ارسال سوال سریع
بروزرسانی: ۱۴۰۲/۱۲/۱۴ زندگینامه کتب مقالات تصاویر سخنرانی دروس پرسش‌ها اخبار ارتباط با ما
دسته‌بندی مقالات جدیدترین مقالات مقالات تصادفی مقالات پربازدید

طریقیت صرف

1.  عنصر حدس در قول اهل خبره باعث می‌شود که شأن آن (قول اهل خبره) طریقیت صرف نباشد. بنابراین اگرچه قول دو خبره هردو طریقیت دارد، ولی خبرویت هم در آن دخالت می‌کند. در اجتهاد هم مطلب از همین قرار است، اما در خبر طریقیت صرف است.
لذا اگر تسامح در ادلۀ سنن را قبول کنیم، بحث می‌شود که اگر فقیهی فتوا به استحباب داد و روایتی هم بر استحباب نداشتیم آیا فتوای فقیه برای استحباب کافی است؟ آن جا هم بعضی گفته‌اند: گرچه وقتی فتوا داد اخبار از شریعت می‌کند، اما به خاطر اجتهاد طریقیت صرف نیست. قول دیگر البته این است که: خبر و فتوا هردو طریقیت دارند، و باز قول دیگر آن است که: هردو موضوعیت دارند. 
2.  اصل اولی (لولا المرجّح) در تعارض دو خبر تساقط و در تعارض دو فتوا تخییر است. البته مخالف هم داریم که در باب دو خبر هم تخییر را قبول کرده‌اند. آقای خویی در تعارض دو فتوا احتیاط گرفته‌اند؛ یعنی فتوا را مثل خبر گرفته‌اند که در هنگام تعارض هردو تساقط می‌کنند و چون به حسب ظاهر هردو واجد شرایط حجیت هستند باید احتیاطاً به هردو عمل کرد. 
فعلاً بحث ما در مباحث حجیت جایی است که شانش طریقیت صرف است که مقتضای قاعده آن است که اگر خود شارع تصرف کند و بگوید: «من این طریق را حجت قرار دادم» بعید نیست که قائل به مصلحت سلوکی شویم که شارع اجتماع و هیئت اجتماعی را که خودش دارای ملاکی مستقل از ملاک و مصلحت افراد است [آرامش و وحدت و سکونت جامعۀ شیعه خودش مصلحت دارد] لحاظ فرموده و آن را حجت قرار می‌دهد و اگر حجت قرار ندهد معلوم می‌شود هیئت اجتماعی را در نظر نگرفته.
اگر امام (ع) فرمود: علیک بهذا الجالس، حتماً باید این نکته را در نظر بگیرد که مثلاً خود فیض بن مختار می‌گوید: وارد مسجد کوفه می‌شوم و گاهی آن قدر اختلاف در میان اصحاب می‌بینم که أکاد أشکّ في دیني. این مصلحتی است که شارع برای رفع اختلاف و وحدت جامعه در نظر می‌گیرد. هرچند باز هم مشکل حل نشد؛ چون امام (ع) می‌فرمایند: من یک حرف می‌زنم، ولی وقتی از این‌جا بیرون می‌روند کلٌّ یرید أن یُدعی راسا (عن محمد بن سنان، عن المفضل بن عمر، قال: سمعت أبا عبد الله (ع) يوما ودخل عليه الفيض بن المختار ، فذكر له آية من كتاب الله ـ عز وجل ـ تأولها أبو عبد الله (ع)، فقال له الفيض: جعلني الله فداك، ما هذا الاختلاف الذي بين شيعتكم؟ قال: وأي الاختلاف، يا فيض؟ فقال له الفيض: اني لأجلس في حلقهم بالكوفة، فأكاد أشك في اختلافهم في حديثهم، حتى أرجع إلى المفضل بن عمر فيوقفني من ذلك على ما تستريح إليه نفسي، ويطمئن إليه قلبي. فقال أبو عبد الله (ع): أجل، هو كما ذكرت ـ يا فيض ـ، ان الناس أولعوا بالكذب علينا ان (کأن) الله افترض عليهم لا يريد منهم غيره، واني أحدث أحدهم بالحديث فلا يخرج من عندي حتى يتأوله على غير تأويله، وذلك أنهم لا يطلبون بحديثنا وبحبنا ما عند الله، وانما يطلبون به الدنيا، وكل يحب أن يدعي رأسا، أنه ليس من عبد يرفع نفسه الا وضعه الله، وما من عبد وضع نفسه الا رفعه الله وشرفه. فإذا أردت بحديثنا فعليك بهذا الجالس وأومى بيده إلى رجل من أصحابه، فسألت أصحابنا عنه فقالوا: زرارة بن أعين [اختيار معرفة الرجال (رجال الكشي)، ج 1، ص 347، ح 216]). (حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی الموسوی ، خارج اصول فقه 1۳۹۷/۱۰/۱۷)
#اصول
#طریقیت
#طریقیت_صرف
#طریقیت_توام_با_موضوعیت
#مصلحت_سلوکی

ارسال سوال