ارسال سوال سریع
بروزرسانی: ۱۴۰۲/۱۲/۱۴ زندگینامه کتب مقالات تصاویر سخنرانی دروس پرسش‌ها اخبار ارتباط با ما
دسته‌بندی مقالات جدیدترین مقالات مقالات تصادفی مقالات پربازدید

اولین قاعده عامه 6

اوّلین کسی که آمده و قدری توقّف کرده، مرحوم حاجی نوری است. ایشان با وجود مشرب وسیعی که در روایات و مصادر و ... دارد و خیلی چیزها را درست کرده، در خاتمۀ «مستدرک» شرحی دربارۀ کتاب «التمحیص» داده که این کتاب حجّت است1️⃣ و بعد گفته: این کتاب تألیف صاحب «تحف العقول»، ابن شعبه، است. در آن جا ایشان اوّلین کسی است که می‌گوید: إنّي إلی الآن لم أتحقّق طبقة صاحب «تحف العقول»2️⃣؛ یعنی: با وجود این تتّبعش - که به جرأت می‌توان ادّعا کرد در شیعه کسی مثل ایشان نیامده - گیر کرده؛ چرا که از یک طرف آن حرف شیخ حسین را دیده و از طرف دیگر هیچ شاهد خارجی هم پیدا نکرده و در نتیجه با همۀ وسعت مشربی که دارد درمانده و انصافاً هم حق با ایشان است. البتّه ایشان در حقیقت ابتدا در مقابل شهرتی که از زمان شیخ حسین پدید آمده بود ایستاد، امّا چون اخباری‌مسلک است، در نهایت قبول کرده و به آن شهرت اعتماد نموده است.
1️⃣ مرحوم شیخ حر در كتاب «وسائل الشيعة» از «تحف العقول» نقل می‌کند، ولی از «التمحیص» خیر؛ چون تنها «تحف العقول» مشهور بوده. مرحوم حاجی نوری در كتاب «مستدرک» استدراک نموده، برخی از مصادری را که شیخ حر نقل نکرده توثیق کرده و گفته : باید از اینها هم نقل کنیم. 
بنابراین «مستدرک الوسائل» از نظر فنّی اصلاً «مستدرک» نیست؛ زیرا اصطلاح مستدرک را در جایی به کار می‌برند که از کسی که صاحب روش معیّنی است در مسئله‌ای چیزی فوت شده باشد و ما بر آن اضافه کنیم؛ مثلاً حاکم نیشابوری در «مستدرک» خود مدّعی است این احادیث بر طبق مبنای شیخین، یا خصوص مسلم، صحیح است و از اینها فوت شده، امّا صاحب «وسائل» احادیثی را که شیخ نوری در «مستدرک الوسائل» آورده اساساً قبول نداشته، نه این‌که از قلم او افتاده باشد. البتّه شاید چیزی در حدود 10% موارد مستدرک باشند؛ مثلاً در كتاب «مستدرک» احادیثی به چشم می‌خورند که ایشان از «تهذیب» آورده و از قلم شیخ حر افتاده، امّا صاحب «وسائل» بقیّۀ مصادری را که حاجی نوری ـ قدّس الله نفسه ـ در مستدرک خود آورده و از آنها احادیث نقل کرده ـ مثل «دعائم» و «فقه الرضا (ع)» - قبول ندارد. ایشان در اوائل خاتمه که در جلد سی‌ام چاپ آل البیت آمده می‌گوید: کتاب‌هایی هستند که مشهور نبوده و ثابت نیستند و مؤلّفشان هم ثابت  نیست. من از اینها نقل نکردم. سپس در حاشیه‌ای که فقط در چاپ آل البیت آمده 12 کتاب را اسم می‌برد. یکی مثلاً «طب الرضا (ع)» و یکی «فقه الرضا (ع)» است [ويوجد الآن أيضاً كتب كثيرة من كتب الحديث غير ذلك، لكن بعضها لم يصل إليّ منه نسخة صحيحة، وبعضها ليس فيه أحكام شرعية يعتدّ بها، وبعضها ثبت ضعفه وضعف مؤلفه، وبعضها لم يثبت عندي كونها معتمدا، وجاء في هامش الأصل والمصححة بعنوان (منه) في أول الفائدة ما نصه: هذه كتب غير معتمدة لعدم العلم بثقة مؤلفيها وثبوت ضعف بعضهم، ولذلك لم أنقل منها شيئا: (1) كتاب مصباح الشريعة، (2) كتاب غوالي لابن أبي جمهور، (3) كتاب المجلي، له، (4) كتاب الأحاديث الفقهيه، له، (5) كتاب إحياء العلوم، للغزالي، من العامة، (6) كتاب جامع الأخبار، (7) كتاب الفقه الرضوي، (8) كتاب طب الرضا (ع)، (9) كتاب الوصية للشلمغاني، (10) كتاب الأغسال، لابن عياش، (11) كتاب الحافظ البرسي، (12) كتاب الدرر والغرر، للآمدي، ( 13 ) كتاب الشهاب، وغير ذلك (وسائل الشيعة، ج 30، ص 159)].
2️⃣خاتمة المستدرك، ج 1، ص 187.
( حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی الموسوی ، خارج فقه ۱۳۸۴/۹/۲ )
#اصول
#فقه
#قواعد_عامه
#مکاسب
#قواعد_عامه_در_باب_مکاسب
#اولین_قاعده_عامه
#حدیث_تحف_العقول
#بررسی_دقيق_كتاب_تحف_العقول_و_مولف_آن 
#تأمل_مرحوم_حاجی_نوری_در_طبقه_مؤلف

ارسال سوال