ارسال سوال سریع
بروزرسانی: ۱۴۰۲/۱۲/۱۴ زندگینامه کتب مقالات تصاویر سخنرانی دروس پرسش‌ها اخبار ارتباط با ما
فهرست سخنرانی‌ها آخرین دروس دروس تصادفی دروس پربازدید

خارج اصول » اصول 94-1393 » شنبه - 20 – 10 – 1393 اصول عملیه ـ برائت ـ تنبیهات برائت ـ تنبیه دوم: حسن احیاط (42)

دروس خارج اصول سال 94-1393 شمسی حضرت آیت الله استاد سید أحمد مددی
بسم الله الرحمن الرحیم
سه شنبه 23 دی:

اصول:

اصل را ما عدم تداخل اسباب و مسببات میدانیم و دلیل هر یک دلیل خاص خودش هست.بحثش را مفصل کرده ایم.بحث راجع به روایات من بلغ بود و دیروز متعرض روایات شدیم.فعلا بحث را روی متون روایاتی که اصحاب ما نقل کرده اند. یک نکته ای را باید توضیح بهم که بحث ما راجع به امر ابداعی عرض کرده ایم که این ابداعات یا تصرف قوه واهمه هست یا متخیله ولی ظاهرا مراد جدی بنده واضح نشده است. بحث در مورد این بود که در مقام عبادات و اتیان محتملات چه طور قصد عبادت کنیم که بدعت یا ... پیش نیاید.

یک جواب این هست که اگر قصد امر نباشد لا اقل قصد قربت هست. یک جواب این بود که در باب عبادیت ... قصد قربت نمیخواهیم و مجرد اضافه الی المولا کافی هست. ما عرض کردیم در باب عبادات قصد امر لابد هست و قصد قربت باید به قصد امر برسد. احتیاط به عرض عریضش روشن نیست که حسن داشته باشد..جایی که هیچ دلیلی نداریم معلوم نیست که به مجرد احتمال بشود انجام داد عمل عبادی را... و باید به درجاتی برسد و بعد میشود... اگر به درجه بالا برسد و به درجه حجیت نباشد..به حسب درجات نفس ابداع امر میکند ولی این به این معنا نیست که این مستحب هست...امر ابداعی را نفس درست میکند. بعد ابداع نفس میشود قصد امر کرد. لازم نیست قصد امر الزامی و ادراکی بکند... اگر به اون درجه برسد...مصحح این مطلب که عبدیت عبادت احتیاج به امر دارد. مجموعه شواهی که در حد ابداع نفس که امر را درست میکند. گاهی از فتوای یک فقیه هم ممکن هست امر ابداع یپیش بیاید. مراد ما یان بود که ما امر را میخواهیم و لا اقل از امر ابداعی که باید باشد.

اضافة العمل الی المولا لا اقل وقتی حسن هست که لا قال امر مولا باشد.بحث ما این هست که لازم نیست که این امر الزاما ادراکی باشد مستحبا یا وجوبا.اما به مجرد احتمال نفس ما ابداع نمیکند و صرف ضاافة العمل الی المولا کافی نیست...این مصحح عبادیت نیست. قصد قربت هم بعد قصد امر هست... و لی در موارد احتیاط مراد ما این نیست که با این امر عبادی این عمل مستحب میشود. ابداع نفس که باعث عبادیت بشود.این مصحح احتیاط هست.رجاء یعنی به داعی آن امر ابداعی...اصول عملیة هم منشأش ابداعات نفس هست نه انفعالات نفس.و به ذهن ما اگر به این درجه برسد حسن دارد. البته در مراحل بالاتر میتواند بالاتر از حسن هم داشته باشد. مثلا لزوم. در بحث دو اناء و یک اناء خون میافتد این هم ابداع نفس هست. ظن نیست.

اگر شخصی گفت زید در حرم هست... آیا همین حالت را در یکی از دو اناء متفاوت دارید؟ اینکه مرحوم آقا ضیاء میگویند علم اجمالی عین علم تفصیلی هست منشأش عدم توجه به این نکته هست. ایشان میگویند ظنی که در وسط نیست پس چه منشأ این بحث شده است...ما گفتیم ابداع نفس هست. لذا باب احتیاط را کلا زدیم به ابداعات نفس. احتیاط های اصل عملی.این اولا ظن نیست و ابداع هست و این امر ابداعی هم کافی هست در عبادیت ولی اینکه هر احتمالی کافی باشد در عبادیت کافی نیست.لذا با امر ابداعی اثبات استحباب نمیشود.

در بحث روایات من بلغ یک سندش که خوب هست و سند روایت هشام بن سالم هست. و بعضی از علمای ما من سمع در نسخه ابن ابی عمیر از این روایت را گفته اند که مراد در خصوص روایات شیعه هست. البته ظاهرش اعم هست ولی بعد بررسی خواهیم کرد.

در سند علی بن حکم من بلغه عن النبی شیء من الثواب دارد. یک نقطه دیگر اینکه کان له در نسخه مرحوم کلینی دارد. اجره را عدة الداعی دارد که در کافی نیست البته. ولی در محاسن کان اجر ذلک له. کان ذلک الثواب له... در دو نسخه نیست. و فرق هست بین اینها.

بله مرحوم ابن فهد در عدة الداعی دارد که:

روی الصدوق  عن الکلینی که باسناده:

إلى الأئمة عليهم السلام أن من بلغه شئ من الخير فعمل به كان له من الثواب ما بلغه

وأن لم يكن الامر كما نقل اليه .

بنده سابقا هم عرض کرده ام کرارا و مرارا که متأخرین مقداری تسامحات عجیبه دارند. مثل ابن فهد که خیلی به بزرگ مشهور هستند حالا خوب نیست بگوییم تسامح... مرحوم صدوق همچین چیزی را از کلینی نقل نکرده اند در ثواب الاعمال از ابیه هست. اونی که مرحوم صدوق دارند به هشام بر میگردد ولی عن صفوان... بالاخره نمیدانیم چه شده است.

در جامع احادیث دارد:

652 ( 7 ) ئل 13 ج 1 - علي بن موسى بن جعفر بن طاووس في كتاب

الاقبال عن الصادق عليه السلام قال من بلغه شئ من الخير فعمل به كان له ذلك

وإن لم يكن الامر كما بلغه ( نقل في الوسائل هذا الحديث عن كتاب الاقبال ولم يذكر

ما نقلناه عنه من كتاب ثواب الاعمال فلا يبعد ان يكون المراد منه ما نقله عن كتاب

ثواب الاعمال بأسناده إلى صفوان لأنا لم نجده في الاقبال والله اعلم ) .(این عبارت وسائل در اقبال نیست. این تسامح ها را میگوییم که مراد مبنایشان بوده است.ابن فهد خیلی معروف به زهد و ورع هستند.در ضمن صدوق هم نیست. صدوق یک جا دارند ...مگر در مدینة العلم... و تا اینجا به این نتیجه رسیده ایم که در محاسن که اولین مصدر هست این روایت را به دو طریق نقل کرده است. محمد بن مروان و هشام. در هر دو من بلغه عن النبی دارد و آخرش ههم دارد و ان کان النبی لم یقله.

و در کتاب کافی که مصدر بعد ایاشن هست نه اولش با آن میخورد و نه آخرش. من سمع شیئا من الثواب...و دیگری دارد من بلغه ثواب من الله عزوجل و در ضمن هر دو دارد که و ان لم یکن الحدیث کما بلغه یا ان لم یکن علی ما بلغه.هم صدر و هم ذیل با هم اختلاف دارند. البته عرض کردم عده ای بزرگان مثل مرحوم استاد سند صحیح را قبول میکنند و بعدش هر دو متن را مثلا قبول میکنند. عده ای مگیویند که چون مرحوم کلینی اضبط هست متن کلینی را قبول میکنند ولی عده ای از راههای شواهد دیگر که متن ابن ابی عمیر را بهتر از متن علی بن حکم قبول میکنیم خصوصا که مرحوم کلینی بعد برقی هستند و خصوصا شاید ناظر به کتاب محاسن باشد.

در کجا فرق میکذارد. در دو نقطه. یکی اینکه من بلغ اصلا شامل حدیث ضعیف میشود یا نه. با ضعف اسناد بلغ صدق میکند یا نه. نکته دیگر این هست که ان کان النبی لم یقله فرض شده است که حضرت نفرموده اند ولی ان لم یکن الحدیث کما بلغه... و ان لم یکن الثواب هست آیا... در کان له و ان لم یکن... ظاهرا ضمیر یکن به ثواب میخورد. و ان لم یکن الثواب کما بلغه معنایش میشود.. بحث در مورد ثواب و مقدار ثواب هست. مرحوم شیخ این احتمال ار داده اند... و درکتب عامه هم هست. عرض کرده ایم که ممکن هست این حدیث ناظر باشد به جایی که اصل استحباب ثابت هست ولی در حدیث ثواب زیادی دارد که در واقع نیست... چون این به رجاء انجام داده است آن زیادی هم گیرش میآید.اگر در حدیثی درجه ثوابی آمد و انسان رجاء انجام داد خداوند بهش میدهد. حالا اون وقت معنای روایت این میشود که مثلا اگر روایت ضعیف بود و ما گفتیم که نفس ابداع نکرد روایت من بلغ میگوید که اگر خلاف واقع آمد رویش آثار بار میشود. عقل نمیگوید ولی روایات من بلغ میگوید تفضلا بار میشود. بحث انقیاد هم نخواهد بود. بحث استحباب مشهور هم نخواهد بود. پس این مطلب اگر روایات نبود عقل بهش حکم نمیکرد. عقل عبادیت را نهیاتا با حتیاط درست کند ولی این درجه ثواب که واقعیت ندارد را عقل درست نمیکند. ولی خداوند تفضلا این کار را میکند.

لذا فرق بین تعبد و تعقل این میشود. اگر این روایت ثابت نشد دیگر این مطلب ثابت نخواهد بود. اصل عبادیت با این ثابت میشود. پس نکته تعبد این هست که آیا زائد بر عبادیت هم چیز خاصی ثابت میشود؟ اگر ما باشیم و متن مرحوم کلینی معنایش این میشود. انقیاد هم نیست. این متن را عامه هم آوردند و آنها فهمیدند اعطاء این ثواب...پس عبادیت در موارد احتیاط با عقل ثابت هست ولی این درجه با این روایات ثابت میشود اگر این روایات ثابت شود. اگر چیزی به قانون نسبت داده شد و واقعیت نداشت قاعدة عقلائی عدم انجام قانون دروغی هست ولی خداوند تفضلا انجام میدهد. نکته فنی این بحث این هست که آیا دلیل داریم خداوند این تفضل را میدهد. ابن جوزی این حدیث را موضوع میداند. کرارا عرض کرده ایم که وضع بالاترین درجه ضعف هست.ما الآن میگوییم که ثابت نیست. ولی اشد درجات وضع هست که بگوییم موضوع هست. البته اولش دارد و هذا حدیث لا یصح. و انصافش جعلی دانستنش خیلی مشکل هست و مخصوصا با طرقی که ما داریم. وضع که آمد کار را سنگین میکند.عامه این حدیث را قاعدة ضعیف میدانند ولی مع ذلک کله بهش عمل کرده اند. البته قید زده اند که اولا طریق خیلی ضعیف نباشد. آخرش هم بگوید احتیاطا نه استحبابا.

خود ما هم بدون اینکه حرف آنها راببینیم عقیده مان همین هست. تا اینجا مشکل ما این کار کتاب عدة الداعی هست. ثواب الاعمال مرحوم صدوق هم مقداری روایت را ظاهرا خراب کرده اند با اینکه از کتاب علی بن حکم عن هشام هست. نه به متن محاسن میخورد و نه کافی.

راهی که بعضی رفته اند این هست که آخرش شواهد متن مرحوم کلینی بیشتر هست و هم سندش بهتر هست و صحیح هست و هم اینکه اوثق الناس فی الحدیث و اثبتهم فیه هستند و متن متأخر از محاسن هست...و مرحوم نجاشی در مورد احدی این تعبیر را ندارند و ما با دقت در متون هم دیده ایم که واقعا مرحوم کلینی فوق العاده هستند. ما کرارا این شوخی را عرض کرده ایم که اگر مرحوم کلینی را ملاک ثقة الاسلام بگذاریم ما در زمان خودمان کسی را در حد ایشان نداریم... تازه مرحوم سید ابن طاووس مستقیما از کتاب هشام بن سالم نقل میکند. در ضمن اگر این حدیث هم ثابت شود استحباب شعری با این حدیث برای مفاد حدیث ضعیف ثابت نمیشود.این نهایتش همان نکته عقلی به اضافه تفضل الهی را ثابت میکند.و لذا اختصا به مستحب هم ندارد. میشود در واجب هم باشد... شاید ثوابی بر نماز واجب یا بر روزه واجب باشد و اطلاقش هم شامل واجب و مستحب هم میشود. و لذا این روایت مفید اعطاء ثواب تفضلا هست. بعدش اگر سند روشن نبود تفضل ثابت نیمشود و الا میشود.

مشکل این هست که و ان کان رسول الله لم یقله... مراد صدور کلام هست نه درجه ثواب..خلاصه با مجموعه شواهد اجمالا بد نیست ولی همچین اطمینان شدید نه. خلاصه ثبوت این متن با روایت برقی مقداری مشکل دارد و الا بد نبود. )

653 ( 8 ) عدة الداعي 4 - ومن طريق العامة روى عبد الرحمن الحلواني مرفوعا

إلى جابر بن عبد الله الأنصاري قال قال رسول الله صلى الله عليه وآله من بلغه من

الله فضيلة فأخذ بها وعمل بما فيها ايمانا بالله ورجاء ثوابه أعطاه الله تعالى ذلك وإن لم

يكن كذلك فصار هذا المعنى مجمعا عليه عند الفريقين .

ارسال سوال