ارسال سوال سریع
بروزرسانی: ۱۴۰۲/۱۲/۱۴ زندگینامه کتب مقالات تصاویر سخنرانی دروس پرسش‌ها اخبار ارتباط با ما
فهرست سخنرانی‌ها آخرین دروس دروس تصادفی دروس پربازدید

خارج فقه - مکاسب » مکاسب 96-1395 » فقه دوشنبه 1396/2/4 مکاسب محرمه (102)

مدت 00:39:00
دروس خارج فقه کتاب مکاسب سال 96-1395 شمسی حضرت آیت الله استاد سید احمد مددی الموسوی(حفظه الله) زمان:ساعت 10- 11 صبح مکان :قم صفاییه کوچه17 پلاک33 معهد الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشزیف)
                                        بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : مکاسب محرمه-خاتمة : المسألة الثالثة : خرید و فروش زکات و مقاسمه و خراج : تنبیهات

بحث در تصرف مالکانه در خراج، زکات و مقاسمه بود. اصحاب ما در عرض عریضی بحث کرده اند. گفتیم که سیره اهل بیت (علیه السلام) برای اثبات مقداری از جواز، واضح است. عمده اشکالات هم از زمان مرحوم اردبیلی است که توضیح دادیم.

بحث در تنبیهات جوائز السلطان بود. عبارت مرحوم شیخ را می خوانیم :[1]

«و ينبغي التنبيه على أُمور: الأوّل إنّ ظاهر عبارات الأكثر، بل الكلّ:[2] أنّ الحكم مختصّ بما يأخذه السلطان، فقبل أخذه للخراج[3] لا يجوز المعاملة عليه بشراء ما في ذمّة مستعمل الأرض أو الحوالة عليه و نحو ذلك، و به صرّح السيد العميد[4] فيما حكي عن شرحه على النافع، حيث قال: إنّما يحلّ ذلك بعد قبض السلطان أو نائبه، و لذا قال المصنّف: يأخذه، انتهى.[5] لكن صريح جماعة: عدم الفرق، بل صرّح المحقّق الثاني بالإجماع على عدم الفرق بين القبض و عدمه».[6]

بحث شهرت :

گاهی یک حدیث را بزرگان شاگردان زهری از او نقل کرده اند ولی یک شاگردش مخالف آنها را نقل کرده است و ثقه هم هست. به این امر، شهرت و شذوذ در نقل می گویند. بعد از علامه هم گفتند : «فلان روایت، شاذ است» ولی این اصطلاح غیر از اصطلاح اهل سنت است. در اهل سنت، بحث شذوذ در نقل است ولی در میان ما سه نوع شهرت مطرح شد.

ما فتره انتقال نصوص به فتوی داریم که هیچ فرقه ای از اهل سنت ندارند. جابریت و کاسریت شهرت را هم اهل سنت ندارند. بله محدثینشان بحث شهرت در نقل و شذوذ در نقل را دارند. لذا در تعریف صحیح هم آن را منعکس کرده اند. اینکه چرا این قید را در تعریف صحیح آورده اند را خوشان هم نمی دانند. آیه نبأ که شاذ و غیر شاذ ندارد بلکه فقط خبر عدل، مطرح است.

اولین بار که در دنیای اسلام بحث شذوذ حدیث (و عدم مقبولیتش به این اعتبار) مطرح شده است توسط امام صادق (علیه السلام) در حدیث عمر بن حنظله است. امام صادق (علیه السلام) صد و اندی سال قبل از بخاری از دنیا رفته اند. البته شذوذ در اینجا هم شذوذ در نقل است.

یک شذوذ فتوائی هم داریم که معیارش این است که عده ای از فقها در مسأله ای که روایت ندارد فتوی بدهند. در مقابلش، شهرت فتوائی است. این را اهل سنت ندارند. یک شذوذ عملی هم داریم که اهل سنت ندارند. مراد این است که در مسأله ای، روایت باشد و صحیح هم باشد ولی عده ی کمی به آن عمل کرده اند.

این سه شهرت در عبارات اصحاب ما آمده است. دو شهرتش در عبارات اهل سنت نیامده است. البته شهرت فتوائی را مشهور علمای ما قبول نکرده اند. شهرت فتوائی تاریخش از وقتی است که شیخ در قرن پنجم مبسوط را نوشته است (یک قرن قبلش ابن الجنید فقه تفریعی نوشته بود ولی جا نیافتاد)[7] عده ای از این تفریعات در این دویست و پنجاه سال (تا زمان علامه) مورد قبول قرار گرفت که یا به احترام شیخ بود و یا به اجتهاد این اصحاب. علامه برخی از این فروعات را در مختلف آورده است و گاهی از مبسوط نقل می کند و بعد در مقام استدلال می گوید : «لنا أنّه مشهور». این نظر (شهرت فتوائیه) جا نیافتاده است. نراقی پسر در کتابش دارد که : «من حجیتها یلزم عدم حجیتها». یعنی مشهور، این شهرت را قبول ندارند.

شهرت در نقل را سنی ها دارند و خیلی هم روی آن مانور داده اند. البته اینها این بحث را در مقومات خبر صحیح دارند (یعنی آن روایت شاذ، فی نفسه حجت نیست) ولی ما در بحث تعارض داریم که از زمان علامه به بعد است. مرحوم استاد چون حدیث عمر بن حنظله را قبول نداشتند این ترجیح را قبول نکردند. شهرت در نقل بین اصحاب ما برای ترجیح، مشهور است (شذوذ هم مضعف است) البته از زمان علامه. ولی آقای خوئی به خاطر عدم قبول روایت آن را قبول ندارند. روایت دیگری هم در این ترجیح، از کتاب عوالی اللئالی از زراره هست که ارزشی ندارد.

شهرت در فتوی را مشهور حجت نمی دانند. بله عده ای از اصحاب، آن را حجت می دانند و برخی مثل علامه هم به شرط عدم معارض آن را حجت می دانند که توضیح نمی دهیم.

شهرت عملی یعنی فتوی باشد و روایت ضعیفه هم داشته باشد. این استنادی است و غیر از شهرت فتوائی است. در این شهرت هم دو گونه است : یکی همان که گفتیم (استنادی) و یکی هم اینکه روایت هست ولی در دسترس اصحاب نبوده است (مثل اینکه از طریق اهل سنت بوده است) ولی فتوی به آن هست. این را شهرت تطابقی می گویند که در مقابل شهرت استنادی است. مثال : در بحث لواط دو گونه روایت داریم : مطلقا رجم شود یا اینکه اگر محصن باشد رجم شود. آقای خوئی در فاعل، بین محصن و غیر محصن فرق می گذارند. در کتاب سیوطی شاید از ضعفاء یا کامل ابن عدی دو روایت از جعفر بن محمد (علیهما السلام) نقل می کند که : «اللائط یقتل، أحصن أم لم یحصن». فتوای اصحاب هم طبق آن است ولی اصحاب این دو روایت را نیاورده اند. این را شهرت تطابقی می گویند.

روایت «أجر المغنی سحت» را هم نداریم. روایات اهل سنت هم همه در مغنیة است چون غالبا مغنیه ها را برای خرید و فروش می گرفته اند. این را شیخ صدوق منحصرا مرسلا در فقیه دارد. این روایت در امالی زیدی ها هست. اگر روایت مرسل صدوق را کنار بگذاریم در هیچ مصدری از ما این روایت نیامده است و شهرت تطابقی می شود. البته در یک نسخه ی مسند زید از زید عن علی بن الحسین (علیهما السلام) دارد که : «أجر البغیّ سحت و أجر المغنیة سحت». بغیّ یعنی زن روسپیگر. لذا احتمال اشکال متنی هم هست که احتمال دارد مغنی تصحیف بغیّ باشد. شهرت تطابقی هم که اصلا قبول نمی شود.

من در میان علمای اهل سنت (با اینکه بحث مفصل در درایة الحدیث دارند) ندیده ام که منشأ این قید (عدم شذوذ) در تعریف صحیح را گفته باشند.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته



[1] . كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري، ط - الحديثة)، ج‌2، ص: 211‌.

[2] . مراد، کسانی است که متعرض این مطلب شده اند.

[3] . یعنی زمانی که می خواهد فرار مالیاتی کند.

[4] . ایشان پسر خواهر علامه است که شرح مبسوطی بر تهذیبِ ایشان دارد. البته ما از ایشان، شرح مختصر النافع را سراغ نداریم.

[5] . علامه در مختلف، عین کلمات اصحاب را آورده است ولی زیاد، تلخیص و حذف کرده است. برخی کتب از کتب شیعه (مثل کتاب ابن الجنید، ابن ابی عقیل و کتاب جعفی صابونی) در اختیار علامه بوده است که در اختیار ما نیست. کتاب رساله ابن بابویه هم در اختیار ایشان بوده که بعدی ها نداشته اند. البته تازگی یک نسخه نفیسی از قسمت زیادی از این کتاب پیدا شده است. اولین کسی که به این وسعت تتبع کرده است صاحب مفتاح الکرامة است. مرحوم بجنوردی (شاید از مشایخشان) نقل می کردند که صاحب مفتاح الکرامة در هنگام تألیف مفتاح الکرامة پنجاه کتاب دور تا دورشان باز بوده است و در آنها تتبع می کرده اند با اینکه در بسیاری از مسائل، ایشان در پنجاه کتاب نقل نمی کند. در تتبع صاحب مفتاح الکرامة بحث نیست و کسی به اندازه ایشان (به حسب علم ما) اقوال را نقل نکرده است ولی مشکل این است که ایشان، نقل به مضمون می کند. مثلا می گوید : فلانی در فلان کتاب، قائل به جواز شده است ولی وقتی به عبارات نگاه می کنیم جواز در نمی آید. مقداری از نقل ایشان در جواهر (که صاحب جواهر شاگرد ایشان است) هم منعکس شده است. البته صاحب جواهر ذکر نمی کند که از کجا نقل می کند. آقای بروجردی سعی می کردند مثل علامه عین عبارت را بیاورند که الآن هم شاگردان ایشان و غیرهم همین راه را ادامه می دهند و خیلی خوب است.

به نظر ما اگر عبارات علمای ما علاوه بر نقل، تحلیل هم می شد خیلی بهتر بود. مثلا منشأ کلام نهایه، فلان روایت است یا از فلان جا گرفته است. عبارات علماء، باید تحلیل فنی بشود. اگر بخواهیم خوب به این فقه احاطه پیدا کنیم که بتواند در زمان ما در عینیات جامعه ی ما جاری شود باید سعی کنیم خودمان را جای آن فقیه بگذاریم و از مغز او مسأله را ببینیم تا بتوانیم تحلیل کنیم.

[6] . البته شهید اول و دیگران هم تصریح به جواز دارند ولی محقق ثانی و... ادعای اجماع کرده اند.

[7] . مراد ما از فقه تفریعی این است که روایت نداشته باشد. مثلا خوردن شن در روزه بلع است نه اکل و جذب بدن هم نمی شود. این که روایت ندارد.


ارسال سوال