم تعجبه البته نوشته بالاسناد المتقدم در باب کذا، اين روايت ايشان اسم خصال را عرض کردم در کافی هم هست همان روايتی که از روضه کافی خوانديم ديگه احتياج به تکرار نداره.

حديث شماره 3 از فقه الرضا نقل کرده، که سابقاً از خود فقه الرضا خوانديم حالا برای يادآوری و قد لعن النبی سبعه الواصل شعره بشعر غيره، و المتشبه من النساء بالرجال و الرجال بالنساء و المفلج باثنانه دندان­هاش را هم تيز بکنه، و الموشم ببدنه خاک کوبی در بدنش و الداعی الی غير مولاه، و المتغافل عن زوجته و هو الديوث که در اين روايت نقل شده سابقاً هم خوانديم اين روايت ظاهراً خود صاحب فقه الرضا جمع کرده ما اين را الآن به اين صورت جمع جای نديديم در کتاب مکارم ايشان حديثی نقل کرده که سابقاً خوانديم از وسائل و عرض کرديم که اين روايت شامل لباس هم می­شه و ليکن سند درستی نداره، در کتاب دعائم که فقه اسماعليه است که سابق عرض کرديم روينا عن جعفر ابن محمد عن ابيه عن آبائه عن رسول الله انه قال لاتصلی المرئة الا و عليها من الحلی هرث، يک چيزی باشه يعنی يک حلقه­ی طلای باشه فمافوقه الا ان لا تجده، چون در روايات زياد آمده که پيغمبر دستور دادند که زن­ها خودشانه از زينت خالی نکنن، يک چيزی همراه­شان هميشه به عنوان زينت باشه ونهی النساء ان يکن معطيلات من الحلی، اينه هم نهی کردند و لايتشبهن بالرجال اينجا ديگه تشبه را ايشان نقل کرده در زن­ها البته مال مردهاش نيست اما توش نداره که در چه جهتی و لعن من فعل ذلک منهن اگر کسی اين تشبه را بکنه ملعونه اين هم حديث ديگری بود که در اينجا وارد شده بود،

س:

31: 37

نص نداشته باشن خودش شبيه مرد

ج: بلی آقا؟

س: همين که زن­ها ديگه نص نداشته باشن، شبيه مردها می­شه از اين جهت می­گم

ج: شايد مثلاً بعيده آن مقدار بعيده احتمال داره چرا اما بعيده، بعد ايشان يک روايتی را هم از امالی شيخ مفيد نقل کرده که اين روايت بر می­گرده به پسر احمد ابن حنبل نوشته ابوعبدالرحمن، عبدالله ابن محمد ظاهراً عبدالله ابن احمد باشه الا اين سند سند روشن نيست عروة ابن عبدالله ابن قشير الجعفی قال دخلت علی فاطمة بنت علی ابن ابی طالب، چون حضرت امير دخترهای متعدد داشتند اما اين­ها از حضرت زهراء نيستند خيلی­هاشان اصولاً مادرهاشان کنيز بودند از کنيزها بودند اين فاطمه بنت علی ابن ابی طالب يک زن مثلاً نسبتاً عادی بود حالا غير از زمانی که دختر اميرالمؤمنين شايد هم مادرش کنيز بوده، الآن شرح حالش تو ذهنم

26: 38

و هی عجوز کبيره، زنی بزرگی بود و فی عنقها خرزة يا خرز اين چيزهای که به گردن آويزان کردن برای همين مثال سابقی­ها بود که مثل دانه دانه آبی بود قرمز بود،

46: 38

اين خرزه بهش می­گفتند و فی يدها مسکتان مسکه آن دستبندی است که نقره است مثلی که يا از مطلق فقالت يکره للنساء ان يتشبه بالرجال ايشان هم نقل کرده که زن­ها که اين کاره، ثم قالت

3: 39

اسماء بنت عميس اين اسماء بنت عميس از شخصيت­های تقريباً با شخصيتی بود و ابتداءً

س: تشبه رجال

ج: نداره توش

س: دو معنی شد ديگه

ج: بلی

س: يکی اين که در لباس و اين­ها، يکی هم آن عمل زشت

ج: بلی دوتا شد تا اينجا ثم قالت حدثتی اسماء بنت عميس که ايشان اول زن حضرت جعفر بودند جعفر طيار بعد از شهادت ايشان زن ابوبکر می­شن و بعد از او زن اميرالمؤمنين، ظاهراً بعدش ديگه شوهر نمی­کنه نشنيدم جای نديدم، حدثنی اسماء بنت عميس قالت اوحی الله الی نبيه خداوند پيغمبر را نهی کرد فتغشاه الوحی وحی بر پيغمبر عارض شد فستره علی ابن ابی طالب بثوبه چون گاهی حالت لرز و عرق می­کردند اميرالمؤمنين ايشانه نگهداشتن با لباس خودشان حتی غابت الشمس اين قصه را در ذيل رد الشمس هم آورده بلی فلما سريه عنه سريه يعنی از پيغمبر باز شد، قال يا علی ماصليت العصر نماز عصر نخواندی، قال لا يا رسول الله شغلت عنها بک فقال رسول الله اللهم

8: 40

الشمس علی ابن ابی طالب و قد کانت غابت فرجعت حتی بلغت الشمس حجرتی و نصف المسجد، حجره يعنی حجره اسماء بنت عميس، به من هم رسيد علی ای کيف ماکان اين روايت به لحاظ سندی مشکل داره اما خب يک قسمته داره و تطبيق روشنی هم در اينجا نداره يک حديثی هم از مکارم نقل کرده که سابق خوانديم و عرض کرديم ربطی به مقام نداره خير شبابکم من تشبه بکهولکم و شر کهولکم من تشبه بشبابکم آن را هم متعرض شديم که ربطی نداره آن وقت در اينجا در آخرش ايشان روايت تقدم و يأيی را مثل صاحب وسائل به رمز نمياره خود روايته مياره در اينجا در آخرش بعد گفته و تقدم و يأتی در روايت جابر شانزده از باب پنجا و پنج اينجا پنجا و شش چاپ کرده صحيحش پنجا و پنجه بلی ما ورد فی ان

8: 41

علی الله تعالی من قتل غير قاتل، به عنوان روايت جابر حالا ما نمی­فهميم چرا همچون سهوی را ايشان مرتکب شدند اين روايت جابره که ايشان نوشته تقدم همين روايت جابر شماره 2 است که ايشان از خصال نقل کردند، آن شماره­ی که ايشان دادند از کافيه آن شماره کافی بلی ببخشين نه آن نيست اشتباه کردم حق با ايشانه، آن شماره فقط در کافی هست جای ديگه هم نيست اين حديث جابر هم هست اين حديث جابر يک حديث طولانی است که يک مقدارش هم صدوق در کتاب­هاش آورده که معروف شد به حديث خصائص النساء اشتباه کردم حق با ايشانه، تصحيح بکنم در آن روايت داره که ليس للمرئه کذا و کذا و کذا تا اين می­رسه که تشبه بالرجال آن وقت در روايات ديگری که ما داريم يک روايت حمرانه و فی رواية حمران اين روايت حمران اين مقدارش هم اينجا گذشت الآن خواندم از کتاب غيبت اين روايت حمران اين طوره حالا من اگر خداوند توفيق داد چون امروز اجمالش را می­خوانم فردا تفصيل بيشترش را می­خوانم يک مقدار رواياتی است که در ملاحن الفتن و در آخر الزمان و رأيت النساء يتخذن المجالس اين هم برای خودشان مجلس و منصب و مقام و اين­ها می­گيرند کما يتخذها الرجال چطور مثلاً اين آقا بيرونی داره رفت و آمد داره آن خانم­ها هم همين طور و رأيت التأنيث فی ولد العباس قد ظهر اين زنانگی در فرزندان به اصطلاح عباس، بنی عباس قد ظهر حالا شرح اين زياده بلی حالا يک شعری هم داره عباس ابن مرداس شعر معروفی داره حاکمنا يرتشی و قاضينا يلوط حالا اين هم به همين مناسبته و الشر و الشر ماراتی لا احصب الجور ينقضی و الامتی وال من آل عباس، علی ای حال و اظهر الخضاب و خضاب را ظاهر کردند و انتشطوا کما تنتشط المرئة لزوجها در اين روايت مبارکه چون الآن شنيدم متأسفانه يک کمی راه افتاده عده­ی از جوان­ها می­رند آرايشگاه عين زن خودش را آرايش می­کنن اين روايت مبارکه ناظر به آنه همچنانه که زن­ها خودشان را آرايش خاصی می­کنن، موهاشان رو صورت­شان يا از اين رنگ­های که استعمال می­کنن ابروشان بر می­دارند، و رأيت، و انتشطوا و اظهر الخضاب و انتشطوا کما تنتشط المرئة لزوجها و معلوم شد قبل از زمان ما خلفای بنی عباس اين کارا هم انجام دادند بلی اين هم روايت البته روايت حمران باز تشبه الرجال بالنساء داريم بلی و يک روايت ديگه هم هست ابن مسعوده چون اين­ها تو آن بابه الآن اشاره اجمالی می­کنم و يتزينون بزينة المرئة لزوجها و يتبرج تبرج النساء بعضی عکس­ها من ديدم توی اين کشور خبيث آمريکا که مثلاً بعضی شبيه تظاهراتی بود اين­های که همجنس طلب بودند واقعاً مرد خودش را شبيه مرد آن حالت تبرج که انسان خجالت می­کشه نقلش هم بکنه علی ای حال اين راجع به اين قسمت پس انصاف قضيه حالا اين روايت چيز را به خاطر اين جهت يک کم می­خوانم ديگه به اين مقدار اکتفاء می کنيم انصاف قضيه من حيث المجموع در تشبه در لباس داريم، و حديثش هم معتبر بود، معتبر سماعه در تأنيث داشتيم مطلق هم داشتيم اين يتزينون کما تتزين المرئه هم داشتيم و انصافاً اين­­ها چون به استثنای مخنث به آن معنای که عرض کردم در لباس و مساحقه هم داشتيم به استثنای مخنث به آن معنای که عرض کردم اين­ها مثبت هستند جمع بين مثبتات هيچ مشکل نداره به اطلاق تشبه و متشبهين می­شه اکتفاء بکنيم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرين.


 

در جامع احادیث شیعه در ج 31 یک مجموعه روایات دارد که در غلاف شمشیر آقا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یک ورقه ای پیدا شد و مقداری از مامین روایت قبلی در اون ورقه بود و در مجموعه روایات ما اون مضمون زیاد آمده است و در اون متون متشبهین نیست.اونی که ما الآن از حدیث جابر حس میکنیم این است که شاید جابر در این حدیث درخواست کرده است که مجموع لعن های رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را ذکر کنند. غرض اینکه در اون روایت هیچ جایش ندارد که در آنجا این موارد آمده است. حدیث را میشود قبول کرد و مشکل خاصی ندارد.

22532- 2- «5» مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى(استاد مرحوم کلینی و از اجلاء) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ(بن یحیی صاحب نوادر الحکمة) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(برقی پسر) عَنْ أَبِي الْجَوْزَاءِ (منبه بن عبدالله و تقدم الکلام که ایشان صحیح الحدیث هستند به تعبیر محروم نجاشی و مرحوم استاد داشتند ه ملازمه با وثاقت دارد و مرحوم تستری هم بحث کرده اند که ایاشن روایاتی دارد که مخالف مذهب است و با تقیه میسازد و البته این مطلب جای اشکال ندارد و اشکال مرحوم تستری وارد نیست. این مطلب را درست نقل کرده است و امام تقیه فرموده اند. ایشان که راوی که نیست بلکه راوی راوی با واسطه است. و اصنافا اعتماد بر حدیث او از اون عبارت در میآید)عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ(ظاهر اون عبارت مرحوم نجاشی توثیق برادرش حسن است نه ایشان) عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ(عرض کردیم عامه میگویند کذاب بوده سات و در واسط دروغ میگفته است و بعد از لو رفت، رفت خودش را پنهان کرد و رفت جای دیگر و کتابی را از یدی بن علی نقل میکند که منحصر به ایشان است. و عرض کردم در زیدیه هم عده ای در او شبهه دارند) عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ رَأَى رَجُلًا بِهِ تَأْنِيثٌ(اینجا مخنث ندارد. حالا آیا لباس زنانه داشت یا...) فِي مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص- فَقَالَ لَهُ اخْرُجْ مِنْ مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ

______________________________

(1)- تقدم في الحديث 4 من الباب 54 من أبواب الوضوء.

(2)- ياتي في الحديث 2 من الباب 7، و في الباب 9 من أبواب العيوب، و في الحديث 3 من الباب 2، و في الباب 58 من أبواب آداب التجارة و تقدم ما يدل عليه في الحديث 1 من الباب 137 من أبواب العشرة.

(3)- الباب 87 فيه 4 أحاديث.

(4)- الكافي 8- 69- 27.

(5)- علل الشرائع- 602- 63، و أورده في الحديث 9 من الباب 18 من أبواب النكاح المحرم.

وسائل الشيعة، ج‌17، ص: 285‌

ص- يَا مَنْ لَعَنَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص(استاد مددی حفه الله خوادند یا لُعنة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یعنی کسی که ملعون است)- ثُمَّ قَالَ عَلِيٌّ ع سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ- لَعَنَ اللَّهُ الْمُتَشَبِّهِينَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ.(عرض کردم که بعدها مبنای استاد قبول حدیث شد و انصافا پیش ما اشکال دارد و اصولا خود این کتاب زید خیلی روشن نیست ولی اگر این کتاب ثابت باشدبدون شک قدیمی ترین کتابی است که به صورت مسند به اهل بیت سلام الله علیه نسبت داده شده است.

عرض کرده ایم که عامه هم یکی عمرو بن شعیب به جدش عبدالهله بن عمرو عاص نسبت میداده است و یکی نوه عبادة بن صامن بوده است که نوشتاری به جدش نسبت میداده است ولی در ائمه ما علیهم السلام اولین نوشتار رسمی همین است.

حالا یک توضیحی را سابقا عرض کردیم که از امام باقر سلام الله علیه در ذهنم نیست ولی از آقا امام صادق سلام الله علیه زیاد داریم یکی کتاب سکونی معروف است.کتاب ابوالبختری وهب بن وهب هم همین طور است ولی غیر از اینها هم داریم . این دو نسبتا مشهور تر است و از آقا امام موسی بن جعفر سلام الله علیه نسبتا زیاد داریم. موسی بن ابراهیم مروزی مال مرو بوده است و در زندان سندی بن شاهک که عامی بوده است و معلم بچه های سندی بن شاهک بوده است و لذا راهی پیدا میکند که برود خدمت حضرت در زندان و مجموعه روایاتی را اونجا میشنود و این مسند الامام الکاظم سلام الله علیه همین است.این مسند در کتب اربعه هم مقداری اش هست. اسم این فرد دقیقا یادم نیست.

بعدش از آقا امام رضا سلام الله علیه زیاد داریم و همه شان تقریبا شاد سنی باشند. و در بین ما به اسم صحیفه الرضا سلام الله علیه چاپ شده است.

و این صحائف بین فرق سملمین روشن شد و خود عامه طرق زیادی دارند. شاید حدود 80 طریق باشد.

از آقا امام جواد سلام الله علیه یا آقا امام هادی سلام الله علیه یک دانه داریم. در فقه امامیه مهمترینشان سکونی است. بازتاب فقهی دارد ؟ نه. بازتابش منفی بوده سات و مرحوم کلینی از مسانید آقا امم رضا سلام الله علیه خیلی نداشته است. این مسانید هر کدام شرحی دارد. و انصافا جند بار عرض کرده ام که همتی شود اینها جمع شود کار خوب است.

در سلسله مسانید اهل بیت سلام الله علیه اول سلسله این است و مسند زید را متأسفانه غیر از زید و عمرو بن خالد نداریم.

چیزی در حدود 1000 روایت است. شاید 20 تایش یا 30 تایش در کتب اربعه هست و معظمش را صاحاب اعراض کرده اند. مثلا همین که متعه منسوخ شد، حدیثش را مرحوم شیخ طوسی منفردا از همین مسند زید نقل میکند.که قطعا خیلی مشکل است.

کتاب مسند زید مواردی دارد که اتفاق بر خلافش است و خود بنده هم این کتاب را قبول ندارم. ولی این روایت تطبیق شده است بر کسی که هم جنس ... است.)

22533- 3- «1» قَالَ(ظاهر به مرحوم صدوق میخورد.) وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ فَإِنَّهُمْ أَقْذَرُ شَيْ‌ءٍ.(مسأله اخراج از بیوت را عرض کردیم که این را عامه هم نقل کرده اند و اونها در مخنث نقل کردند نه مرد هم جنس طلب. نه در به تأنیث.)

22534- 4- «2» وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: كُنْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص جَالِساً فِي الْمَسْجِدِ- حَتَّى أَتَاهُ رَجُلٌ بِهِ تَأْنِيثٌ فَسَلَّمَ عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيْهِ السَّلَامَ- ثُمَّ أَكَبَّ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى الْأَرْضِ(کبّ متعدی است ولی اکب باب افعال، لازم است. فاکبه الله غلط است. کبه الله درست است.) يَسْتَرْجِعُ(انا لله و انا الیه راجعون یمفرمودند)- ثُمَّ قَالَ مِثْلُ هَؤُلَاءِ فِي أُمَّتِي- إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ مِثْلُ هَؤُلَاءِ فِي أُمَّةٍ إِلَّا عُذِّبَتْ قَبْلَ السَّاعَةِ.

أَقُولُ: وَ يَأْتِي مَا يَدُلُّ عَلَى ذَلِكَ «3».

همین کشورهای اروپایی که الآن این قدر هم جنس طلبی درآنها رواج یافته است ولی الآن شواهدی بر صحت این حدیث نداریم.

در حاشیه اینجا در چاپ مرحوم ربانی مقداری تقدم و یأتی را نشوته اند ولی بیش از این مقدار است.

انصافا اون روایت قبلی که ثابت شد و سند جابر که ثابت شد.

عرض کردم مرحوم آقی بروجردی در جامع الاحادیث کتاب سفر و نظافت و ملابس و ... را یک جا آورده اند. در ج 21 در باب 25 در باب ملابس.

قبل از ورود به بقیه روایت یک نکته عرض کنم.

ما به این رسیدیم که آیا مخنث بودن تشبه هست یا نه. عرض کردم که بعض روایات دارد که مخنث بودن یکی است.

در همین جلد 21 در ص 127، یک حدیثی است که از جعفریات نقل کرده اند و خیلی تعجب آور است و انصافا عجیب است و کم است.

اخبرنا عبدالله اخبرنا محمد بن الاشعث اخبرنا ...حدثنا ایوب بن النجار... تا جایی که بنده اجمالا دیدم در احادیث عامه از ابی هیره ندید.. عن ابی هریره.. قال لعن رسول الله مخنثی الرجال المتشبهین بالنساء و المترجلات من النساء و المتبطلین من الرجال الذین یقولون لا نتزوج الذین یقلن ذلک و المتبطلات من النساء التی یقلن ذلک و راکب ال.. وحده حتی الشتد ذلک علی رسول الله... و النائم وحده... این حدیث را فعلا در مصادر عامه از ابی هریره ندیدم و اصولا روشن نیست که جه طور محمد بن الاشعث این حدیث را در کتاب خودش آورده است. و بیشتر این کتاب جعفریات کتاب سکونی است در حقیقت. و مقداری اش مال غیر سکونی است.

و این مترجلات یعنی حالت مردی دارند.

از جمله روایات در جلد 28 در اول نکاح در ص 484 در اینجا هم چند روایت میخوانیم که سندش 483 است.

این روایت هم در کافی هست.

علی بن ابراهیم عن ابیه...

4- عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‏ أَوْ أَبَا إِبْرَاهِيمَ‏ ع- عَنِ الْمَرْأَةِ تُسَاحِقُ الْمَرْأَةَ وَ كَانَ مُتَّكِئاً فَجَلَسَ فَقَالَ مَلْعُونَةٌ الرَّاكِبَةُ وَ الْمَرْكُوبَةُ وَ مَلْعُونَةٌ حَتَّى تَخْرُجَ مِنْ أَثْوَابِهَا الرَّاكِبَةُ وَ الْمَرْكُوبَةُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ الْمَلَائِكَةَ وَ أَوْلِيَاءَهُ يَلْعَنُونَهُمَا وَ أَنَا وَ مَنْ بَقِيَ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ فَهُوَ وَ اللَّهِ الزِّنَا الْأَكْبَرُ وَ لَا وَ اللَّهِ مَا لَهُنَّ تَوْبَةٌ قَاتَلَ اللَّهُ لَاقِيسَ بِنْتَ إِبْلِيسَ مَا ذَا جَاءَتْ بِهِ فَقَالَ الرَّجُلُ هَذَا مَا جَاءَ بِهِ أَهْلُ الْعِرَاقِ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَبْلَ أَنْ يَكُونَ الْعِرَاقُ وَ فِيهِنَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَعَنَ اللَّهُ الْمُتَشَبِّهَاتِ بِالرِّجَالِ مِنَ النِّسَاءِ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُتَشَبِّهِينَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ.

این روایت مبارکه معلوم یمشود مراد که مساحقه باشد... در این روایت متشبهین تطبیقش به مساحقه شده است.

در روایت دیگری در کتاب کافی...

4- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ(برقی) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ(صیرفی) عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ(در کتاب محاسن علی بن عبدالله عن عبدالرحمن بن محمد) عَنْ أَبِي خَدِيجَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمُتَشَبِّهِينَ‏ مِنَ‏ الرِّجَالِ‏ بِالنِّسَاءِ وَ الْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ قَالَ وَ هُمُ الْمُخَنَّثُونَ وَ اللَّاتِي يَنْكِحْنَ بَعْضُهُنَّ بَعْضاً.

عرض کردم که بخاری هم همین را فهمیده است و ظاهرا در مشتبهاتاین است. یعنی متشبهین اولی است و متشبهات دومی است.

مرحوم صدوق در عقاب الاعمال دارد و در محاسن اسم محمد بن علی درش نیست ولی مرحوم کلینی اسم او را برده اند. خدایی نکرده بعض اسانید سقط هایی داشته باشد و لذا این تصور میآید که نکند اسم را حذف کرده اند. مثلا همین روایت را مرحوم کلینی اسم او را آورده اند ولی در محاسن نیست.

این نکته را عرض کردم که کتاب برقی یک مشکل خاص دارد که زید فیه و نقص شاید یک مقداری اش هم همین باشد.و ما احتمال دادیم که این زیاده ها و نقیص ها مقداری اش از خود مرحوم برقی هم باشد.

در محاسن زیاده ای هم دارد:

ً وَ إِنَّمَا أَهْلَكَ اللَّهُ قَوْمَ لُوطٍ حِينَ عَمِلَ النِّسَاءُ مِثْلَ مَا عَمِلَ الرِّجَالُ يَأْتِي بَعْضُهُمْ بَعْضاً.

آیا این روایت این قال امام هست یا ابو خدیجه...انصافا قبول این روایت خیلی مشکل هست هم به دلیل ضعف سند و بعدش هم در روایت تعبیری دارد که اگر جمع بکنیم به نظر میرسد مراد از مخنث همان هم جنس طلب باشد. به اون قرینه اونجا مخنث در اینجا این طور معنا دارد.

مثلا لفظ طعام در زمان نزول قرآن معنایش غذای خشک بوده است و در زمانهای بعد غذای تر را هم شامل میشده است.لذا در روایات اهل بیت علیهم السلام اعم از این هست.

احتمالا در زمان آقا امام صادق سلام الله علیه مخنث معنایش همین هم جنس بازی بوده است. به قرینه و اللائی ینحکن بعضهن بعضا. به قرینه مساحقه اون یکی لواط باشد و قدر متیقن از مواردی که حضرت لعن فرموده اند جایی است که مرد همان کار زن را انجام دهد. بعض فقهای ما گفه اند مراد همین هم جنس طلبی است... و مرحوم ایروانی که دارند که اصال عمل لواط تشبه نیست. یکی از مصادق تشبه همین است.

در کتاب مستدرک از کتاب الغیبة مرحوم فضل بن شاذان که شری دارد عن صفوان بن یحیی عن محمد بن حمران عن الصادق سلام الله علیه، عده ای این سند را صحیح میدانند ولی همین روایت را در جایی دیگر داریم عن صفوان عن محمد عن حمران و این روایت معروف است به روایات ملاحن و فتن و در جند تا از این روایات تعبیر:

14219- أَبُو مُحَمَّدٍ فَضْلُ بْنُ شَاذَانَ فِي كِتَابِ الْغَيْبَةِ، قَالَ حَدَّثَنَا صَفْوَانُ بْنُ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ ع: الْقَائِمُ مِنَّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ إِلَى أَنْ قَالَ قِيلَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَتَى يَخْرُجُ قَائِمُكُمْ قَالَ إِذَا تَشَبَّهَ‏ الرِّجَالُ‏ بِالنِّسَاءِ وَ النِّسَاءُ بِالرِّجَالِ وَ(احتمال دارد عطف تفسیر باشد) اكْتَفَى الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ وَ رَكِبَ ذَوَاتُ الْفُرُوجِ السُّرُوجَ وَ قُبِلَتْ شَهَادَةُ الزُّورِ وَ رُدَّتْ شَهَادَةُ الْعَدْلِ وَ اسْتَخَفَّ النَّاسُ بِالدِّمَاءِ وَ ارْتِكَابِ الزِّنَى وَ أَكْلِ الرِّبَا وَ الرِّشَا وَ اسْتِيلَاءِ الْأَشْرَارِ عَلَى الْأَبْرَارِ الْخَبَر

در ضمن این احتمال که تشبه شامل مخنث بشود بسیار بسیار ضعیف است. اما روایت باب 25 از ملابس در ج 21 جامع احادیث الشیعة.

حدیث شماره یک را عرض کردیم کافی و مکارم دارند و مکارم مال پسر صاحب مجمع است. و مرحوم استاد داشتند ضعیفة بالارسال و در کافی معتبر داشت. تشبیه داشت تشبه را در لباس. یعنی هم اصل تشبه ثابت میکند و هم اینکه تطبیقش شامل لباس هم میشود. پس موارد تطبیقی که داریم میگوییم کم کم روشن میشد. یکی کسی که ... و یکی لباس.

روایت شماره 2 از خصال است و این روایت در کافی هم بود در روضه.

حدیث شماره سه از فقه الرضا سلام الله علیه که لعن النبی سبعه...یکی اش همین بود.

این روایت را ظاهرا خود ایشان جمع کرده اند.

در مکارم یک حدیثی هست که شامل لباس هم میشود ولی سند درستی ندارد.

در کاب دعائم که فقه اسماعیلیه است که لا تصلی المرأة الا و علیه من الحلی ...الا ان لا تجده، و نحی النساء ان یکن معطلات من الحلی و لا یتشبهن بالرجال. اینجا تشبه را نهی کرده اند در زنها ولی درآن تطبیق ندارد و لعن من فعل ذلک منهن.

عد ایشان یک روایتی را در امالی که بر میگردد به پسر احمد بن حنبل ابو عبدالرحمن عبدالله بن احمد... ظاهرا بن احمد باشد. سند روشن نیست و قال دخلت علی فاطمه بنت علی بن ابی طالب و اینها مادرشان کنیز بوده اند یا زنهای دیگر حضرت امیرالمؤمنین سلام الله علیه و هی عجوز کبیرة و فی عنقها ...یک چیزهایی که در..

3 قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو عُبَيْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ الْمَرْزُبَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى الْمَكِّيُ‏ «1» قَالَ حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الصَّالِحُ أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حَنْبَلٍ قَالَ أُخْبِرْتُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ شَرِيكٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنَا عُرْوَةُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قُشَيْرٍ الْجُعْفِيُ‏ «2» قَالَ‏ دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع وَ هِيَ‏ عَجُوزٌ كَبِيرَةٌ وَ فِي عُنُقِهَا خَرَزَةٌ(به گردن آویز میکردند)- وَ فِي يَدِهَا مَسَكَتَانِ‏(دستبندی است) «3» فَقَالَتْ يُكْرَهُ لِلنِّسَاءِ أَنْ يَتَشَبَّهْنَ بِالرِّجَالِ ثُمَّ قَالَتْ حَدَّثَتْنِي أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَيْسٍ(ایشان از شخصیتهای زنان اون زمان بود و ابتداء خان حضرت جعفر سلام الله علیه بودند و بعد از شهادت جعفر طیار سلام الله علیه با ابوبکر ازدواج میکنند و بعدش خانم امیرالمؤمنین سلام الله علیه میشود و نشنیده ام بعدش با کسی ازدواج کنند.) قَالَتْ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ ص فَتَغَشَّاهُ الْوَحْيُ فَسَتَرَهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ص بِثَوْبِهِ حَتَّى غَابَتِ الشَّمْسُ(این قصه را در ضمن رد الشمس هم آورده اند)- فَلَمَّا سُرِّيَ عَنْهُ ع‏ «4» قَالَ يَا عَلِيُّ مَا صَلَّيْتَ الْعَصْرَ قَالَ لَا يَا رَسُولَ اللَّهِ شُغِلْتُ عَنْهَا بِكَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اللَّهُمَّ ارْدُدِ الشَّمْسَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع وَ قَدْ كَانَتْ غَابَتْ فَرَجَعَتْ حَتَّى بَلَغَتِ الشَّمْسُ حُجْرَتِي(حجره اسماء بنت عمیس) وَ نِصْفَ الْمَسْجِد

این روایت به لحاظ سندی مشکل است و تطبیق روشنی هم ندارد.

یک روایت  هم از مکارم دارد که خیر شبابکم من تشبه بکهولکم و ...که ربطی به بحث ما ندارد.

در اینجا روایات تقدم و یأتی را آورده اند.این روایت جابر تقدم همین روایت شماره دو است. این حدیث جابر هم هست.

و رأیت النساء یتخذن المجالس کما یتخذها الرجال و رأیت التأنیث فی ولد العباس قد ظهر...حالا شرح زیادی دارد. یک شعر معروفی هست که عباس بن مرداس دارد که حاکمنا یرتشی و قاضینا یلوط...و شر ...لا احسب الجور ینقضی...

و اظهر الخضاب و امتشطوا کما امتشط المرأة لزوجها. متأسفانه رایج هم شده است.معلوم شد قبل زمان ما خلفای بنی العباس هم داشتند.

یک روایت دیگر از ابن مسعود است که یتزینون زینة المرأة لزوجها و تبرجون تبرج النساء.این هم راجع به این قسمت. انصاف قضیه در تشبه در لباس حدیث معتبر داریمو در تأنیث داشتیم و مطلق هم داشتیم و یتزینون کما تزین المرأة هم داشتیم و در لواط هم داشتیم.

ارسال سوال