مکاسب ۸۶-۱۳۸۵ (۱۰۵)
مکاسب ۸۷-۱۳۸۶ (۱۱۹)
مکاسب ۸۹-۱۳۸۸ (۱۲۴)
مکاسب ۹۰-۱۳۸۹ (۶۳)
مکاسب ۹۱-۱۳۹۰ (۹۸)
مکاسب ۹۲-۱۳۹۱ (۱۱۲)
مکاسب ۹۳-۱۳۹۲ (۱۰۳)
مکاسب ۹۴-۱۳۹۳ (۱۰۶)
مکاسب ۹۵-۱۳۹۴ (۱۱۰)
مکاسب ۹۶-۱۳۹۵ (۱۱۸)
مکاسب ۹۷-۱۳۹۶ (۱۱۷)
مکاسب ۹۸-۱۳۹۷ (۱۲۸)
مکاسب ۹۹-۱۳۹۸ (۸۳)
مکاسب ۱۴۰۰-۱۴۰۱ (۳۶)
مکاسب ۱۴۰۱-۱۴۰۲ (۵)
مکاسب ۱۴۰۲-۱۴۰۳ (۵۶)
اصول ۹۰-۱۳۸۹ (۹۵)
اصول ۹۱-۱۳۹۰ (۹۸)
اصول ۹۲-۱۳۹۱ (۱۱۳)
اصول ۹۳-۱۳۹۲ (۱۰۴)
اصول ۹۴-۱۳۹۳ (۱۰۸)
اصول ۹۵-۱۳۹۴ (۱۰۹)
اصول ۹۶-۱۳۹۵ (۱۲۰)
اصول ۹۷-۱۳۹۶ (۱۱۸)
اصول ۹۸-۱۳۹۷ (۱۳۵)
اصول ۹۹-۱۳۹۸ (۸۴)
اصول ۱۴۰۰-۱۴۰۱ (۳۷)
اصول ۱۴۰۱-۱۴۰۲ (۳)
■ تاریخ شفاهی (۳)
■ تقریرات
تقریرات بحث خارج -اصول (۳)
تقریرات بحث خارج - فقه ولائی (۳)
تقریرات بحث خارج - رجال (۵)
■ خلق عظیم (۱)
■ اصول ۱۴۰۲-۱۴۰۳ (۶۰)
آخرین دروس
- مکاسب 1402-1403 » فقه یک شنبه 1402/12/13
- اصول 94-1393 » شنبه - 25 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » سهشنبه - 21 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » دوشنبه - 20 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » یکشنبه - 19 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » شنبه - 18 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- اصول 94-1393 » چهارشنبه- 15 – 11 - 1393 اصول عملیه ـ احتیاط ـ تنجیز علم اجمالی
- مکاسب 94-1393 » شنبه - 9 – 12 - 1393 مکاسب محرمه ـ نوح بالباطل [روایات نیاح]
- مکاسب 94-1393 » چهارشنبه - 6 – 12 - 1393 مکاسب محرمه ـ نوح بالباطل [روایات نیاح]
- مکاسب 94-1393 » سهشنبه - 5 – 12 - 1393 مکاسب محرمه ـ نوح بالباطل [روایات نیاح]
دروس تصادفی
- مکاسب 1402-1403 » فقه چهارشنبه 1402/8/3
- اصول 93-1392 » خارج اصول 93-1392
- مکاسب 89-1388 » خارج فقه 89-1388
- مکاسب 96-1395 » فقه چهارشنبه 1395/10/22 مکاسب محرمه
- اصول 98-1397 » اصول دوشنبه 1397/9/19
- مکاسب 94-1393 » شنبه - 27 – 10 - 1393 مکاسب محرمه ـ کذب ـ مسوغات کذب : ارادة الاصلاح (جمع بندی) ـ کهانت ـ لهو
- اصول 92-1391 » خارج اصول 92-1391
- اصول 97-1396 » اصول دوشنبه 1396/9/13
- مکاسب 93-1392 » خارج فقه 93-1392
- اصول 93-1392 » خارج اصول 93-1392
دروس پربازدید
- تقریرات بحث خارج - فقه ولائی » تقریرات بحث خارج فقه ولائی - بقیه ادله ولایت فقیه و شروط حاکم و والی
- مکاسب 96-1395 » فقه یک شنبه 1396/1/27 مکاسب محرمه
- تقریرات بحث خارج - فقه ولائی » تقریرات بحث خارج فقه ولائی - بیت المال و سجن
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه - غیبت
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه - قمار و قیادة
- تقریرات بحث خارج - فقه ولائی » تقریرات بحث خارج فقه ولائی - بحث ولایت معصومین علیهم السلام و ادله روایی ولایت فقیه
- اصول 96-1395 » اصول یک شنبه 1396/2/17
- خارج فقه - مکاسب » خارج فقه - مکاسب - راه فنی بررسی حکم بیع بول شتر
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه -بحث دهن متنجس و قاعدة حرمت بیع نجس و حرمت بیع متنجس و حیازت و اختصاص و حق سبق
- تقریرات بحث خارج - فقه » تقریرات بحث خارج فقه - غنا
خارج فقه-1384-56
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
و الحمد لله رب العالمين و صلی الله علی محمد و آله الطيبين الطاهرين المعصومين و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعين اللهم وفقنا و جميع المشتغلين و ارحمنا برحمتک يا ارحم الراحمين.
خب بحث راجع به خريد و فروش ابوال مأکول اللحم بود و گفتيم عدهای از روايات را ببينيم البته اين خود اين بحث از اول بحث بول و اينها فوائدی حديثی خوبی داره اصلاً خود کل احاديث بول و نجاستش و کيفيت
44: 0
تعدد در غسل، عدم تعدد اينها بحثهای بسيار مفيدی داره و بحثهای لطيفی هم به لحاظ معرفة الحديث داره ليکن ما چون در مکاسب محرمه بعد از اين ابحاث حديثی زيادی خواهد آمد انشاء الله احاديثی زيادی است که برخورد خواهيم کرد، ديگه اين مطالب را در اينجا متعرض نمیشيم، يک نکتهای را ديروز عرض کرديم که فرق گذاشتيم بين اغسل البول با اغسل الثوب البته اين استظهاره، اين طور نيست که حالا همه فقهاء چون اغسل الثوب، بول در روايت عامه هم آمده حالا چه در روايات عامه چه در روايات خاصه و فقهای عامه يا فقهای خاصه همه با آن نکته موافق باشن اين به اين معنی نيست که من که عرض کردم همه موافقه ممکن است بگن يکيه، فرق نمیکنه اغسل البول، بول مراد آن جايي است که بول بهش رسيده يعنی همان ثوب.
بحث راجع به اين روايات بود عرض کرديم يک روايتی است که محل کلامه آن روايت لابأس ببول ما اکل لحمه عرض کرديم اين در کتب اهل سنت به رسول الله نسبت داده شده و خودشان هم اشکال کردند که سند صحيح نيست، در روايات در همين باب 9 از ابواب نجاسات حديث شماره هفت، هفده، همانهای که توضيحش داده شد البته راجع به کارهای ابوالبختری بايد يک توضيحات بيشتری گفته بشه، ليکن اين تعبير که لابأس درسته در روايات ما فقط تو آن روايت به رسول الله نسبت داده شده، ليکن در عدهای از روايات ما که از خود امام صادق(ع) نقل شده به عنوان کلام امام آنها سندش بد نيست، حديث شماره 9 عرض کردم از همان باب 9 و اما الشاذ و کل ما يؤکل لحمه فلابأس ببوله، در حديث ده هم همينه در حديث دوازده مرحوم شيخ طوسی رضوان الله تعالی اين روايت از انفرادات شيخه کسی ديگه نقل نکرده مرحوم شيخ طوسی از استادش مرحوم مفيد عن جعفر ابن محمد، جعفر ابن محمد در اين طبقه ابن قولويه معروف صاحب کامل الزياراته عن ابيه که محمد ابن قولويه باشه و از اصحاب سعد بوده شاگردهای سعد ابن عبدالله، عن سعد ابن عبدالله که از اجلاء طائفه است عن احمد ابن الحسن ابن فضاله، البته اين احمد ابن حسن ابن علی ابن فضال از فتحيه است و از اهل کوفه است و ثقه، عن عمر ابن سعيد مدائنی اين هم از فتحيه است و ثقه است عن مصدق ابن صدقه اين هم از اهل مدائن هست و فتحی و ثقه، اين را اصطلاحاً مثل مرحوم وافی تلخيصاً میگه عن الفتحيه، نمیخواهد تلخيص بکنه میگه مثلاً از سعد ابن عبدالله عن الفتحيه عن ابی عبدالله چون همه فتحی هستند هر چهارتاشان و عرض کرديم که اين در حقيقت يک نسخه از کتاب عمار ابن موسی ساباطیه، اصولاً روايات را براساس کتاب شناسی کار بکنيد بهتره تا تک تک روايت حساب بکنيد و اين کتاب عمار ابن موسی ساباطی از کتابهای اساسی فتحيه است اين درش شکی نيست، در اين روايت امام میفرمايد کل ما اکل لحمه فلابأس بما يخرج منه، اين کلمه يخرج منه ظاهراً ولو ابتداءً به مثلاً بول و روث اين جور چيزها میخوره اما ظاهراً شامل مثلاً آب بينی و غير اينها هم بشه، عرض کنم که در صفحه 413 از همين جلد3 و اين چاپ اهل البيت در باب بعدی يعنی باب 11 دوتا باب بعدش بلی در آنجا در حديثی است که حالا سندش يک کمی گير داره، سئلت اباعبدالله عما يخرج من منخر الدابه فيصيبنی قال لابأس به، اينجا تصريح داره که مايخرج يعنی از بينی حيوان، آن وقت در اين روايت عمار ساباطی داره کل ما اکل لحمه فلابأس بمايخرج منه يعنی حالا میخواهد بول باشه يا روث باشه اينها پس کلمه لابأس ما هم داريم، در روايات ما کلمه لابأس هست و اين سندش هم بد نيست عرض کرديم اين نسخه کتاب عمار ساباطی است که نسخهای بدی نيست اين نسخهای مشهور ترين نسخهای عمار ساباطی که به ما رسيده همين کتاب ليکن محل کلام اين است که کلمه لابأس در اينجا چيه مرادش شامل اکل هم میشه بسيار بعيده ظاهراً مراد از لابأس در روايات اينجا و روايات ما حتی لابأس ببول ما اکل لحمه مراد از لابأس به معنای به اصطلاح چيز باشه مسأله طهارت و نجاست باشه، از رواياتی که ما در مانحن فيه داريم و به درد ما میخوره در اين جهت يک حديثی است که مرحوم کلينی در آوردند در شماره هفت از باب 9 مرحوم کلينی عن محمد ابن يحيي عن احمد ابن محمد در اينجا احمد ابن محمد اشعريه احمد ابن محمد ابن عيسی اشعری قمی، عن محمد ابن خالد که در اينجا بايد محمد ابن خالد برقی باشه که در اصطلاح به او برقی پدر میگيم، چون هم پسر برقی معروفه احمد و هم پدر که محمده، عن القاسم ابن عروه توثيق صريح نداره اما خب روايت زياد داره و شواهدبر وثاقتش هست ايشان عن بکير اين برادر زراره است، عن زراره عن احدهما(ع) همان حالا قاسم از بکير نقل بکنه يک کمی خالی از شبهه نيست فی ابوال الدواب تصيب الثوب بول مثلاً به لباس برسه، فکرهه امام خوشش نيامد اين کراهت در اينجا بازهم مراد نجاسته، اينجا مراد کراهت شرب نيست، چرا؟ به خاطر اين که تصيب الثوب داره ما به قرينه به اصطلاح ملتفت میشيم وقتی سؤال میکنه که به لباس رسيده آنی که در لباس تأثير میگذاره مسألهای طهارت و نجاسته، نه مسأله شرب معنا نداره از شربش درباره اصابه به ثوب سؤال بکنه، فقلت له أليس لحومها حلالاً مگر اينها حلال گوشت نيستند قال بلی و ليکن ليس لما جعله للاکل، حالا اين ضمير مما جعله نمیدانيم به خود حيوان بر میگرده يا بر میگرده به خود بول، اگر به بول برگرده معناش اينه که اصولاً بول اين حيوان با اين که خود حيوان حلال گوشته، بول را خدا برای اکل حلال نکرده اين يک احتمال در روايت، يک احتمال اينه که اين دواب يعنی در اينجا مراد از دواب مثل اسب و الاغ و اين حيوانات باشه اينها ولو حلال گوشت هستند اما مثل گاو و گوسفند جزو مأکولات نيستند و لذا اينها مثلاً خوب نيست اگر به لباس رسيد آنها را بايد جدا کرد،
س: استاد ببخشيد اگر به بول بخوره آن وقت
35: 9
اگر اکلش جايز نباشه اين نجسه،
ج: بلی مفهومش اينه که اگر اکلش جايز نباشه قطعاً نجسه، من امروز حالم خوب نيست به همين مقدار اکتفا میکنم.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله ربّ العالمین، وصلّی الله علی محمّدٍ وآله الطیّبین الطاهرین المعصومین، واللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین. اللّهمّ وفّقنا وجمیع المشتغلین، وارحمنا برحمتک یا أرحم الراحمین.
خب بحث راجع به خرید و فروش ابوال مأکول اللحم بود و گفتیم عدهای از روایات را ببینیم البته این خود این بحث از اوّل بحث بولها و اینها فواید حدیثی خوبی دارد. اصلاً خود کلّ احادیث بول و نجاستش و کیفیت تطهیرش تعدد در غسل عدم تعدد اینها بحثهای بسیار مفید دارد و بحثهای لطیفی هم به لحاظ معرفة الحدیث دارد. لکن در مکاسب محارمه ابحاث حدیثی دارد که ان شاءالله احادیث زیادی است که برخورد خواهیم کرد این مطالب را در این جا متعرض نمیشویم. یک نکتهای را دیروز عرض کردیم که فرض گذاشتیم بین اغسل البول و اغسل الثوب البته این استظهار است این طور نیست که همهی فقها چون اغسل الثوب بول در روایات عامه هم آمده حالا چه در روایت عامه چه در روایت خاصه و فقهای عامه و فقهای خاصه همه با آن نکته موافق باشند این به این معنا نیست که من عرض همه موافق هستند ممکن است بگویند یکی است هیچ فرقی نمیکند. اغسل البول بول برای آنجایی است که بول بهش (به آن) رسیده یعنی همان ؟؟؟ بله. بحث راجع به این روایات بود عرض کردیم یک روایتی است که محلّ کلام است آن روایت «لا باس ببول ما اکل لحمه» عرض کردیم که این در کتب اهل سنت به رسول الله نسبت داده شده و خودشان هم اشکال کردند که سند صحیح نیست. در روایات ما در همین باب 9 و در باب نجاست حدیث شماره 7، 17 همان است که توضیحش داده شده البته راجع به کارهای ابوالبختری باید یک توضیحات بیشتری گفته بشود. لکن این تعبیر که «لا باس» درست در روایات ما فقط در آن روایت به رسول الله نسبت داده شده. لکن در عدهای از روایات ما که از خود امام صادق (سلام الله علیه) نقل شده به عنوان کلام امام آنها سندش بد نیست حدیث شماره 9 عرض کردم از همان باب 9 «فأما الشاة و کلما یُاکل لحمه فلا باس ببوله» در حدیث 10 هم همین است. در حدیث 12 مرحوم شیخ طوسی (رضوان الله تعالی علیه) این روایت از انفرادات شیخ است کس دیگری نقل نکرده مرحوم شیخ طوسی از استادش مرحوم مفید «عن جعفر بن محمد» جعفر بن محمد در این طبقه ابن قولویه معروف صاحب کامل الزیارات است «عن ابیه» که محمد بن قولویه باشد و از اصحاب سعد بوده شاگردان سعد بن عبدالله. «عن سعد بن عبدالله» که از اجلاء اصحاب است «عن احمد بن حسن» ابن فضال است البته این احمد بن حسن علی بن فضال از فطحیه است و از اهل کوفه است و ثقه. من عمر بن سعید مدائنی این هم از فطحیه است و ثقه است «عن مصدق بن صدقة» این هم از اهل مدائن است و فطحی و ثقه این را اصطلاحاً مثل مرحوم وافی تلخیصاً میگویند «عن الفطحیه» بخواهد تلخیص بکند میگوید مثلاً «سعد بن عبدالله عن الفطحیه عن أبی عبدالله» چون همه فطحی هستند هر 4 تایشان و عرض کردیم که این در حقیقت یک نسخه از کتاب عمار بن موسی ساباطی است اصولاً روایات را براساس کتابشناسی کار بکنید بهتر تا تک تک روایت حساب بکنید. و این کتاب عمار بن موسی ساباطی از کتابهای اساسی فطحیّه است این درش (در آن) شکی نیست. در این روایت امام میفرماید: «کلما أکل لحمه فلا باس بما یخرج منه» این کلمۀ «یخرج منه» ظاهراً ولو ابتدائاً به مثل بول و روث و این چیزها میخورد امّا ظاهراً شامل مثلاً آب بینی و غیر اینها هم بشود. عرض کنم که در صفحۀ 413 از همین جلد 3 به این چاپ آل البیت در باب بعدی است یعنی باب 11 دو تا باب بعدش (بعد آن) بله در آن جا در حدیثی است که حالا سندش یک کمی گیر دارد «سألت اباعبدالله عمّا یخرج منخر الدابه فیصیبنی قال لا باس به» اینجا تصریح دارد که «ما یخرج» یعنی از بینی است آن وقت به این روایت عمار ساباطی دارد «کلما أکل لحمه لا باس بما یخرج منه» این حالا میخواهد بول باشد روث باشد اینها پس کلمۀ لا باس ما هم داریم در روایات ما کلمۀ لا باس هست و این سندش هم بد نیست عرض کردیم این نسخه کتاب عمار ساباطی است نسخۀ بدی نیست این نسخۀ مشهورترین نسخۀ عمار ساباطی که به ما رسیده است همین کتاب است. لکن محلّ کلام این است که کلمۀ لا باس در این جا چیست مرادش؟ شامل اکل هم میشود بسیار بعید است ظاهراً مراد از لا باس در روایات این جا و روایت اصحاب ما حتی «لا باس ببول ما اکل لحمه» مراد از لا باس به معنای به اصطلاح چیز باشد مسئلۀ طهارت و نجاست باشد. از روایاتی که در ما نحن فیه داریم و به درد ما میخورد در این جهت یک حدیثی است که مرحوم کلینی دارد در شمارۀ 7 از باب 9 مرحوم کلینی عن محمد بن یحیی «عن احمد بن محمد» در این جا احمد بن محمد بن عیسی اشعری است احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی. «عن محمد بن خالد» که در این جا باید محمد بن خالد بَرقی باشد در اصطلاح او برقی پدر چون هم برقی پسر معروف است احمد و هم پدر که محمد است «عن القاسم بن قروه» توثیق صریح ندارد امّا خب روایت زیاد دارد و شواهد بر وثاقتش هست. «عن بکیر» این برادر زراره است « عن زراره عن احدهما علیه السلام» امّا حالا قاسم از بکیر نقل بکند یک کمی خالی از شبهه نیست. «فی ابوال الدواب تصیب الثوب» بول مثلاً به لباس «فکرهه» امام خوشش نیامد این کراهت در این جا باز مراد نجاست است. این مراد کراهت شرب نیست، چرا؟ بخاطر این که «تصیب الثوب» دارد ما به قرینه به اصطلاح ملتفت میشویم. وقتی که سؤال میکند به لباس رسیده آن که در لباس تأثیر میگذارد مسئلۀ طهارت و نجاست است نه مسئلۀ شرب معنا ندارد از اصابۀ به ثوب سوال بکنیم «فقلت ألیس لحومها حلالاً» مگر نه اینها حلال گوشت نیستند؟ «قال بلی ولکن لیس بما جعله الله للاکل » ولو این ضمیر بما جعله نمیدانیم به خود حیوان بر میگردد یا برمیگردد به خود بول؟ اگر به بول برگردد معنایش این است که اصولاً بول این حیوان با اینکه ما خود حیوان حلال گوشت است بول را خدا برای اکل حلال نکرد. این یک احتمال در روایت یک احتمال این است که این دواب در این جا مراد از دواب مثل اسب و الاغ و این حیوانات باشد. اینها ولو حلال گوشت هستند امّا مثل مثلاً گاو و گوسفند جزء مأکولات نیستند و لذا اینها مثلاً خوب نیست اگر به لباس رسید آنها را باید جدا کرد.
- ببخشید اگر بول بکند لازمهاش این است که اگر اکلش جایز نباشد نجس است؟
- بله مفهومش این است که اگر اکلش جایز نباشد قطعاً نجس است. من امروز حالم خوب نیست به همین مقدار اکتفاء میکنم. باشد درس بعد.